«حکایت جیشیدن به داروخونه بی میخ و ترکیه و مبارزه با داعش»

می گن یه یارو رفت تو داروخونه گفت: آقا میخ دارین؟
یارو داروخونه چیه گفت: آقا جان داروخونه که میخ نداره!
طرف هم زرتی شلوارشو کشید پایین شروع کرد به جیشیدن به مغازه یارو که: به داروخونه ای که میخ نداره باید جیشید!
فردا هم همین شد و پس فردا داروخونه چی رفت میخ خرید، دوباره یارو آمد که: آقا میخ دارین؟
داروخونه چیه گفت: بله داریم!

بعد طرف در آمد که: عجب! به داروخونه ای که میخ داشته باشه باید جیشید، اصلن!

داروخونه چی روز بعد تا یارو آمد گفت: آقا جان تو می خوای بجیشی بجیش دیگه به میخ ما چیکار داری! بجیش برو پی کارت که کار داریم.
حالا حکایت ترکیه شده. سه روز قبل لب مرز ترکیه در کلیس سه چارتا داعشی فحش و حواله دادن و دعوا شده با ترکیه. ترکیه هم عصبانی و رگ غیرتش ورقلمبیده که دیگه با داعش مدارا نمی کنیم!
بعد فرداش ریخته گروه های چپ را در ترکیه دست گیر کرده، کوهستان قندیل رو بمباران هوایی کرده (به خیر خوشی یه اف ۱۶ شون هم می گن زارت افتاده پایین همون جا) حالا هم که صلح اش رو با حزب کارگران کردستان شکسته و مواضع شون رو بمباران می کنه.
آقا! نقی! نگو! نگی!
تو رفتی داعش بزنی، پ چی شد؟
به نظرم جریان همان است. آقا شما بشاش به مغازه ما برای چی میخو بهانه می کنی.

«سمبل پارادوکس های بشر در مجلس آرژانتین»

بچه ها خیلی با حالند، فکر کنید این مادر یک قانون گذار آرژانتینی است این جا هم مجلس این کشور. لابد از صبح ده بار داد زده، سی بار سر یک ماده واحده و مصوبه چانه زده، بعد بچه اش بی خیال دنیایی که پر از سیاهی است وسط این هاگیر واگری شیر می خورد به تخم مرغ چشم اسبش هم نیست که هر لحظه گوشه‌ای این تیمارستان چه می‌گذره.
ما که سر از این همه پارادوکس در زندگی بشر در نیاوردیم.
عکس و خبر از ایندیپندنت.CKsJMXSUEAATZly.png_large