اردوان روزبه / وبلاگ
یک زمانی در دوران اصلاحات من تو یکی از شهرداریها به روایتی مشاور فرهنگی بودم. یک مسوول اداری مالی داشت این شهرداری از اون بچه با حالها بود. همیشه هر وقت از راهپلههای شهرداری بالا میرفتیم خیلی با صمیمیت با همه آقایون سلام علیک میکرد. در حالی که همه ارباب رجوع بودند. یعنی اونقدر صمیمی که آدم فکر میکرد فک و فامیلهاشن.
یک روز از این رفیقمون پرسیدم: «داش رضا با این آقایون هم چین سلام علیک میکنی که آدم فکر می کنه فامیلن همه…»
آقا رضا هم برگشت گفت: «اتفاقن دقیقن همه فامیل ما هستند به خصوص اونهایی که رای کمیسون ماده صد و جریمه دستشونه که بیشتر…»
این رفیق ما میگفت: «پای همه این برگههای جریمه و کمسیون ماده صد و پرداختها، امضای منه، طرف تا برگه رو میدهند دستش اول امضا و اسم رو که نیگا میکنه بر میگرده میگه «…ای مادرتو رضا فلانی…» یا مثلن «…خواهرتو فلان کردم رضا فلانی…» به این ترتیب این جماعت همه یا آقا میرزا -به مشهدی یعنی داماد- ما هستند یا شوهر والده مون، خب شرط ادب به فامیل احترام گذاشتنه…»
دیشب دقیقن بعد سالها، وقتی از این رستوران تخمی «تربوش» توی آرلینگتون میآمدم بیرون در حالیکه به یک گوشت سوخته بینمک که بیشتر به تخم خروس میخورد صد دلار داده بودم، درست با ندیدن ماشینم جلوی رستوران که به سلامتی یکی از این ماشینهای جرثقیل ورداشته بود و برده بود اش، یاد آقا رضا کردم. احساس کردم چقدر دلم میخواست با این یارو که ماشین رو «تو TOW» کرده فامیل میشدم.
یعنی بعضی شغلها هست که آدم مستراب خالی کنه بهتره تا این که این کاره باشه. بعد فهمیدم تقریبن نصف مردم ایالات متحده نسبت فامیلی دارن با اینها که ماشین ملت رو «تو» میکنن. تا طرف مییاد میبینه ماشیناش نیست اول یاد مامان این یارو میافته که ماشیناش رو «تو» کرده.
خلاصه به یمن بودن دوستان سواره رفتیم به پارکینگ این «تو چی های مامان به سلامت» وگرنه باید دو ساعت پیاده گز میکردیم، ۱۲۵ دلار ناقابل رو دادیم، کونمان سوخت و ماشین مان را در آوردیم و فقط یادی هم از آقا رضا کردیم: «ای مادرتو…»
