«سه روایت دینی، باشد که رستگار شوید»

اردوان روزبه / وب‌نوشت

روایت دینی اول

سوار سنگ‌پا یا همان جغور بقور که می‌شوم راديو روی موج اف ام محلی است که هر روز یک ریز موعظه می‌کند.

شیخنا از صبح شروع می‌کند و برایت توضیح می‌دهد که چرا به «جیزز» همه ما نیاز داریم. بعد یک آهنگ داریه دنبکی می‌آید که ترکیبی از «هله‌لویا» و «جیزز» در دست‌گاه شش و هشت است. دوباره شیخنای دیگری می‌نشیند پشت میکروفن و می‌گوید که بشر باید بداند مسیح که بر‌می‌گردد همه ظلم و ستم‌ها را تیر خلاص می‌زند.

همه گوسفندهای عزیز (به جان خودم این طوری خطاب می‌کرد) منتظر چوپان باشید که تو راه است. بعد دوباره یه تاتر رادیویی می‌آید که طرف مواد مخدر فروش است و به رفیقی بر می‌خورد که برایش توضیح می‌دهد چون دین و ایمون درست و حسابی ندارد، شده آواره خیابان و صب تا شب مثل سگ پاسوخته کوکایین صد تا یه غاز می‌زند. اگر مومن می‌شد این طوری نخواهد بود. صحنه آخر هم اینه که بعد مدتی طرف رو دوباره می‌بینه و می‌گه «از وقتی که کلیسا می‌رم دیگه مواد نمی‌فروشم یه کارم تو وال‌مارت، ساعتی ۸ دلار، پیدا کردم. تازه پوستم خوب شده». بعد شیخنای بعدی در باب حضور قلب و اینا که بشر اگه می‌خواد خوش‌بخت بشه باید ندای حضرت جیزز رو بشنونه و بقیه ماجرا تا روز بعد.

خوبی این شبکه برای من این است که تنها کانالی است که رادیوی سنگ‌پا می‌گیرد و کیفیت صداش هم خوبه صدای تلق و تلوق ماشین رو نمی‌شنوم.

روایت دینی دوم

شبکه قران شبکه‌ای بود که عمومن برنامه‌هایی در مورد تفسیر قران و ظهور و فلسفه ظهور و این که همه باید ثواب کنند تا آخر و الزمان زودتر برسه و حضرت با شمشیری اخته بیاید و بزند هرچی ظالم دیوث است ناکار کند، صحبت می‌کرد. این وسط‌ّ‌ها هم مدام گفته می‌شد که برای سلامتی آقا و دوری از بلا! صلوات نذر حضرت منجی بکنید. (چیزی که همه اش یک علامت سوال گنده بود برای ذهن ناقص من، چون اگر کسی توانسته باشد به اذن پروردگار هزار و خورده‌ای سال بیاید و برود دیگر نظر صلوات برای سلامتی ایشان یه مقدار کم لطفی به خود آن حضرت بود.)

بعد مداحی بود و یک چیزی تو مایه مولودی برای روزهای عید و روزهای عزا هم که یک ست کامل از روایت درد و آه و ماتم از رنج و بدبختی ائمه و زور و ستم بود. (البته الان نمی‌ٔدونم هنوز این شبکه این طوری است یا نه) اون میان هم یک روحانی چیزی می‌آمد و توضیح می‌ٔداد که چرا بلا و عذاب نازل می‌شه و چرا ملت خشتک دران همش دنبال نان و آب و سیر کردن شکم گرسنه‌اند. چرا؟ چون توکل ندارند و بی‌حجابی برکت را از سفره ملت برده و خلاصه اون موقع که ایران بودم بحث شیرین «تبرج» هم موضوع روز بود و این که ملت یه فکری برای این جوراب های بدن‌نما و مانتوهای تنگ و چکمه‌های مشکی ساق بلند بکنند (حتا از تصورش هم مو به سر آدم سیخ می‌شد، عجب ذهن خلاقی داشتند و من همیشه حسودیم می‌شداز این تصویر سازی عالی) وگرنه از ظهور خبری نیست که هیچ، دریاچه‌ّها هم که کوپنی می‌شه که هیچ، برای یک لقمه نان باید فلان سر چپه بدهند تا برسه به سفره‌شان.

باز هم وسط کار یه صدای خشنی می‌گفت «هر کی به صدای طبل و سنج ما عادت نداره بره نمی‌ٔدونم کجا و این حرفا و بعد یک ریتم راک ان رل یا یه چی تو مایه هوی متال که تکرار نام یک امام شیعه بود و بقیه قضایا…

وقتی ایران بودم دوستی که از متدیوثین بود، گاهی دفتر ما می‌آمد. ما هم که کارمان با جرم جنحه ماه‌واره گره خورده بود. یک روز نشسته ننشسته چایی به دست گفت: آقا دور و برت نصاب قابل اعتماد داری؟ فقط قربونت بگو یکی بیاد خونه ما که کانال‌های کد‌ٔارش باز باشه. (اون زمان یه کانال مفیدی بود به اسم ایکس ایکس ایکس، کددار ترین و محبوب ترین کانال شهر محسوب می‌شد.) این رفیق ما که مارو کمی در حال فریز دیده بود آمد که «ماشالا شما از دوستان روشن‌فکر ما هستید و آدم روش می‌شه با شما راحت باشه. حاج خانم سرد مزاجند و این‌ّها و ما هم راستش دیگه گاهی باید از وعظ و موعظه بکشیم بیرون» و بقیه قضایا و بخایا…

به نظرم حرف‌اش درست بود فقط یه پاش می‌لنگید.

روایت سوم

اساسن یکی از تخمالو ترین خطوط هوایی داخلی آمریکا «جت بلو» است، شب اول قبر و نکیر و منکر و صندلی‌ّهای تنگ و ترش از ویژه‌گی‌های آن خط مبارک است. یک روز که داشتم با دهن سرویسی خاصی خودم رو توی یک صندلی جا می‌کردم، دیدم بغل دستی یه آشیخ تمام ِتقریبن ۵۰ ساله است. ریش بلند و یقه شیخی و یک پالتو بلند و البته یه عرق‌چین هم پس کله‌اش که فهمیدم ایشون از برادران اهل دل یهودی هستند. (اگه دقت کنید درست مثل این مومنین خودمون لباس می‌پوشن) خلاصه استاد که بر خلاف بی‌دین و ایمونی این حقیر ریشی هم طراز خودش در کنارش دید خیلی زود خودمونی شد. شروع کرد به حرف زدن که بی ایمانی جهان رو فرا گرفته و هر چه بشر می کشه از عدم ایمان به حضرت «موزز» و فرمان‌های ریز و درشت‌اش است و این که اساسن این بنده خدا برای همین آمده که بشر گشنه نباشه، اما بشر هر روز داره بدبخت تر می‌شه چون ایمان نداره و زنانا تو‌ خیابون با پر و پاچه لخت راه می‌رن و مردا چشماشون رو درویش نمی‌کنن و ملت دیگه نماز نمی‌خونن و از این قضایا.

در این میان دست‌مالشو در‌ آورد روی میز یه وجبی پهن کرد و یه چی تو این مایه ها که میز نجسه، توضیح داد. بعد یک لیوان آب خواست که خانم نه چندان خوشگل میهمان‌دار آورد برایش و ایشون باز با دستمال گرفت که «دست زن که به چیزی بخوره برکت نداره». بعدش هم شروع کرد در باب این که چرا این فرقه‌ای که ایشون بهش اعتقاد داره راه نجات رو پیش گرفته و خلاصه از پای «دیوار ندبه» به زودی قیام خواهند کرد و جهان رو فتح می‌کنن و این حرفا. ته اش نذاشت من بخوابم. اخراش که خوابم برد فقط خواب اخرالزمان می‌دیدم و حمله و خون و شمشیر.

دهنت استاد سرویس!

این را می‌فهمم که اگر ورژن به روز شده‌ چیزی به نام دین نباشد، اصل جنسش هر روز رو به فنا است چون فاصله‌اش با دنیای امروز به اندازه فاصله قنطروس آلفا با زمین است. فرض رو بر این می‌ذارم دین‌باوری برای خیلی هم مفید و برای خیلی ها غیر مفید اون دیگه به خودتون مربوطه!

 

«وقتی این دارو رو می خوری به پا به گا نری!»

اردوان روزبه / وب‌نوشت
تبلیغات تلوزیونی مداوم قرص های مختلف را پیشنهاد می کند، از وایگرا تا قرص های معجزه آسای قند و کمر درد و ضد درد و همه درد و مرض ها که با یک قرص به روایت این تبلیغ ها حل می شود.
نکته این است که لابلای تبلیغ که کلی عکس های پر رنگ و خانم های خوشگل و مردهای شش بقچه (Six Pack) و این چیزها هم دارد، خیلی نرم گوینده عوارضش را هم می گوید که انگاری داره براتون قصه تعریف می‌کنه، همچی ملو:
این قرصا عوارض هم داره، مثلن سردرد حالت تهوع، سرگیجه، خونریزی از مقعد! سکته! فلج تمام بده و رعشه!
 
پ ن: قانون آمریکا می گه اگر در مورد یک دارو تبلیغ می کنن باید در همان تبلیغ عوارض جانبی اش رو هم بگن.
4a41ffd342c840613bdd06f0f3131e5b

«روزی سخت برای یک رییس جمهوری»

اردوان روزبه / وبلاگ

نکته!
من بیش از هر چیزی یک روزنامه نگارم. این را همیشه با خودم تکرار می‌کنم.
این روزها فکر می‌کنم دفاع از دموکراسی هم بخشی از کار حرفه ای ماست.
من شخصن با کسی مساله ای ندارم. دموکراسی دست کم در کشوری که من درش زندگی می‌کنم حق همه است.
به هم کمک می کنیم تا خیلی از اتفاق ها نیافتد.
این گزارش تصویری من از روز بر کرسی نشستن رییس جمهوری تازه است.
دو گزارش تصویری دیگر هم در راه است…

لینک به گالری

ardavanart_jan20_2