
روی فرکانس ماژلان (۳)
یعنی یه صندلی مرتب ندارن! نیگا، عین اتوبوس میمونه صندلیهاشون. اوووی آدم چندشش می شه.
تازه سرویس هم که دیگه هیچی، یه مشت «Ass Hole» رو گذاشتن این جا که سرویس بدن. یه قهوه درست میکنه انگاری داره کار محیر العقول میکنه، فکر میکنه روی استیچ داره استریپ تیز میکنه. آدما رو ببین؟ همه انگاری صبج پاشدن حتا یه دوش نگرفتن مخصوصن زنای بی آرایش اوووی.
سرشو میاره جلو تر میگه اینا این بغل دستی من. یک دختر باریک اندام است با فاصله دو متر، بوی غذای محلی که خورده از یک مایلی میاد.
حالا تو چی کار داری می کنی؟
دارم دنبال یه پریز می گردم اداپتور لب تابمو بزنم.
اینا یکی اینجاست درست زیر کون!من! میگم مرسی از بغلی استفاده میکنم بذارید کونتون در آرامش باشه. میگه ببینم پس کله قرمز! «Redneck» این جا چی می کنی؟
اه! چرا این برق لب تابم قطع شد؟ بیا یا نگاه کن ببین ایرادش چیه؟
میگم آمدم قبل شروع کارم یه سری درس و مشق دانشگاهمو انجام بدم در ضمن من رد نک نیستم!
می گه پس کلهات که قرمزه پس هستی 🙂 هار هار می خندد.
اِ چرا دوباره برق لب تابم قطع شد؟ بیا نگاه کن ببین ایرادش چیه؟
نگاه می کنم سیم اداپتور جدا شده. درست میکنم. کلاه سرش مال کهنه سربازان نیرو دریایی آمریکاست. می پرسم نیرو دریایی؟
می گه نه!
می پرسم کهنه سرباز؟ می گه نه!
می گم پس کلاه چی میگه؟
میگه هیچی نمیگه! می ذارم سرم وقتی پلیس میگیره منو فک می کنه کهنه سربازم ولم می کنه! باز هار هار میخندد.
می پرسم هر روز میای این استارباکس؟ میگه اره. کارهای اداری مو دور از چشم زنم انجام میدم. پوکر بازی می کنه!
مینشینم. هنوز غر می زند. از در و دیوار شاکی است. میپرسم اگر استارباکس را دوست نداری چرا میای؟
سرشو میاره جلو تر دم گوشم، که هی تف می کنه تو گوشم، می گه:
یه راز دارِ این استارباکس. میدونستی یهودیا تو قهوه شون یه چیزی میریزن که آدم معتاد قهوه استارباکس میشه؟
میشینم سر جام، میخواستم کارهای مدرسه رو انجام بدهم اما دیدم حیفه در مورد این ابر موجود چیزی ننویسم.
فقط مونده بود بگه: اه! با این نوناشون!