«به خدا شما ریدید به وقت خدا»

به خدا قصد دین ستیزی نیست اما خداییش یعنی ۵۹ هزار تا آدم لایک دادن به عکس که حج به نام‌شان قبول افتاد؟
اخه کدوم …. باور کرده خدا هم همه این‌ها رو نشسته بعد از این که خونده حساب کتاب کرده؟ به خدای عزوجل همین جماعت هستن که خدا وقت نمی‌کنه به کار گرسنه‌ها در سومالی،‌ القاعده پدر سگ و بیمارهای سرطانی و حقوق عقب افتاده کارگران صعنت نساجی برسه.
نکنین! وقت خدا رو نگیرید. از روزی که دین آمد شما جماعت ریدید تو وقت خدا. ول کنید. آخرالزمون شد هنوز یه عالمه پرونده بلاتکیلف مونده. دست وردارید بذارید یارو به کارهاش برسه بابا.

IMG_9223

«چس‌ نالش هم شده است بخشی از ماموریت»

اردوان روزبه / وبلاگ

برای من جالبه که بسیاری فکر می‌کنند، خندیدن و آرام بودن،‌ چس ناله نکردن و یا حرف مفت از گرفتاری‌های شخصی با دیگران نزدن، ترجمه‌ای از «مرفه بی درد» است. بس که عادت کردیم هر چس دردی را مبدا به نالیدن و بکنیم تو بوق فیس و چارتا دکون دیگه، انگاری دیگر در مخیله ما نمی‌گنجد که آدم گرفتاری‌هایش را، دردها و ترس‌هایش را و یا رنج‌هایش را گاهی ممکن است فقط با خودش تقسیم کند.

«توجه به نظرات معظم‌له در قلب استکبار»

اردوان روزبه / وبلاگ
به همین سو چراغ قسم می‌خورم امریکایی ها خیلی توجه شون به بیانات «معظم له» بیشتره. صندلی از میز من قرض کردن که بچه ها بشینن. بچه بزرگشون حدود هفت ساله بود،‌ بعدی پنج شیش ساله، بعدی چهار پنچ ساله و بعدی سه چهار ساله و بعدی دو سه ساله!
مامان بابا آمدند به جان مادرم، مادر حدود بیست ساله می زد. بابا هم اگر خیلی کلان بود، بیست و یکی دو ساله، یک کالسکه «فادر» مکرم هل می داد که یه دوقلو توش خواب بودند، هفت هشت ماهه و به حضرت عباس اگر دروغ بگم مامانه یکی هم تو شکمش بود!
همت عالی به این می گن احساس حقارت کردم در برابر این همه توان تولید. به این بابا هم می گن مرددددد به ما هم می گن مرد.

1596478_10152530119998761_1860739824_o

«پسرم این طوری عرق بخوری کبد ات می ترکه»

اردوان روزبه / وبلاگ

من سال‌های بعد از تصادفم که زد و استخوان و مستخوان همه یک ضرب خورد و خاک‌شیر شد، به یمن اصرار یک رفیق هم‌راه با عصای به دست شروع کردم به ورزش کردن و این شروع خوبی بود برای هم کاهش وزن به شدت برق و باد و هم این که رها کردن عصا و عبا و عمامه! -این بخشش رو به نیت علما گفتم که یهو خرقه می درند و رها می‌شوند البته در تاریخ نادر است- این شد که هم شروع کرده بودم به کلاس‌های پرواز پاراگلایدر و هم اون تمرین‌های زمینی می طلبید روزی دست کم ده کیلومتری بدوم تا کم نیاورم.

اما یکی از درد و مرض‌هایی که من دچاراش هستم این است که اصولن در حالت معمول تا حدود هفت  – هشت درجه زیر صفر احساس سرما نمی‌کنم. حالا نمی دانم علت اش چیست، رفیق ناباب یا ذغال خوب به هر روی  پریروز یک پست روی فیس بوکم گذاشته بودم  یاد خاطره‌ای افتادم که دیدم مرورش مزه داره. من روزهای برف و سرما که در پارک ملت مشهد می دویدم همیشه در جایی که یک ضلع پارک ملت در خیابان امامت می خواست به بلوار وکیل آباد منتهی شود چند پیرمرد خوش رو و سرزنده را می‌دیدم که نشسته‌اند و صفا و گاهی پر و پاچه دید زدن و خندیدن و اظهارات کارشناسانه در باب باسن بانوان آن هم با صدای بلند می‌کردند. – البته یک مطلبی دیروز پریروز در این زمنیه در رادیو کوچه ترجمه کردم که ضرورت توجه پیران جوان دل رو تایید می کنه-  خلاصه به آن‌ها که می رسیدم همیشه یک هورایی هواری چیزی مارا هم‌راه می‌کردند.

IMG_7606

یک روز که برف داشت می‌بارید مشغول دویدن و گوش کردن به یکی از این عربده کشی‌های «دکتر آلبان» بودم که دیدم یکی از این سپید موها پرید جلو و راهم را بست. من که فکر کردم مشکلی پیش آمده گوشی ها را برداشتم که: چه شده عزیز؟

ایشان هم  که غبار گذر سال‌ها نشان می داد در کوره راه ایام دست کم دویست تا شورت از من بیشتر پاره کرده، با کمی دوستی دستم را گرفت و گفت: «پسرم من وقتی جوون بودم از تو بیشتر می‌دویدم وقتی می‌خوردم! نخور عزیزم. نخور قبل ورزش به کبد ات رحم کن! آدم وقتی عرق خوب می‌زنه همین‌طوریه انرژی اضافه داره اما لخت نکن و بیا ورزش پدر کبد و کلیه و همه آشغال پاشغالای تو شیکمت در میاد! می‌شی مثل من که فقط الان روزی دو تا گیلاس می‌تونم بزنم…»

خلاصه همین تحبیب القلوب ما و این جماعت جوان دل بود که همیشه پیرمرد وقتی می‌دیدمش با دست اشاره‌ای می‌کرد که: «الاغ! نخور»

وصلت با عمه شوهر عمه خلق اونم با ۱۲۰ تا سگ گرسنه

اين جور كه معلومه شوهر عمه خلق رو اعدام نكردن، بلكه رسمن به فاك دادن عمه شوهر عمه رو. تازه اين اقاى كيم چون كون، خودش تا استخون اخر مى گن به حسن عمل سگا نظارت مى كرده، سگ هايي هم كه خوب شوهر عمه خلقو سق نزدن داده خرساى چهل ماه خرس ماده نديده بهشون تجاوز كنن، اون جا هم خرسايى كه خوب زحمت سگ هاى بد خور رو ندادن داده دسته…. خلاصه به كره شمالى خوش آمديد…

شوهر عمه خلق