رابطه به از ضابطه، پالیزدار را الگو کنید

داشتم این خبر تابناک را می خواندم. بسیار باید تاملید. داستان پالیزدار که ما آخر نفهمیدیم قصه اش چی بود، حکایتی است. یکی می رود پنچ روزه دکترا می گیرد بعد به وسیله نماینده مجلس به سازمان بازررسی معرفی می شود و بعد به همه اسناد طبقه بندی شده مملکت دست پیدا می کند و بعد هم می آید یکاره در دانشگاه همدان زیر و بالای همه را باد می دهد. خبر دیگر این که: نیازی در پی داستان پالیزدار برکنار شد. خب نتیجه؟

خبر بازتاب را هم بخوانید:

يک منبع آگاه در گفتگو با «تابناک»، جزئيات تصاحب اسناد نظامي توسط باند پاليز دار را تشريح کرد.

بنابر اظهار وي، پس از معرفي پاليزدار از سوي فاطمه آجرلو، نماينده مجلس به سازمان بازرسي کل کشور، به عنوان دبير هيات تحقيق و تفحص مجلس از قوه قضاييه، با هماهنگي با قائمي نسب، مديرکل حوزه رياست سازمان بازرسي کل کشور، آنان در جهت به دست آوردن پرونده هاي اين سازمان اقدام مي‌كنند.

وي ادامه داد: پاليزدار با برقراري ارتباط با قائمي نسب، از وي به عنوان وسيله براي دسترسي به ساير اطلاعات محرمانه کشور استفاده کرده و برهمين اساس قائمي نسب در نامه اي، تقاضا مي‌کند اسناد برخي قراردادهاي سري نظامي جهت بررسي سازمان بازرسي کل کشور به اين سازمان ارسال شود.

وي که همزمان مديريت روابط عمومي بازرسي کل کشور را هم دراختيار داشته است، بدون آن که اين سازمان نيازي به اسناد نظامي داشته باشد، آنها را گرفته و در اختيار پاليزدار قرار داده است.

بنابر بررسي هاي انجام شده، تاکنون بيش از 20هزار برگ اوراق اصل و کپي توسط همراهان پاليزدار از سازمان بازرسي کل کشور خارج شده است.

گفته اند می خواهد منافع را حفظ کند

اخیرن در خبر ها آمده است که خانم رایس از سوی دولت آمریکا اعلام کرده که آمادگی راه اندازی یک دفتر حفظ منافع را در ایران دارد و می تواند برای ارتباط بیشتر با مردم ما امکانی را فراهم کند.

نمیدانم شما نظرتان چیست، اما نکته جالب در این جا است که از طرفی آمریکا اعلام می کند که می خواهد برای تعامل با مردم ایران دفتر حفظ منافع بزند و از طرفی دیگر در راستای مبارزه با دولت ایران هر روز بیشتر منافع مردم ایران را تحت الشعاع قرار می دهد و با تحریم نیاز های عمومی مردم و جلوگیری از صدور آن به این کشور عرصه را بر مردم ایران تنگ تر می کند.

به هر حال قسم حضرت عباس و دم خروس شده.

بیشتر باید فکر کرد این دفتر حفظ منافع کجا است. منافع ما یا منافع آمریکا؟

دو فعال دانشجويي دانشگاه فردوسي بازداشت و بيش از 200 تن از مردم دستگیر شدند

این خبر به نقل از فعالان دانشجویی است. صحت و سقم آن بر عهده ارسال کننده آن می باشد:

در پي برگزاري تجمع اعتراض اميز نسبت به موج گراني ها در مشهد در روز جمعه هفتم تير ماه ، بيش از 200 تن از مردم حاضر در پارك ملت مشهد بازداشت شدند. همچنين دو فعال دانشجويي دانشگاه فردوسي مشهد به نام هاي توحيد دولتشناس و فرزاد حسن زاده نيز در حاشيه اين تجمع بازداشت شدند.

گفتني است اين دو دانشجو در تجمع فوق شركت نداشته و در حالي كه بر روي يكي از صندلي هاي پارك ملت نشسته بودند مورد هجوم نيروهاي امنيتي حاضر در محل قرار گرفتتند. گفتني است فرزاد حسن زاده دانشجوي آزادي خواه و برابري طلب  دانشگاه فردوسي در آذر  ماه سال گذشته نيز به مدت 15 روز در بازداشت نيروهاي امنيتي به سر برده بود.

نيروهاي امنيتي حاضر در محل كه لباس هاي متحد الشكل نارنجي رنگ ( شبيه لباس فرم رفتگران) همراه با ضرب و شتم شديد اين دو دانشجو و ديگر مردم عادي كه فقط در محل حضور داشتند و هيچ شعاري سر نمي دادند ، اقدام به بازداشت حاضران در محل نمودند.

بنا به گفته شاهدان عيني نيروهاي امنيتي كه همراه با نيروهاي عادي پليس ، گارد ويژه ضد شورش و نيروهاي لباس شخصي موصوف به انصار حزب الله به سركردگي حميد استاد با در دست داشتن باتوم ، شك دهنده الكتريكي و بيسيم با حضور گسترده در تمامي نقاط پارك ملت خصوصا ضلع جنوبي پارك  مانع از  جمع شدن مردم كه عموما براي تفريح در پارك حاضر شده بودند، شدند و با فيلم برداري گسترده و مشهود از مردم اقدام به ايجاد رعب و وحشت در بين مردم مي نمودند.

همچنين به گزارش درفش كاوياني امروز هشتم تیر ماه خانواده بيش از دويست تن از بازداشت شدگان در تجمع پارک ملت مشهد در مقابل کوی پلیس و کلانتری رضاشهر (نجفی) تجمع کردند. مسئولین انتظامی مشهد با ادعای جلوگیری از تجمع در محل نگهداري بازداشت شدگان تا زمان تکمیل پرونده از ارائه اطلاعات به خانواده بازداشت شدگان خودداری می کنند. این در حالی است که امروز بیش از سیصد نفر در محل کوی پلیس براي پيگيري وضعيت بازداشت شدگان تجمع نمودند. حتي بازداشت ها مورد تاييد مقامات انتظامي مشهد قرار نگرفته و اين مسئله نگراني نسبت به نحوه برخورد با اين افراد را افزايش داده.

لينك فيلم هاي برخورد نيروهاي امنيتي با مردم در پارك ملت در جمعه هفتم تيرماه:

http://www.youtube.com/watch?v=1fqZOss_vyc&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=BdKoTiz7Sg0

 

 

خب شما چی می گید، دکتر الهام است دیگر

به نقل از سخنرانی دکتر الهام عزیز مردی برای تمام فصول در آمل:

الهام گفت: مي‌گويند احمدي‌نژاد خرافاتي است و در سر ميز غذا يك ظرف براي امام زمان مي‌گذارد و در نماز جماعت پيش‌نماز نمي‌گذارد و مي‌گويد به امام زمان اقتدا مي‌كنيم؛ اينها توكل و ايمان به خدا را با اين شايعات، خرافات مي‌دانند. احمدي‌نژاد به ياري خداوند ايمان دارد و مي‌گويد ما با توكل به خدا مكلف به انجام تكليف هستيم.

سخنگوي دولت اظهار داشت: امام زمان(عج) در همه عالم تصرف دارد؛ حضرت امام مگر نفرمود ما بايد كاري كنيم كه در پيش امام عصر شرمنده نباشيم؟ مگر نفرمود كه نامه اعمال ما به صورت مستمر به دست آن امام(عج) مي‌رسد؟ بارها اين باور در محضر بزرگان ارايه شد، اما كسي به آن خدشه‌اي وارد نكرد. باور ما اين است كه بايد در راستاي ظهور امام عصر (عج) فعاليت كنيم كه ولي فقيه نايب اوست. آنها به اين نگاه خرافات مي‌گويند و اين يك هجوم رواني است.

 

مارا گرفت اما به روی خودمان نیاوردیم

من یه شوهر عمه دارم از آن مردان تاریخی است. یک بار لوله بخاری خانه شان نشت داشت و باعث شد همه را گاز بگیرد. در کش و قوس هاگیرواگیر اورژانس و فلان دیدم این بنده خدا دارد راست راست راه می رود. از این بنده خدا پرسیدم: عزیز آقا (آخه اسمش عزیزاله خان بود) چرا شما را گاز نگرفت؟
عزیز خان فرمود: مارا گیریفت! اما ما به رو خودمان نیاوردیم…
حکایت این مرد هاله نوری ما هم همین شده. بعد از افشاگری جناب رئیس جمهوری در خصوص برنامه ربودنش در عراق یاد عزیز اله خان افتادم که ایشان بعد از فلان ماه فرمودند مارا دزدیدند. اما ما بروی خودمان نیاوردیم.
خبر، روزنامه خراسان مورخه سوم تیرماه:
رئیس کمیسیون امنیت ملی گفت؛ در مورد طرح ربودن رئیس جمهوری در سفر به عراق گزارشی دریافت نکردیم…!

بلخره كار منافق يا سلطنت طلب

ديشب شبكه يك در اخبار برنامه اي را داشت پخش مي كرد كه يه منافق كوردلي با سر باند پيچي شده سر نبش يه چاله نشسته بود و داشت توضييح مي داد كه چطور چند نفر را لت و پار كرده. آقاي لاجوردي مرحوم هم داشت اشاره مي كرد كه چه گذشته من راستش با تسبيح به دست و ميكروفن به دست ديگر ايشان ياد سال هاي اول دهه شصت افتادم كه ظاهرن فيلم هم مال همون موقع بود.

بعد هم تصاويري از ديده بوسي يكي از بي عقل ترين و پر مدعا ترين آدم هاي روي زمين با يكي ديگر از بي عقل ترين هاش يعني مسعود رجوي و صدام رو پخش كرد. اما نكته جالب در اين برنامه اين بود كه فيلم انفجار حسينيه ره پويان وصال رو نشون داد و گوينده محترم گفت:

بله! و همچنان اين جنايت ها ادامه دارد…

من كه يادمه آخرين بار كار سلطنت طلب ها بود كه؛ پس چرا كار اينا شد؟

مجاهدين البته به گردن گرفتاري هاي اين مملكت حق زياد دارند اما اگه هماهنگي بيشتري بشه بهتره من فك كنم.

بگردم زور بازوتو ممد انجوي …

 

همش زير سر حكومت نيست

تاكسي تاكسي متر روشن نمي كنه. سوپر سر محل شير رو با سر جهازي ميده. تير آهن و يارو تو انبارش قايم مي كنه. پدر به پسرش دلالي ياد مي ده و هر كي هر كار دلش مي خواد مي كنه. بابا همش گردن اون يارو كه نيست كه. چرا خودتونو راحت مي كنين؟

 

از آدم تا آدم

آدمي زاد هنر خلقت است. اوست كه فرصت ها را به تهديد و تهديد ها را به فرصت تبديل مي كند. اوست كه مي تواند بيش از آنچه خيال مي كند مي فهمد سعي در فهميدن داشته باشد. اوست كه بايد بداند. هر لحظه هديه اي است از طرف خدا.

آدمي!

لاجرعه مرا سركش من هم فلسفه اي دارم يا خالي و يا لبريز…

نگاه كردن توام با عذاب

يكي از نكته هايي كه من از روزهاي قديم نديم يادم مياد اين هنر نگاه كردن ما ملته. واي ميستيم تا يكي به يكي ميزنه نگاه مي كنيم. زن و شوهر دعواشون ميشه نگاه مي كنيم. يكي يقه يكي رو مي گيره زود ترمز دستي رو مي كشيم نگاه مي كنيم.

يادم بود بنويسم كه روز درگيري دور ميدون پارك تقريبن اكثر حاضرين پارك روهايي بودند كه بعد از ظهر جمعه اي را مي خواستند سر كنند و ماجراي هيجان انگيز ديدند و خب هزينه اش هم كتك بود كه به سلامتي خوردند. من با اون گروهي كه با فكر آمدند و حرف زدند كاري ندارم.

من احساس مي كنم بايد براي خواسته ها دانسته گفت؛ دانسته فكر كرد و دانسته عمل كرد.

شايد اگر با اون تجمع بي در و پيكر اين داستان انجام نمي شد اونهايي هم كه خواسته داشتند در اين بل بشو گم نمي شدند و مي توانستند بي خشونت خواسته ها را طرح كنند.

يه نكته هم براي برادران اهل امنيت و پليس و از اين حرف ها دارم:

كتابي هست به نام فونتامارا داستان اين كتاب در مورد يه روستايي است كه در اثر يك اشتباه تبديل به يك انقلابي ميشه. گفتم بخونيدش خوبه.

مي گم 7 تير رو اگه اهل برنامه و هدف نيستين جان مادرتون بشينين خونه فيلم سينمايي نگاه كنين اسمش سرعت بالا است !! حالشو ببرين.

نبردگاهی+قتل گاهی به نام دانشگاه

این روزها خبرهایی که از دانشگاه ها می شنوم دیگر مثل گذشته نیست که فلان دانشجو در فلان بینال، تورنمنت علمی و یا المپیاد برنده شده، چرا که بیشتر مرا درگیر داستان فیلم هایی می کند که از زندان ها و نمی دانم محلات آنچنانی درست می کنند و تو را به خودت آویزان. زندان شیشه ای نمی دانم یادتان هست یا نه؟

محکومیت دو عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه  سیستان و بلوچستان، خودکشی دختر دانشجوی لاهیجانی با پریدن از پنجره اتاق حراست دانشگاه در طبقه چهارم، خودکشی دختر کرجی دانشجو در زاهدان با قرص، دستگیری معاون دانشجویی زنجان برای رابطه کمی نامشروع و گزارش خبرنامه امیر کبیر از چهار هزار و دویست خودکشی در بین دانشجویان و رشد مصرف مواد مخدر در بین دانشجویان و چیزهایی از این دست.

یادم می آید قدیم ها وقتی می خواست پدری جلوی در و همسایه قیافه بگیرد می گفت: بنده زاده دانشجو هستند… 

ویژه نامه سوم تیر و قرمه سبزی مامان دوز

اردوان روزبه / روز هشتم

ardavan.roozbeh@gmail.com

 

این روزا نمی‌دونین مردم چه می‌کنن. همه‌جا غرق شادی و نور بود. گل و شیرینی بود که همه میدادن زیر بغل هم. باور می‌کنید این چند روز قیمت گل تا دو برابر رفت بالا؟ شادی و شور مردم به مناسبت سالگرد سوم تیر، روز حماسه ساز رئیس جمهوری ما مبارک باد. این سومین و به حق پنج تن آخرین سالگرد خواهد بود. لذا مردم هم با شادی و شعف و شور و انرژی این روز سرنوشت ساز را جشن گرفتند.

البت دکتر احمدی نژاد هم بی‌کار ننشستند و در راستای هم سویی و هم دلی با مردم به رسانه‌ها گفتند؛ امروز را به میمنت این روز بزرگ به جای خوردن نان و پنیر، از منزل قرمه سبزی به کاخ ریاست جمهوری آورده‌اند و همراه دوستان آنروز را به جشن پای کوبی برگزار کردند.

البت تر هم این دوست و برادر در یک گفتگوی کاملن صریح و بی پرده که قبلن اعلام شده بود با بسته پیشنهادی می‌خواهد گره از مشکلات اقتصاد کشور باز گردد (پیشنهادات چاره ساز این بزرگوار را در اجلاس فائو هم می توانید ببینید. اسرائیل را حذف کنید، همه چی حله) لذا این عزیز همیشه ماندگار سایت و تلفن دادند و گفتند ما یک کار‌هایی را برنامه ریزی کردیم که گوشت بشه کیلو هزار و دویست تومان، مرغ بشه ششصد و پنجاه تومان، برنج بشه سیصد تومان و پول نفت رو هم شماره حساب بدید، شرمنده سر سفره ها آوردنش سخته و ما اینو دیگه به حسابتون می‌ریزیم.

یکی از مهمترین نگرانی های من در این سخنرانی این بود که این‌بار صحبتی از اسرائیل نشد و خب حیف شد. نکته دیگر این که من از این جریان باز اطلاع رسانی خوشم آمد شدید. ایشان در این گفتگوی صریح و چالشی با مشاور خودشان جناب کلهر شرکت کردند و احساس کردند پرسیدن سوال‌های سخت سخت کار این مجری‌های رسانه ملی میهنی نیست. من از این شجاعت‌ها و جسارت‌ها بد جور حال می‌کنم.

به هر حال، ما این ستون را با تمامی مخلفاتش امروز به مناسبت روز تاریخی و خانمان‌ساز حماسه سوم تیر فقط به شخص پرزیدنت اختصاص دادیم که نخودی در قرمه سبزی ایشان انداخته باشیم.

بله در پی همین نکته باید عرض کنم من ضمن گفتن مرگ بر اسرائیل از شنیدن این که آقای رئیس جمهوری به مشاورشان در تی وی گفتند رشد اقتصادی کشور در طول دهه هفتاد برابر سه و خورده‌ای درصد بود اما در طول نه ماه سال هشتاد و شش، شش و خورده ای درصد در پوست خود نمی گنجیدم. لذا در همین میان، یه نوه داره این همسایه ما که بهتر از شما نباشه از اون بچه تخص هاست. آمد یکاره در خونه ما که: عمو! رشد اقتصادی یعنی چی؟  من مونده بودم این جونور مگه سخنرانی رئیس جمهوری گوش می‌ده. که باز پرسید: رشد چیز یعنی چی؟ یعنی اقتصاد؟ من گفتم ببین عمو جون؛ یعنی این که اقتصاد رشد کنه دیگه. یعنی این که چیزمون رشد کنه یعنی اقتصاد مون. یعنی این که… پرید تو حرفم: یعنی همینی که قیمت تیر آهن هجده شده دویست و هفتاد هزار تومان؟ یا نرخ ورق گالوانیزه شده سه برابر؟ اینا میشه رشد اقتصادی؟ بنده مانده بودن به چه زبانی باید بپرسم که پسرک! تو را چه به تیر آهن و اقتصاد. لذا با توجه به این که دیدم این پسرک گنده تر از دهنش حرف می‌زند. از روش کاملن استراتژیک گرفتن گوشش در دست و کمی مالاندن آن بهره برده و  این جمله که: ای بچه الاغ! به کار بزرگتر‌ها دخالت نکن. و به این ترتیب مسئله و صورت مسئله و اسرائیل را همه با هم حل کردم.

در سالگرد سوم تیر، روز حماسه ساز هستیم. عیش ما را با خبرهایی مثل خودکشی دانشجوی لاهیجانی و افزایش مدت خاموشی برق و اعمال تحریم بر علیه بانک ملی توسط اتحادیه اروپا و قند و چایی و این مسخره بازی‌ها منقش نکنید.

تازه یادم رفت اسم تحصن معلم‌های بازنشسته مشهدی را برای گرفتن پاداش پایان خدمتشان بیاورم. بجای مرگ بر اسرائیل راه می‌افتند جلوی آموزش و پرورش شعار می‌دهند: مدیر بی کفایت استعفاء، استعفاء… آق معلم! یعنی شما در آستانه سوم تیر منظورت چی بید؟ ما اصلن مدیر بی‌کفایت داریم که استعفاء بدهد؟

 

بلخره تعلیق می شه یا نمیشه

در ایامی که دبیر شورای امنیت ملی ابراز می کند بسته ما را اروپا پذیرفته، اروپا می گوید بسته ما را ایران پذیرفته. آنوری ها می گویند ایرانی ها تا شش هفته دیگر غنی سازی را تعلیق کرده اما امروز سخنگوی وزارت امور خارجه می گوید ما تعلیق نکرده ایم.
من می فهمم یکی این وسط دروغ می گوید اما نمی فهمم کی !

می‌خواهم ترا نفرین کنم

می‌خواهم ترا نفرین کنم
می‌خواهم بگویم لعنتی تو به چه حقی به روحم لگد زدی
می‌خواهم چشمم را در چشمت بدوزم
با مشت بر سینه ات خواهم کوفت
چشم‌هایم پر از اشک خواهد بود وقتی
از تو می‌پرسم
چرا این گونه مرا به جنگی که سالها پیش از این با خود داشتم واداشتی
تو پیش از این کجا بوده‌ای
وقتی من تمام تنم از مبارزه‌‌ای به انتها پر از زخم بود
سالها طول کشید
تا توانستم این آتش شرر بار را که مرا می سوخت
در درونم پنهان کنم
تا زیر خاکستری پنهان کنم تا مانند دیگران زندگی کنم
اما تو آمدی
تو آمدی بی پروا مرا با خود رها کردی
و من فهمیدم
این آتش همانی است که مرا می سوزاند
خاموش نیست
پنهان است
حال بنشین و نگاه کن
آتشی را که بر افروخته‌ای