غدای این هفته: دلمه کلم با سوس ریواس

اردوان روزبه/ روز هشتم

توضیح مهم!

ما از روز اول تو لیست خرگوش ها بودیم و اسممان از قلم افتاده بود. بعد که بردنمان سینما فیلمی که «به اسم دموکراسی» نام داشت را بنشانندمان. عرق سرد از وسط تیره پشت و مهره گردن شروع به ریخت و ریز کرد تا وسط قارچ مبارک. (می گویند از یک منافق کوردلی می پرسند: تا بحال «قارچ» خورده ای؟ می گوید: «قارچ» که نه. اما فکر کنم یکی – دوباری «جر» خوردم). که خوب در همان جا بیادمان آورد که ای دل غافل! تا به الان پس این پول های مشکوک شستشو شده و اتو کشیده که والده غضنفر خرج خرید «فیلانه» (پ.ن: همان چس فیل خودمان) می کرده و به خورد این بچه های حرام لقمه می داده در اصلش مال «سورس و ویلسن» و گوریل انگوری و هر چیز دیگری که می توانید فکر بکنید، (همین الان فکرتان را بکنید ها، چون بعدن ممکنه زیاد فکر کنید و زیاد یادتان بیاید) بوده است لذا از همان جا اولین کار های اورژانسی که انجام دادیم:

یک. نام ستون و شیوه کار را به ستون «آشپزی روز» تغییر کاربری دادیم. لذا از این پس به دنبال روش طبخ غذاهای کاملن ایرانی که مایه حسادت فرنگی ها هم هست در این ستون باشید. ما از اول هم فقط آشپزی نویس بودیم، ریزه ریزه هی داد دست ما این مصطفا انتحاری و گفت:…یه پک بزن هیچ کاریت نمیشه و ما هم هی زدیم آخرش اون شد. وگرنه از اول ما خودمان دنبال یک کار دیگر بودیم و آلوده شدیم و در نهایت حاضریم جبران کنیم.

دو. هرگونه خرید، فروش اجاره و غیره این ستون کاملن تکذیب و آماده گی هرگونه مذاکره قبل از راهی شدن به سوی دموکراسی هستیم.

سه. بابا، جان مادرتان بی خیال بشین دیگه. ما اهل نارنجی و قرمز که هیچ حتا از دیدن صورتی کم حال هم دچار درد زایمان می شویم.

چهار. می گن طرف میره سوار اتوبوس میشه تا بلیط اش رو می ده به راننده، راننده پاره می کنه. به نفر بغلی می گه: فکر کنم آقای راننده امروز خیلی عصبانیه. لذا شما امروز عصبانی هستی داداش وگرنه ما آخر حسن نیت هستیم.

 اما غذای سفارشی امروز:

مواد لازم: مقداری کلم توپ. بسته به میزان مهمان ها. گوشت وارداتی برزیلی. یک عدد گوجه فرنگی (حمل به وسیله اتومبیل ضد گلوله. این ستون در مورد حفظ جان شما تضمین نمی کند). فلفل و سبزی و ادویه به مقداری که جونتون می خاره و یک سری آت و اشغال دیگه به مقدار مصرف داخلی.

طرز تهیه: ابتدا دست های خود را شسته و رسمن برای قیمت گوجه فرنگی تشکر و قدردانی می کنیم. تا دلمه کلم مان تبدیل به کوفته تبریزی نشود. همه این مواد را می ریزیم توی دیگ زود پز و می رویم دنبال نگاه کردن برنامه هیجان انگیز «دستگیری اوباش با آفتابه به گردن». بعد از دیدن برنامه چون از هرچی چیز مخملی و نارنجی و قرمز و گل باقالی حالمان یک جوری می شود( البته نویسنده منظورش یه برنامه دیگه بود. شما در جریان باشین) به سمت کمد لباس می رویم، اما چون کارمان ممکن است به درازا بکشد می آییم سر دیگ و یک هم شتری می زنیم. بعد هرچی لباس مخمل داریم می رویم اول در آبریزگاه با قیچی رشته رشته می کنیم و سپس لای بقیه آشغال ها در طول چند روز از منزل تخلیه می کنیم. (این شامل نارنجی های زیر و مخمل های رو و کلیه رنگ های مشکوک می شه برای خودتون می گم). آهان داشتم می گفتم. بعد می گیرید تو دستتون (برگ ها رو) و یک ملاقه از اون یارو رو می ریزید روش ( مواد مخصوص داخلشو)، اونوقت جمعش می کنید برگاشو دورش می پیچید و می زارید کف اش (دیگ کزایی رو عرض می کنم). بعد تا خرخره پرش می کنید و در آخر می پاشید روش (شریت ریواس را) البته با انصاف! خوب پاش می دید که به همش برسه. آن گاه می زارید شعله تا ته بره بالا چون هنوز گاز کوپونی نیست. در حدود فرصتی که دارید با رعایت کلیه شئونات و دقت در این که چیزتون کوتاه نباشه، مدل موهاتون به سبک مستجهن آرایشگرتون توش هنر نمایی نکرده باشه، رنگش خوب باشه و خلاصه بقیه چیزا… می رین تا سوپر  سر محلتون ( البته تو نارمک ارزون تره، محله بر و بچز) و یک دوغ دبش هم می زنین تو رگ، غذای امروز شما آماده است.

اما نتیجه اخلاقی که از این غذا می شود گرفت: «کوله پشتی» نگاه کردن آنهم از نوع مخصوصش در حین خوردن دلمه کلم، ناراحتی معده و آروغ می آورد برای هردو (من، فرزاد حسنی، سردار) لذا بپرهیزید شدید.

 ممکن است در حین خوردن دلمه با سوس ریواس یک هواپیما از نوع آموزشی اش در حیاط خلوت پشت خانه تان بیفتد، لذا همیشه یک لیوان برای گلو گرفته گی از هول، بیل برای خاموش کردن آتش (شنیدید که یک یارو را می برند بیمارستان برای سوختگی اش، بعد عکس می گیرند می بینند تمام استخوان هایش شکسته است، بعد تازه می فهمند که رفقای یارو، وقتی آتش گرفته است او را با بیل خاموش کرده اند)، یک عدد موچین برای بیرون کشیدن خار مغیلان غم مخور، دو عدد پاشنه کش برای این که شاید قسمت شد و ما هم توانستیم و اقلن کم کاری نکرده باشیم، کارت سوخت برای اعتماد به نفس و داروی نظافت، حتمن همراه داشته باشید. 

آدرس خانه ما کجاست؟

 روزي در آخر ساعت درس پروفسور حسابي  يك دانشجوي دوره دكتراي نروژي، سوالي مطرح كرد: استاد،شما كه از جهان سوم مي آييد،جهان سوم كجاست؟ 

پرفسور حسابی می گوید: فقط چند دقيقه به آخر كلاس مانده بود.من در جواب، مطلبي را في البداهه گفتم كه روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي كنم. به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند، خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد. 

به جایِ باز باران با ترانه

باور کنید خیلی خودمو کنترل می کنم که یک وقت پرت و پلا نگم. اما بعضی وقتا یه چیزایی می بینم که نمی تونم خودمو کنترل کنم. دوستی برام این شعر رو میل کرد. بالاتر از سطح مقاومت من در عدم انتشارش بود. امیدوارم آستانه تحمل دوستان اونقدر مهر ورزانه باشه که چیزای خوبش حامل شال ما نشه!

 نمی دونم شعر مال کیه، نمی دونم از کجا آمده  

باز م…. با کنايه

اندکی قدّ و يه هاله

سر خوش از وضع زمانه

نفت شصت و نه دلاری

سال 60 میليارد  دلاری

با سفرهای فراوان

       ساخته از خود فسانه

می برد پول از خزانه

می دهد دائم حواله

می خورد از مال مردم

می پَرد بر دوش مردم

 می دهد دائم شعارِ

مهرورزی ، عدل خواهی!

خلق ثروت ، محو نکبت !

دين پناهی ، سادگی ، بی قيد و بندی!

چون به جدّ ، می نگری ، امّا تمامی :

تندخويی ، جنگ خواهی!

پخش فقر و بی نوايی !

لودگی ، مردم فريبی ، بی خيالی!

 هسته ای اين طبل خالی!  

نامه هايی کودکانه ،  سر گشاده  ، احمقانه

مملو از پند و عتاب و ادّعا ، پر از کنايه

می نويسد او برای حاکمان اين زمانه !

آخر ای مجنون سر مست

هيچ آيا تا کنون  امّا

مروری کرده ای بر وضع و حال اين کرانه ؟

هيچ انديشيده ای آيا

که از روی محبت

گر يکی از آن اجانب

نامه ای بهرِ تو و اين دولتِ  جل الخلايق

در بيان درد و رنج و حال و روزِ مردمِ بس مفلسِ اين سرزمينِ  پر بلا و مشکلِ خاور ميانه

با همان سبک و سياقِ هاديانه

 پر غرور و پر اِفاده ، پر زِ ايراد و کنايه

انشا کند ،  پخشش کند

در  خيلِ انبوه رسانه ، ماهواره ، روزنامه

پاسخی داری برايش ؟

آسمان امروز ديگر نيست نيلی

يادم آمد از فلسطين

از بلندی های جولان

از دلار و پول  نفت و  نقشِ  ايران

اندرون جيب و در کاشانة آن جيره خواران    

از هولوکاست وحماس و نقشه بی صهيونيستِ گوشة خاور ميانه  

حرف های  قلدرانه ، احمقانه ، خود سرانه

پر هزينه ، پر ضرر ، بی فايده ،  بَس  ناشيانه

از رجايیِ زمانه ،

 باورش گشته که هست او :

يک پديده !      معجزه در اين هزاره !

يک دو سه   مزدورِ   پرگو

در کنارش نيز، هر دم

می روند اين سو و آن سو

می کنند از او ستايش ، همچو ناجیّ ِ زمانه  

ليک امّا

اندرون مملکت آنچه  نمايان

سايه  شوم فساد و  نکبت و فقر و فغانِ بينوايان

با دو پای کودکانه می دويدم  همچو آهو

گه به اين سو گه به آن س

دور می گشتم زخانه

در ميان مدح و روضه

اندرون بحث و شورا  و کلاس و مدرسه  واندر رسانه

می شنيدم دم به دم

 از هر فکور و صاحب انديشه و جزئی اراده

داستانهای مخوفی  بهر اين ملک فِتاده    

می شنيدم

از لب شيرين پيران خردمند  

مستمر  اين برترين و بهترين پند :

آه ای خوش باوران کم سوادِ پر افاده

اين چنين بی فکر و تدبير و درايه

مرز و بوم و مملکت کردن اداره

آخر ای مستان قدرت ، اين روش  تا کی ادامه؟ 

اندک اندک رفته رفته

 تيرگی  ، افسردگی  ، بيچارگی،درماندگی         

بر پهنه اين کشتی در گل نشسته ،

گشته چيره

حيف امّا کز سر خيره سری ، خود محوری ، کوته خيالی

در نگاه اين جماعت

جملگی انديشمندان زمانه

يا که مزدورِ اجانب  ، عامل و بوق بيگانه

يا که اهل پول و مايه، مافيای مسکن و بانک و قاچاق ، تحت الحمايه

هر که باشند ، از برای خيرخواهی

 هرچه گويند و نويسند

غير مسموع و زياده !

ای دريغ از يک جواب صادقانه! عالمانه!

آری اينک

 جهل او چون تيغِ برّان

می زند از بن 

نهالِ جاودانِ  اقتصاد و علم و تحصيل و اراده     

می شنيدم اندر اين دوران پر رنجی که دانی  

رازهای تلخی از آينده اين خاکِ پاکِ  باستانی  

بشنو از من ، کودکِ من

از زبان مامِ ميهن :

مرز و بوم پاک ايران

پرگهر مهد دليران

خطة يکتاپرستان 

سرزمين  مهر و ايمان   

يک رئيس ج…نادان

         کـــرد   ويـــــران !    کـــرد   ويـــــران !     کـــرد   ويـــــران !  

غم نخواهم برای هیچ ایرانی

در ادامه پست مربوط به خبر کشته شدن تعدادی از نیروو های سپاه پاسداران دوست عزیز که کامنت گداشتن مطلبی نوشته اند که به شکل غم آلودی برای من غم ناک بود، می شود روزی اینگونه نباشد؟

یاد شعری افتادم ….

از خون جوانان وطن لاله

وطن لاله، وطن لاله دمیده…

بخونید این کامنت رو:

دکتر کامبیز صادقی فارق التحصیل دانشگاه علوم پزشکی اصفهان یکی از این 11 نفز بوده ، که در حال گذراندن دوران خدمت سربازی دچار این حادثه دلخراش شده و قبل از اینکه ثمره  19 سال تحصیل و زحمات خود را ببیند از بین ما پر کشید…

خر گران شد!

khar02.jpg 

به نظر شما افزایش قیمت خر منطقی است؟ آخه هر چیزی بر اساس عرضه و تقاضا قیمت می خورد. من یک مطلب نوشتم ام که دوست داشتید بخوانیدش. بله! خر واقعن گران شده و این یک گزارش جدی و کاملن بی ربط به آن چیز هایی است که شما فکر می کنید.راستی باید توضیحی هم در مورد عکس جناب «خر» بدهم: شما را به خدا خر به این نازی تا به حال دیده اید؟ من وسط بیابان های اطراف ولایت دو ساعت به دنبال خر بودم و جالب تر این که بعد از کلی زور زدن این رفیق مان را هم که پیدا کردم تا می خواستم عکس بگیرم ناز می کرد و رو ترش می کرد و نمی گذاشت. من باید برایش توضییح می دادم که به این خریت اش چقدر نیازمندم. آخر سر بعد از کلی اصرار گوشه چشمی کرد و با کلی ناز روی برگرداند و شد این عکس. خداییش «خریت» هم عالمی دارد.این گزارش را از «اینجا» بخوانید و گوش کنید

و این قصه سر دراز دارد

اردوان روزبه

روز جمعه تلوزیون دولتی ایران به ترتیب در کانال یک با پخش فیلم سینمایی – تلوزیونی «بند باز» و در کانال دو با همین روش فیلم «قهوه اسپرسو» را پخش کرد. این دو فیلم که دقیقن بعد از گذشت یک روز از بر روی آنتن فرستادن برنامه «به اسم دموکراسی» بود. با دو محور مختلف اما با یک بیان مشترک به طرح موضوع می پرداخت.

«بند باز» داستان دختری بود که با همکاری برخی سازمان های ذی ربط که البته اسمی هم از آنها برده نمی شود، در قالب یک خبرنگار و مسوول روابط عمومی یک شرکت دارویی وارد باندی مخوف می شود که با وارد کردن برخی داروی های تاریخ گذشته، همکاری در تولید مواد شیمیایی که دست بر قضا خود این خانم هم از آسیب دیده گان بمب های شیمیای است و تست برخی داروهای خطرناک که با حمایت سازمان ها و طرف های خارجی انجام می شود، در ایران قصد شیوع بیماری و غیره دارند و با کمک این خانم که به برای جلب اعتماد معاون مالی شرکت که پل رابط خارجی ها هم  هست، از هیچ گونه لوندی گری و عشوه هم دریغ نمی کند. در نهایت باند شناسایی و عوامل داخلی و رابط های خارجی مرتبط یافت شده و شبکه متلاشی می شود.

درست بعد از اتمام این فیلم، شبکه دوم تلوزیون با پخش «قهوه اسپرسو» از منظری دیگر به موضوع وارد می شود. دکتر آرامی کارمند سازمان انرژی اتمی، فرمانده گردان سابق و بریده از سازمان مجاهدین خلق سابق تر به دلیل دست درسی به اسناد فوق سری انرژی اتمی، هم مورد توجه حراست و دستگاه امنیتی داخل و هم سازمان های اطلاعاتی خارجی قرار می گیرد. این سازمان ها با اعزام برخی عوامل مجاهدین از یک سو و از سوی دیگر برخی عناصر بر انداز در قالب مدرس در یکی از مراکز چاپ و نشر قصد دارند اهداف امنیتی خود را دنبال کنند. در این فقره شما با صراحت شاهد هستید دستگاه امنیتی با روش های مختلف، دکتر را هدایت کرده و در نهایت سیستمی که در قالب معلم امور چاپ، نقاش و هنرمند عواملش را برای براندازی و اخلال فرستاده است، متلاشی می کنند و دکتر نیز به دست یکی از همین عوامل امنیتی نجات می یابد.

فارغ از ساخت سطحی و اکشن رو حوضی که از خصلت های برنامه های تلوزیون است، توجه به یک – دو نکته، به نظر من توام با تامل است.

پس از پخش دو قسمت برنامه «به اسم دموکراسی» و اظهارهای تاجبخش، جهان بگلو و اسفندیاری دال بر همراهی و کمک به سازمان های غیر دولتی، مراکز مطبوعاتی، نشست های فرهنگی، دانشگاهی و هنری و حتا مراکز خیریه عملن فیلم به دنبال زیر ذره بین گذاشتن موارد نام برده ساخته شده بود.

کمتر با صراحت در ایران فیلمی در مورد فعالیت های وزارت اطلاعات ساخته می شود و به نظر می آید هدف از ساخت این فیلم، اشاره به مراحل پشت صحنه به اسم دموکراسی بود.

اخطاری که در «به اسم دموکراسی» و این دو فیلم نهفته بود چندان درایت لازم ندارد و بهتر است مخاطب ها سعی کنند این پیام را درک کنند.

 من در پست قبلی اشاره کردم که با توجه به کلی گویی های برنامه اظهارات سه تن، بیشتر این برنامه هشدار و پیامی داخلی داشته است. لذا امیدوارم ادامه این روند خیر باشد. 

کشته و مجروح شدن بیش از 20 نفر از ماموران سپاه پاسدارن در اطراف زاهدان

بر اساس برخی گزارشهای مردمی و خبرگزاری دولتی ایران ( ایرنا ) در یک درگیری مسلحانه میان یکی از گروههای شبه‌نظامی در منطقه کورین در اطراف زاهدان 11 نفر از نیروهای سپاه پاسداران کشته و 9 نفر نیز مجروح شدند که حال برخی از آنها وخیم است.

در این درگیری که پنجشنبه شب بر اثر کمین نیروهای شبه‌نظامی در مسیر کاروان سپاه پاسداران روی داد 4 خودروی سپاه نیز منهدم شدند.

تا کنون هیچ گروهی مسئولیت این حمله را بطور رسمی بر عهده نگرفته و هیچ گزارشی از تلفات احتمالی نیروهای شبه‌نظامی گزارش نشده است. اما گمان می‌رود این حمله توسط خدابخش شه‌بخش که یک گروه مسلح شبه‌نظامی را در این منطقه رهبری می‌کند روی داده باشد.

این حمله هم زمان با سفر سردار پاسدار رحیم صفوی به استان سیستان و بلوچستان صورت گرفته است. فرمانده سپاه پاسداران کشور ساعاتی قبل از این حمله در جمع پاسداران رده‌های مختلف سپاه پاسداران و بسیجیان گردانهای عاشورا در مقر تیپ مستقل ۱۱۰سلمان فارسی زاهدان گفته بود که «پاسداران و بسیجیان باید با هر گونه ناامنی و ایجاد شرارت قاطعانه برخورد کنند».

گزارش ها حاکی از آن است که پاسداران کشته و زخمی شده از پایگاه نظامی میرحسینی سپاه بوده‌اند.

همچنین خبرگزاری ایرنا در گزارشی به نقل از مسوول روابط عمومی تیپ مستقل ۱۱۰سلمان فارسی نیروی زمینی سپاه پاسداران مستقر در سیستان و بلوچستان،اسامی ۱۱نفر از کشته شدگان حادثه درگیری نیروهای این تیپ با اشرار و قاچاقچیان مسلح را اعلام کرد.

ایرنا همچنین نوشت : قاسم حسن زاده روز جمعه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، اسامی این شهدا را مهدی کیخا، مصطفی میری، محمدرضا عطارزاده، عماد کهوری، محمدرضا احمدی، محمدامین ریگی، قاسم پوراکبری، ابوالفضل امید پناه، علی اردونی، کامبیز صادقی و اسماعیل یزدان پور اعلام کرد.
وی گفت: این درگیری شب گذشته میان نیروهای تیپ مستقل ۱۱۰سلمان فارسی با اشرار و قاچاقچیان مسلح در حوزه کورین زاهدان رخ داد.

 حسن زاده ‌اظهار داشت: در این درگیری ۹نفر از پاسداران وبسیجیان نیز زخمی شدند که به بیمارستان نبی اکرم (ص) زاهدان منتقل شدند. 

سایت نظر سنجی برنامه «به نام دموکراسی» هک شد

defaced.jpg
 اردوان روزبه

 با اعلام تلوزیون دولتی ایران در روز چهارشنبه مردم شاهد پخش برنامه ای تحت عنوان «به نام دموکراسی» بودند که در آن صحبت های هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهان بگلو بر روی آنتن رفت. اگرچه که وزیر اطلاعات پخش این برنامه را از سوی صدا و سیما اعلام کرد ( اساسن به نظر می آید مرجع دیگری برای پخش برنامه تلوزیونی در ایران وجود نداشته باشد؛ این تاکید خود می تواند به معنای تفکیک مسوولیت در آن باشد. پخش از سیما و برنامه ریزی از ما) اما تاکیداتی در مورد بررسی انقلاب نارنجی گرجستان و حضور  دانشجویان در وقوع انقلاب این کشور با حمایت آمریکا نشان از چیدمانی خاص را داشت که فقط به ارائه صحبت های این گروه بسنده نمی کرد. بی شک برنامه سازان مایل بودند نظر مردم را نیز در این مورد بدانند. از همین روی به دفعات زیر نویسی در برنامه اعلام می کرد که مردم نظراتشان را با مراجعه به آدرس وب سایت نظر سنجی سازمان اعلام کنند.با گذشت چند ساعت از اعلام، این سایت به صورت کامل، توسط یک تیم هکر که بر روی صفحه اصلی خود را « Y! Underground » معرفی کرده بودند هک شد. این گروه که نسبت به تعطیلی برنامه «شب های شیشه ای» اعتراض داشتند، در عمل هرگونه دست رسی به قسمت نظر سنجی برنامه را که بی شک برای برنامه سازان آن از اهمیت ویژه ای برخوردار بود مسدود کردند.در تماسی ایمیلی که با یک هکر داشتم خواستم تا توضییح دهد که انجام این قبیل نفوذها چگونه است. این هکر که با نام «دندان آبی» شناسایی می شود، اشاره کرد که هک این قبیل سایت ها معمولن با نفوذ به سرور های میزبان و یا حفره های امنیتی در سیستم مدیریتی آنها عملی است. با توجه به این که سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از سرور های اختصاصی و نرم افزارهای امنیتی قوی استفاده می کند باید به توانایی گروه هک کننده ایمان داشت. اما نکته جالب این است که سرعت عمل و دقت در این هک باعث شده است که تا این ساعت هنوز مدیران فنی نتوانند سایت را به حالت عادی باز گردانند.

به بهانه پخش صحبت های هاله اسفندیاری در سیمای دولتی ایران

 یا: پیام کاردینال ریشیلیو به نهاد های دموکراتیک ما

اردوان روزبه ardavan.roozbeh@gmail.com

در حالی که در چند روز گذشته بارها و بارها تمامی شبکه های دولتی ایران تبلیغ پخش برنامه ای با عنوان «به نام دموکراسی» را می کردند، تلوزیون نشان داد که بنا دارد به وعده ای که قبل تر در مورد پخش صحبت های براندازان «نرم» داده بود، عمل کند. وزیر اطلاعات آقای محسنی اژه ای در همان بدو امر با ذکر این موضوع که این برنامه بار «حقوقی» ندارد، این سوال را بوجود آورد که برنامه ای که بار حقوقی ندارد لابد درگیر بار محتوایی هم خواهد بود. پس علت پخش آن چیست؟ ممکن است فقط پیامی داشته باشد؟

ترکیب این برنامه و پخش موازی صحبت های هاله اسفندیاری، کیان تاج بخش و رامین جهان بگلو با مسیر «انقلاب نارنجی» در گرجستان و برخی اشاره های تلویحی مانند علامت زدن به دور چند فرد در فیلم سخنرانی بوش در گرجستان، آنهم بدون توضیح این شائبه را بیشتر می کرد که ما با افرادی کاملن حرفه ای در راه انداختن انقلاب های مخملی مواجه هستیم، برنامه ریزانی از سوی دولت های سرمایه گذار و دانشجویانی نابکار آنهم بدون بار حقوقی. توضیح های هاله اسفندیاری در بخش اول، که همه توقع داشتند بیشتر پیرامون رفتارهای جاسوسانه و اعلام اعداد و ارقام همیاری به احزاب اصلاح طلب و جنبش های دموکراتیک و یا تحول گرای باشد، بیشتر به شرح برنامه ریزی ها و روش های کار در بنیاد «وودرو ویلسون» می پرداخت. این درست نقطه مقابلی بود از تحلیل ها و نوشته هایی که نشریاتی مانند کیهان و صریح تر از آن «یا لثارات» در شماره های اخیر خود داشتند. چنانچه ارگان رسمی «حزب اله» در شماره اخیر خود (چهارشنبه 20 تیر شماره 431) اشاره به اعتراف صریح اسفندیاری در پرداخت مالی به جناح اصلاح طلب ایران کرد، این نشریه با اشاره به حمایت مالی از سازمان های غیر دولتی زنان، همچنین شادی صدر و حقیقت جو، به جمله نقل شده از اسفندیاری نیز پرداخت که: …ما امسال را در ایران سال تنش اعلام کرده بودیم…

شاید «یالثارات» بنابر ضرورت به صورت روشن، اشاره ای به ضعف های مدیریتی در کشور، جنجال آفرینی های خود ساخته، برخوردهای مقطعی در مورد بد حجابی و پاسخ های فیزیکی به نهادهای دموکراتیک ایران نکرد و اساسن به این موضوع نپرداخت که با توجه به حرکت های سیستماتیک درون دولت در عدم ایجاد ثبات در بازار و نبود فرآیند قانونی در مقابل رانت های دولتی و خانوادگی که از چند دهه قبل آغاز و هنوز هم ادامه دارد، یکی از شرکای پروژه انقلاب نرم و نارنجی خود دولت به حساب می آید. به این معنا که، یا نظام خود بنابر نظر بنیادهای  کذایی مشغول ایجاد تنش است، یا عواملی از آن سوی مرز در تصمیم گیرنده ترین بخش های نظام رخنه کرده و دستورات براندازان را اجرا می کنند و یا حوادثی دیگر که ممکن است آحاد مردم هیچگاه از آن نشنیده اند و شاید هم هیچوقت نشنوند. با این حساب شاید به همین میزان باید بسنده کرد و اقرار صریح و بدون پرده پوشی دستکم فعلن به نفع سیاست داخلی به حساب نیاید.

البته برنامه در بخش اول که روز چهارشنبه پخش شد بیشتر به توضییح در مورد شیوه کار و برنامه های این نهاد سیاسی آمریکایی گذشت و باید دید در قسمت دوم هم حرکت به همین ترتیب خواهد بود یا خیر.  موضوع دیگر این است که آیا تهیه برنامه «به نام دموکراسی» و نحوه ارایه آن، در قالب سیاست رفع تنش با دولت فعلی آمریکا با شیوه «مصرف داخلی» تهیه شده است؟ و این توافقی میان دولت های ایران – آمریکا برای ماجرا های گروگان کشی در ایران و عراق میان دو دولت است؟ چرا که در مورد جهان بگلو موضوع به همین ترتیب خاتمه یافت و او برغم حجم بالایی از اتهام ها که در رسانه های داخلی منعکس می شد به یکباره و بدون وثیقه آزاد شد.

باید توجه کرد که خانم «هاله اسفندیاری» از جناح مخالف دولت بوش به حساب می آید و احساس می شود تاکنون چنان که بایسته و مرسوم آقای بوش است با این دستگیری برخورد نشد. شاید آقای بوش اعتماد داشت که آنها بر خواهند گشت و چه بسا دیر بازگشتن آنها به نحوی به سیاست های اجرایی او در خاورمیانه مساعدت کند.

اما فارغ از این تحلیل ها، موضوعی که در این برنامه ذهن مرا مشغول می کند این است که ما حصل این برنامه هر چه که باشد در حقیقت به نفع کسانی خواهد شد که بتوانند به این بهانه هر گونه حرکت، ولو خیر خواهانه را به بنیاد های چه و چه آمریکایی پیوند بزنند.

می گویند یکی از روش های پلیس مخفی آلمان شرقی «استاسی» این بوده است که تمامی شهروندان دارای پرونده بوده اند و رفتار های غیر عادی آنها از مستی در حین رانندگی تا رابطه نامشروع و روابط با افراد بیگانه و آمد و شد هایشان در پرونده شان درج می شده. این پرونده ها تا قبل از زمانی که فرد به هر علتی با دولت سر ناسازگاری بر می داشته است، در بایگانی بوده اما از آنجا یک باره عکس  رابطه پنهانی فرد به دست همسرش می رسیده و الا آخر …

با دیدن این فیلم احساس کردم با توجه به نقطه ضعف هایی که در طول زندگی هر کدام از ما خود به خود در طول سه دهه ایجاد شده؛ اعم از مشکل اخلاقی دختر خاله، تعهدنامه بد حجابی عمه و بودن در محفل مختلط خانوادگی تا کشف این که مثلن درفلان سمینار که شرکت کرده بوده ایم، هزینه اش را بنیاد «سوورس» داده است، به هر حال خطر «استاسی» را به راحتی نمی توان  از کنارش گذشت. همین ها برای آن که روزی مثل بچه آدم به هر کاری اقرار کنی کافی است.

من برداشتم این است با توجه به ماه های آینده که می تواند بستر برخی بحران ها باشد. صحبت های اسفندیاری، تاجبخش و جهان بگلو می تواند نشانه های آغاز یک حرکت ظریف باشد.

به قول کاردینال ریشیلیو:…تو به من یک جمله از آن نشان بده تا من حکم اعدامش را ثابت کنم!

امیدوارم این خواب پریشان تعبیرش خیر باشد. 

وصيت نامه داريوش کبير به فرزندش خشايارشا

 اينک که من از دنيا مي روم بيست وپنج کشور جهان جزو امپراتوري ايران است و در تمام اين کشور ها احترام دارند و مردم کشور نيز در ايران داراي احترام مي باشند . جانشين من خشايار شاه بايد مثل من در حفظ اين کشور ها بکوشد و راه نگهداري کشورها اين است که در امور داخلي آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنها را محترم بشمارد . اکنون که من از دنيا مي روم تو دوازده کرور خزانه سلطنتي داري و اين زر يکي از ارکان قدرت تو مي باشد زيرا قدرت پادشاه فقط به شمشير نيست بلکه به ثروت نيز هست . البته به خاطر داشته باش که تو بايد به اين ذخيره بيفزايي نه اينکه از آن بکاهي . من نمي کويم که در مواقع ضروري از آن برداشت نکن ، زيرا قاعده اين خزانه اين است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند اما در اولين فرصت آنچه برداشتي به خزانه برگردان.مادرت آتوسابرمن حق دارد پس پيوسته وسايل رضايت خاطرش را فراهم کن.ده سال است که من مشغول ساختن انبارهاي غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن اين انبارها را که با سنگ ساخته مي شود و به شکل استوانه اي است در مصر آموختم و چون انبارها پيوسته تخليه مي شود ، حشرات در آن بوجود نمي آيد و غله در اين انبارها چند سال مي ماند بدون اينکه فاسد شود و تو بايد بعد از من به ساختن انبارهاي غله ادامه دهي تا اينکه آذوقه دويا سه سال کشور در انبارها موجود باشد و هر ساله بعد از اينکه غله جديد به دست آمد از غله موجود در انبارها براي تأمين کسر خوار وبار استفاده کن و غله جديد را بعد از اينکه بوجاري شد به انبار منتقل نما و به اين ترتيب تو هرگز براي آذوقه در اين مملکت دغدغه نخواهي داشت ولو دو يا سه سال پياپي خشکسالي شود هرگز دوستان و نديمان خود را به کارهاي مملکتي نگمار و براي آنان همان مزيت دوست بودن با تو کافيست ، چون اگر دوستان و نديمان خود را براي کارهاي مملکتي بگماري به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمايند نخواهي توانست آنها را به مجازات برساني ، چون با تو دوست هستند و تو ناچاري رعايت دوستي بنمايي .ده سال است که من مشغول ساختن انبارهاي غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن اين انبارها را که با سنگ ساخته مي شود و به شکل استوانه اي است در مصر آموختم و چون انبارها پيوسته تخليه مي شود ، حشرات در آن بوجود نمي آيد و غله در اين انبارها چند سال مي ماند بدون اينکه فاسد شود و تو بايد بعد از من به ساختن انبارهاي غله ادامه دهي تا اينکه آذوقه دويا سه سال کشور در انبارها موجود باشد و هر ساله بعد از اينکه غله جديد به دست آمد از غله موجود در انبارها براي تأمين کسر خوار وبار استفاده کن و غله جديد را بعد از اينکه بوجاري شد به انبار منتقل نما و به اين ترتيب تو هرگز براي آذوقه در اين مملکت دغدغه نخواهي داشت ولو دو يا سه سال پياپي خشکسالي شود هرگز دوستان و نديمان خود را به کارهاي مملکتي نگمار و براي آنان همان مزيت دوست بودن با تو کافيست ، چون اگر دوستان و نديمان خود را براي کارهاي مملکتي بگماري به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمايند نخواهي توانست آنها را به مجازات برساني ، چون با تو دوست هستند و تو ناچاري رعايت دوستي بنمايي .همواره حامي کيش يزدان پرستي باش اما هيچ قومي را مجبور نکن که از کيش تو پيروي نمايند و پيوسته به خاطر داشته باش که هرکس بايد آزاد باشد که از هر کيش که ميل دارد پيروي نمايد.
بعد از اينکه من زندگي را بدرود گفتم بدن من را بشوي و آنگاه کفني را که خود فراهم کرده ام بر من بپيچان و در تابوت سنگي قرار بده و در قبر بگذار اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمان که مي تواني وارد قبر شوي تا تابوت سنگي مرا ببيني و بفهمي که من پدر تو و پادشاهي مقتدر بودم و بر من بيست وپنج کشور سلطنت مي کردم ، مردم و تو نيز مثل من خواهي مرد زيرا سرنوشت آدمي اين است که بميرد خواه پادشاه کشور باشد يا يک خار کن و هيچ کس در اين جهان باقي نمي ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست مي آوري وارد قبر من بشوي و تابوت را ببيني غرور و خود خواهي بر تو غلبه نخواهد کرد اما وقتي مرگ خود را نزديک ديدي بگو قبر مرا مسدود نمايند و وصيت کن که پسرت قبر تو را باز نگاه دارد تا اينکه بتواند تابوت حاوي جسد تو را ببيند . زنهار ، زنهار هرگز هم مدعي هم قاضي نشو اگر هم از کسي ادعايي داري موافقت کن يک قاضي به يک طرف آن ادعا را مورد رسيدگي قرار بدهد و راي صادر نمايد زيرا کسي که مدعي است اگر قاضي هم باشد ظلم خواهد کرد. هرگز از آباد کردن دست بر ندار زيرا اگر دست از آباد کردن برداري کشور تو رو به ويراني خواهد گذاشت زيرا قاعده اين است که وقتي کشور آباد نمي شود به طرف ويراني مي رود . در آباد کردن؛ حفر قنات و احداث جاده و شهر سازي را در درجه اول اهميت قرار بده .عفو و سخاوت ، ولي عفو بايد موقعي بکار بيفتد که کسي نسبت به تو خطايي کرده باشد و اگر به ديگري خطايي کرده باشد و تو خطا را عفو کني ظلم کرده اي زيرا حق ديگري را پايمال نموده ا ي .
بيش از اين چيزي نميگويم اين اظهارات را با حضور کساني که غير از تو در اينجا حاضر هستند، کردم. تا اينکه بدانند قبل از مرگ من اين توصيه ها را کرده ام و اينک برويد و مرا تنها بگذاريد زيرا احساس مي کنم مرگم نزديک شده است . 

حکایت سامانه دشمن ساز رفیق ما در کهکشان راه شیری و کیهان

روز هشتم / اردوان روزبه  ardavan.roozbeh@gmail.com

آن شنیدستی یکی مجنون چنان سنگ در چاه بیفکندی که صد عاقل از چاه بیرون کردن نتوان... این جمله را یه بنده خدایی وقتی داشت از پله های هواپیما در فرودگاه منامه پایین می آمد با خود زمزمه می کرد و صد البت ربطی به سفر وزیر امور خارجه مان به منامه برای رفع سوء اثر جناب شریعتمداری روزنامه کیهان ندارد که یکاره تو این هوای داغ و لب دریا و گل و بلبل مملکت زد طاق اش و گفت: این بحرین که استان ما بوده، باید دوباره برگرده به ایران خودمان. آگاهان و شاهدان می گویند این جمله چنان شور و شعفی در بین مردم بحرین بوجود آورده که با یورش به سفارت ایران خواسته اند زودتر هماهنگی های لازم را برای تهیه کارت سوخت و کوپن خواربار بکنند. ( راست و دروغش پای راوی. ما می دانیم که مردم منامه جلوی سفارت جمع شده اند اما دلیلش…). حالا یه سوال: اگر همین هنر درکردن را مثلن «هم میهن» بجای خواب بزرگان در می کرد چه اتفاقی می افتاد؟ هیچی! روزنامه تعطیل، کرباسچی به دارقوز آباد تبعید. انصار حزب اله بر علیه تفرقه افکنان دنیای اسلام تظاهرات زنده باد و مرده باد. یا لثارات پرونده رابطه کرباسچی و هاله و بی هاله رو می کرد و رابطه کنفسیوس و تزار و سزار رو با این بابا افشا می کرد و جناب وزیر هم یک نامه می نوشت که ما این آدم خاطی رو با هواپیما می فرستیم منامه تا مردم خشمگین عقده ها شونو سرش خالی کنن. البته در پایان لابد اشاره ای هم به با لفظ: مرده شور هرچی تفرقه افکنه ببرند و ما هم با شما موافقیم که بگیرین سیر بکنیدش … زیر خاک! می کردند. بمالد.

سردار رادان رو تازگی ها دیدین؟ خداییش خیلی خوش تیپه. مخصوصن این روزها که بعد از طرح مبارزه با اشرار و پدر سوخته ها، ما هی تو شبکه خبر و مبر، بیست و سی و دوازده سی و سه صبح می بینیمشون. این جانشین طلایی هفته قبل بعد از مبارزه با اشرار در تهران در حین مبارزه گفت که از اول مرداد باز هم در خدمت هستیم. وی همچنین در پی اعلام حکم اعدام بیست نفر از این اشرار توضییح داد: خبر اعدام‌ها بسیار خوشحال‌کننده بود… البته من شک ندارم که منظور سردار همین ارازل اوباش بوده و گرنه ما در هفته قبل خبر سنگسار کسی که بنا بود حکمش اجرا نشود، بشود، نشود، بشود ( انگار راهنمای ماشین است) را هم شنیدیم و فکر کنم خوشحال نشدیم.

در حالی که سردار از این خبر خوشحال کننده می گفت، پروفسور والدمار گورزکووسکی، رییس المپیاد جهانی فیزیک، روز یکشنبه در شهر اصفهان درگذشت. این بنده خدا برای شرکت در المپیاد جهانی فیزیک به ایران آمده بود. حالا باز پشت سر ما صفحه می زارن که ما ترتیب یارو رو دادیم.

خوب بالاخره سه تن از دانشجویان امیر کبیری آزاد شدند. البته این سه تا از هشت تا است و هیچ ربطی به شانزده تای هجده تیر ندارد. اخیرن هم به نقل از تبلیغات تلویزیون قرار شده هاله خانم هالوی صحبت در شبکه یک بدارند و از لابی صهیونیست ها و برخی عوامل داخلی و خارجی بگویند و این شد که: تو که آخه نمی توانی بتوانی خوب بی خود خیال می کنی می توانی اما نمی توانی ( جایزه داره هرکی بگه من اصلن چی گفتم که نه خود خواندی و نه غیر).

بررسی آب و هوا نشان می دهد که در چند ماه آینده باز دارد وضعیت هوا رو به پس شدن می رود و با نزدیک شدن یک سری تند بادها احتمال می رود باعث و بانی دود اندود شدن سبیل ها و به هوا برخواستن برخی کلاه ها و غیره ها شود. به همین دلیل از همین الان از اقصا نقاطی که توفان ممکن است در آن بوزیدد صدای: کی بود، کی بود من نبودم به گوش می رسد. کارشناسان نمک نشناس ما در زمینه هوای های پس و پیش اشاره می کنند که ممکن است اوضاع تا رسیدن وقت بعضی کارها از این هم خراب تر شده و کار به جاهایی بکشد که مو هم رد نشود. ( مشکلات جنبی عدم عبور مو را از خاطر نبرید). این موضوع با نزدیک شدن فصل کارهای خوب بیشتر لمس می شود. پس باز هم بزودی طرح اوقات فراغت به صورت خودکار دوباره همه را سرگرم می کند.

داشتم فراموشت می کردم اما باز دوباره دیدمت تو غم ها غوطه ور شدم چرا؟…

  این شاه بیتی است که احتمالن دانشجویان در دیدار با سعید حجاریان زیر لب زمزمه می کردند. سعید خان که اسفندماه چند سال پیش به دلیل گلوله اشتباهی سعید عسگر کم مونده بود اشتباهی بمیره در سخنرانی که در بین دانشجویان سازمان ادوار تحکیم وحدت داشت این جوری گفت که: ظاهراً قرار است معامله‌اي صورت بگيرد كه در آن همه چيز معلوم است و بيعانه اين معامله دانشجويان هستند. او که ظاهرن دلش برای سعید عسگر تنگ شده بود این حرف ها را به مناسبت 18 تیر می زد.

حالا بزارین یه داستان هم از این آقای بوش که فکر کنم «اند» خریته براتون بگم. خدا البته معمولن جفت جفت می آفریند، لذا دنبال تای دیگر نگردید، اشکال از گیرنده است به فرستنده خود دست نزنید. این روزها این خر دجال مفت مفت آدم می کشد، اما می گویند :

شبي جورج بوش و توني بلر ( این نشان می دهد ماجرا مال قبل از دمرو شدن تونی بوده) به بار رفته بودند و سرگرم گفتگو بودند. يک نفر کنارشان نشست و پرسيد که دارند راجع به چه موضوعي حرف مي زنند. جورج بوش گفت: ما داريم جنگ جهاني سوم را طراحي مي کنيم و قصد داريم پانزده ميليون مسلمان و يک دندانپزشک را بکشيم

 مرد پرسيد: براي چي مي خواهيد يک دندانپزشک را بکشيد؟
جورج بوش روي شانه بلر زد و گفت: ديدي گفتم هيچکس راجع به کشتن پانزده ميليون مسلمان سوال نخواهد کرد .راستی خاک بر سر هر کی که این کشتار های مسجد سرخ را در کشور برادر و دوست که گازمونو قراره بریزیم توش، راه انداخته. بیمه کردم خودمو تا هفته بعد یا ابوالفضل…  

تاریخ از ما چگونه یاد خواهد کرد؟

410px-einsatzgruppen_killing.jpg

این عکس در سال هزار و نهصد و چهل و یک میلادی گرفته شده. اسمش آخرین نفر است. یک سرباز آلمانی در جلوی یک گور دست جمعی، آخرین یهودی را که باید اعدام کند تیر خلاص می زند. چند بار وقتی چشم از روی عکس برداشتم در درونم چیزی منو وادار می کرد خودم رو جای هر کدوم از آنها بذارم. یک بار کسی که تیر خلاص را شلیک می کرد. یکبار به جای آنهایی که نگاه می کردند و یکبار به جای کسی که تا چند ثانیه بعد مغزش در هوا می پاشید. نمی توانستم حال هیچکدام از آنها را بفهمم.

گروگان گيري

يک شب پسري در بزرگراه هاي آمريکا مشغول رانندگي بود که با ترافيک شديدي متوقف شد.
همانطور که در ماشين نشسته بود، يکي به پنجره ماشين زد .
شيشه را پايين کشيد و پرسيد: چه خبر شده است؟
 
جورج بوش را گروگان گرفته اند و يک ميليون دلار براي آزادي اش خواسته اند و گفته اند که اگر پول را جمع نکنيم، او را آتش مي زنند .
 
چقدر جمع کرده ايد؟
 
حدودا بيست ليتر!

ماجرای دلخوری ایرانی ها از نانسی عجرم

اردوان روزبه

ardavan.roozbeh@gmail.com

شنیدن فایل صوتی


نانسی عجرم، خواننده لبنانی

«من حالم از نانسی بهم می خوره…» راستش این حرف شاخک های حسی من را تحریک کرد. چون از زبان دختری در فامیل در می آمد که می دانستم از کشته مرده های نانسی عجرم، خواننده لبنانی است.

بعد مطلع شدم، داستان نفرت این دختر از اینجا شروع می شود که او برای دیدن عکس های جدید این خواننده
به سایت نانسی عجرم دات کام مراجعه می کند و بعد روی صفحه سایت این جمله می آید:


با آی پی هایی از ایران سایت نانسی عجرم دات کات چنین بالا می آید

«این درخواست از نانسی عجرم است. شما اجازه ورود به سایت رسمی نانسی را ندارید چون از کشور کثیف (ایران) هستید. بنابراین بروید و دوباره تلاش نکنید»
این جمله تحریک آمیز که ظاهرا هر ایرانی را می تواند هیجان زده کند نه تنها موجب خشم این دختر در فامیل ما شده بود، بلکه در بین دیگر جوانان هم توانسته بود خیلی زود موج تازه ای را راه بیاندازد. برای من هم جالب بود که امتحان کنم، اتفاق کاملا درست بود.

اگر شما با آی پی هایی از ایران وارد سایت شوید با این پیام رو به رو خواهید شد که به نظر خیلی دور از عقل هم می آید. نانسی جزو خوانندگانی است که در ایران به هر حال طرفدارانی دارد. او حتی در نوروز 1385 به همراه خواننده ایرانی، «شهرام صولتی» برنامه ای ویژه در دبی برای ایرانی ها اجرا کرد و این کار به نظر منطقی نمی آمد که بخواهد چنین پاسخی به علاقه مندانش در کشوری مثل ایران بدهد. با کنکاشی در موتور های جستجوگر با موجی از طومارها و بد بیراه هایی مواجه شدم که به این خانم حواله شده بود. حتی بعضی از گروه های یاهو در صدد نوشتن یک نامه اعتراض آمیز برای Petition Online بودند.


سایت نانسی عجرم دات کام برای کاربران خارج از ایران

به نظرم بالا آمدن چنین صفحه ای نباید چندان منطقی باشد. من در وب سایت های رسمی برخی خوانندگان به مراتب مشهور تر مانند «کریستی برگ» دیده ام که در مدت زمانی برای بازدیدکنندگان ایرانی، حتی زبان فارسی را هم گذاشته اند.

به هر حال با استفاده از نرم افزار هایی که آی پی را تغییر می دهد وارد سایت شدم. سایتی با طراحی ضعیف
توسط شرکتی که من هرچه جستجو کردم مشخصات بیشتری از آن نیافتم با سبک و سیاقی کاملا ناشیانه که فقط قسمت گالری عکس و بخش نظر خواهی آن فعال بود. در این قسمت هم فقط شما با انواع فحش هایی که حاکی از خشم بازدید کنندگان ایرانی این سایت بود مواجه می شوید.

با این شک دوباره در دنیای مجازی به جستجو پرداختم. جالب بود در همین میان که ایرانی ها دودمان این خواننده لبنانی تبار را به باد می دادند، سایت رسمی این خواننده در آدرس نانسی عجرم آنلاین دات کام در حالتی قابل بازدید بود که هیچ صفحه ای دال بر ایرانی ستیزی بر روی آن مشاهده نمی شد.


سایت نانسی عجرم آن لاین

آیا این کار نانسی است؟

با مروری بر سایت نانسی عجرم آنلاین می بینم که سایت با طراحی متمایز از سایت قبلی است؛ با بخش های تکمیلی فعال. نمی دانم اساسا این خواننده خود می داند که بر سرش چه آمده و چرا محبوبیت اش در بین ایرانیان در مخاطره قرار دارد یا خیر؟

برایش ایمیل زدم و خواستم نظرش را در این مورد بنویسد. تا این لحظه هنوز پاسخی از او دریافت نکرده ام اما حالا از پاسخ خود نانسی مهم تر این است که چنین کاری چه منفعتی را برای طراح این فکر به دنبال خواهد داشت؟

علی موحدیان عطار، مدیر بخش نرم افزار شرکتی در مدیا سیتی دبی برایم موضوع را کمی روشن تر کرد. او معتقد بود که در خیلی موارد می تواند این قبیل کارها ناشی از شرارت های نوجوانی باشد. اما از طرفی هم می تواند به دلیل کسب منافع مادی و یا رفتاری انتقام جویانه نیز به حساب بیاید.

او از لحاظ فنی به تشخیص آی پی کشوری مانند ایران اشاره می کند که توسط برخی اسکریپت ها می توان در لحظه اتصال کاربر از کشور مورد نظر این صفحه را دید.

از طرف دیگر، این حرکت می تواند برای دارنده دامنه نانسی عجرم دات کام منافع مادی سرشاری داشته باشد و این خواننده را وادار کند تا با هزینه بسیار سنگینی آن را بخرد یا با توجه به حجم بالای بیننده ای که خواهد داشت کاربرد های دیگری را برای صاحب آن به ارمغان بیاورد.

اگرچه بر اساس قوانین جهانی و RIPE
در اینترنت این خواننده می تواند تقاضای مسدود شدن چنین سایتی را داشته باشد اما گذراندن این مراحل نیز مستلزم پیگیری و صرف هزینه است و البته باید دید این تأثیر منفی که ما از آن صحبت می کنیم آیا برای نانسی عجرم نیز اهمیت دارد؟

تجمع دانشجویان دانشگاه علوم رضوی مشهد

 150 دانشجوی دانشگاه علوم رضوی مشهد اعتراض به صدور احکام کمیته انظباطی ؛ در مقابل دفتر رییس این دانشگاه تجمع کردند. این دانشجویان با حرکت از ساختمان شماره یک دانشگاه رضوی  به سمت ساختمان شماره دو این دانشگاه و خواندن دعای فرج و فرستادن صلوات در مقابل دفتر رییس دانشگاه خواستار رسیدگی به درخواستاهی صنفی خود شدند. نماینده این دانشجویان گفت: شش دانشجوی فعال  که در زمینه های فرهنگی سرشناس و ممتاز بودند بدون هیچ گونه دلیل واضحی به دو ترم تعلیقی محکوم شدند.وی با بیان اینکه صدور این حکم بدون هیچ گونه اطلاع قبلی و سیر مراحل قانونی مصوبه وزرات علوم صورت گرفته است تصریح کرد: در این جواب اعتراض دانشجویان که چرا طبق قانون عمل نشده است دانشگاه اعلام می کند که ما پیروی قانون وزرات علوم نیستیم.وی خاطر نشان کرد به علت آنچه از سوی دانشگاه  اتلاف وقت مسوولین؛ کم رنگ کردن برنامه های مذهبی دانشگاه؛ عدم رعایت شئونات اسلامی و اخلال در نظم دانشگاه نامیده شده از سوی کمیته انظباطی  هر کدام به دو ترم تعلیق محکوم شده اند.وی با بیان اینکه این دانشجویان از فعالین فرهنگی و مذهبی دانشگاه هستند اذعان کرد: زمان اعلام حکم این دانشجویان دو روز قبل و در زمان امتحانات و تعطیلی دانشگاه صورت گرفته که خلاف آیین نامه های دانشجویی می باشد.وی افزود: متاسفانه پشت این حرکت دانشگاه ؛ مسایل و دلایل دیگر نهفته است؛ اما خواسته دانشجویان فقط صنفی می باشد. یکی دیگر از دانشجویان تجمع کننده نیز گفت: تجمع کنندگان فقط خواستار لغو احکام کمیته و باز شدن زمینه فعالیت های فرهنگی در دانشگاه هستند.وی خاطر نشان کرد: هر انتقاد و اختلاف نظری را نباید به عنوان کینه و قرض شخصی نگاه کرد.وی گفت: دانشجویان اعتراضات خود را تا لغو کامل حکم ادامه خواهند داد تا حق کسی بدون دلیل و فقط بر اساس مسایل سیاسی پایمال نگردد متن طومار  طلاب و دانشجويان دانشگاه علوم اسلامي رضوي به توليت معظم آستان قدس رضوي در اعتراض به حكم تعليق چند از دانشجويان ممتاز اين دانشگاه:پدر بزرگوارمان موسس محترم و رئيس معظم شوراي عالي آموزش دانشگاه رضوي حضرت آيت ا… واعظ طبسي «دام عزه»سلام عليكماكنون كه اهداف ستذگ و نگاه عميق و ژرف انديش حضرت عالي در تاسيس دانشگاه علوم اسلامي رضوي با عملكرد ناصحيح  تني چند ار مسئولين  از  مسير اصلي و والاي  خود منحرف شده و با اين گونه سياستهاينا كار آمد به نقطه مطلوب مد نظر شما نرسيده است از جنابعالي خواستاريم كه مانند هميشه با عنايت و توجه پدرانه به طلاب و دانشجويان دانشگاه علوم اسلامي رضوي حكم تعليق دانشجويان و طلاب فرهيخته اين دانشگاه كه توسط كميته بي تدبير و نا عادل انضباطي صادر شده است را نقض فرموده و دستور فرماييد وفق اساسنامه مترقي دانشگاه , كميته انضباطي بر اساس آئين نامه كميته انضباطي وزارت علوم ايجاد گردد.                                                                                                                 فرزندان شما طلاب  و دانشجویان دانشگاه علوم اسلامي رضوي  

سازمان مدیریت و برنامه ریزی و حق پایمال شده

امروز صبح داشتم میرفتم بیرون، پسر آمد جلوی راه که منو هم با خودت تا یه مسیری ببر. پرسیدم کجا می خوای بری؟ گفت که قصد داره بره تا مدرسه راهنمایی که قبلن توش درس می خونده. پرسیدم چرا؟ گفت می خواد بره و برای نمره ای که اون سالی که امتحان نهایی از تعلیمات اجتماعی داشته و بهش ندادن و باعث شده نوزه بگیره، اعتراض کنه!ظاهرن در امتحان نهایی سال سوم در درس تعلیمات اجتماعی یکی از سوالات این بوده: وظایف سازمان مدیریت و برنامه ریزی در کشور جمهوری اسلامی ایران چیست؟ و این بنده خدا هم نوشته : هیچ وظیفه ای ندارد… و خوب نوزده شده بوده.امروز که روزنامه را نگاه می کرده دیده نوشته که سازمان مدیریت و برنامه ریزی که شصت سالی از عمرش می گذشته، به دلیل نداشتن وظیفه در دولت نهم منحل شده… اینه که لازمه بره و برای این کشف مهم اش اعتراض کنه؛ که نه تنها باید نمره ای کم نمی شد بلکه باید 21 هم می شد!

چرا ساده لوح هستند؟

nik-k-1.jpg

به نظر من تمام آنهایی که از سال شصت به این طرف به اشکال و انحاء مختلف سعی کردند به روش وطنی «حجاب» را به مردم تزریق کنند اگر نخواهم بگویم به مردم ظلم کرده اند،  دست کم وقت و بودجه و عمر مردم و خودشان را توام تلف کرده اند. راستی همان قدر که برای من ناخوشایند است که می شنوم در فلان دانشگاه در فرانسه یک دختر با حجاب حق ورود به کلاس ندارد به همین شکل هم در همین جا خنده ام می گیرد که حجاب زورکی تبدیل به چه کمدی تراژدی برای خودش می شود. داشتم گزارشی ازایرج ادیب زاده عزیز را درباره جشنواره «لا روشل» فرانسه می خواندم و کمی هم عکس های خانم نیکی کریمی را نگاه می کردم. به نظرم رسید ما کمدی ترین درام دنیا را در کشورمان آفریدیم. روسری باشد هر چه شد شد. فقط اسمش باشد که داخلش حرف در نیاید کافیست.

به نظرم می رسد در سه دهه دروغ گویی و دو رویی را جزو لاینفک زندگی ایرانی کرده ایم. جریان انکار خاتمی بدبخت را بر سر دست دادن یادتان هست. لابد این بیچاره هم در برگشت باید توضییح بدهد که چطور فتو شاپ کاران نابکار فرانسوی چنین عکسی را جعل کرده اند.

راستی دین رحمت همین است که ما به مردم  روا می کنیم. اگر ریشه آن چه که می گفتیم در خاک بود و نه در آب هیچوقت این نبود،  آنچه که هست.

با این شرایط قیمت پوشک هم رفت بالا

اردوان روزبه /  روز هشتم

آخ بگردم. داشتم به حال ستون می اشکیدم چون تمساح که یک باره، در افشانی ها آغازیدن گرفت و بیاد آن قصه حضرت سعدی افتادم :..آورده اند که روزی روباهی لنگ در بیشه ای … سرت رو ورقه ات باشه آقا… بمالد یعنی بماند ببخشید. بفرمایم که:من تاکنون همه جور تمثیل و تشبیح در مورد گروه های سیاسی و نیمه شنیده بودم، از قبیل متهم به بی دینی و بی مذهبی کردن تا خود فروشی و اغیار فروشی، الا همین یکی که عزیز نور دیده ای گفته اند که اینها( منظورم همون نیمه و غیره مورد نظر است) مثل دستمال هستند و باید برای آنجای بچه بهره برداری شوند. این پیام شیوا و کاملن گفتمانی چنان گرم و گیرا است که بنده حرفی برای اضافه کردن ندارم و البته اساسن هم از بیخ نداشته ام. بررسی ریشه های فساد در مراکز فرهنگی و احتمال در یخچال نبودن کلیه دانش پژوهان عزیز از دیگر اشاراتی بود که کلی همه را مورد عنایت خاص قرار داد. خوب آقا! یک ضرب بفرمایید چشم نداریم ریخت نحستان را ببینیم. دیگه چرا یخه را می گیرید. شما به سلامتی دست مبارکتان که به کنده است. شما چرا آخه؟اما از جمله صحبت های ناب و هوشیار و بیدار و احتمالن به راه راست هدایت کننده این اشاراتی بود که جناب آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی فرموده بودند:…مطبوعات به دنبال کودتای خزنده هستند…البته بنده در مورد خزنده بودن مطبوعات کاملن با جناب وزیر موافقم.

سوال امتحانی: چهار موجود خزنده را نام ببرید؟ ( باز بگید سوالات کنکور لو رفته) جواب: کروکودیل، مار بوا، مار بی بوا، مطبوعات. کاش آقای وزیر یک گوشه چشمی به ما می کردند. چون ما هر چه گشتیم استثنایی، مستثنایی در بیانات ایشان ندیدیم. حداقل ایشان فدوی را که سراسر وجودش ارادت به دولت نهم و ذوب و از اینجور عشقولانه ها است، از دیگر خزندگان جدا می فرمودند.از الطاف گفتم بد نیست در مورد یک جریان دیگر هم بنویسم. امسال که مدرسه ها زودتر تعطیل شده و هیچ کس در هیچ جا مراسمی برای تیر ندارد و همه رفته اند خونه هاشون تلویزیون تماشا کردن. یکهو سر صبح هیجده تیر به جگر خورده، دفتر محکم را با آدم هایش در هسته بار می کنند و می برند جایی برای عرب های نی انداز. خوداییش: می خاره…( من آخه چند وقته پوستم حساسیت داره ).یاد یک داستان افتادم: گویند روزی دو رفیق در کنار رودی می رفتند که به ناگاه دیدند در میانه آب خروشان خیکی ( مترجم: همان که درش ماست و کره و از این جور آت و آشغال ها می ریزند) شناور است. دیگ طمع بجوش آمد و یک از آنان میان آب بزد تا خیک بستاند. او تا برسید، بفهمید که خیکی در کار نیست و آن خرسی بوده است. خرسی شناور در آب نیز چون مرد بدید سخت بچسبید وی را. آب خروشان بود و رفیق کنار ساحل که در کار غرق می دید یار را، فریاد بر آورد که: خیک رها کن، خیک رها کن… و رفیق نیز بنالید که: …مو خیکه ول کردوم خیک مو ره ول نمو کنه…( لهجه شیرین مشهدی).اما اینقدر سوژه برای گفتم هست که به این بنده حقیر و پر تقصیر حالاتی دارد دست می دهد. ( ای بابا چه ربطی به صیغه داره آخه).

این که می گویند یک وزارت خانه ای به یک دانشگاه علوم پزشکی نامه زده که می خواهد به عنوان پایلوت در دانشگاه علوم پزشکی مشهد و در بیمارستان هایش چادر را اجباری و تفکیک جنسیتی را رویه کند، واقعن چه ربطی به صیغه دارد؟ تازه ما می گوییم شایعه است باور نکنید. زودتر گفتیم که بدانید دولت برای کارهای مهم تری آمده… یعنی مشکل ما روسری است؟ ما کارهای خیلی مهم تری داریم ( هر چه فکریدم یادم نیامد این حرف ها را از کی شنیدم. شما یادتون می یاد؟).یا مثلن این که می گویند در آستانه انتخابات کمیته مبارزه با SMS  و MMS تشکیل شده تا آنهایی که بدنبال تخریب هستند سوراخ تخریبشون رو گل بگیرن چون از این هوس ها نکنند، چه ربطی به بحث شیرین صیغه داره که شما هی هر چی از هر جا می شنوید شروع می کنید برای ما «اوسنه» درست کردن. یعنی بیکارن بشینن ببینن ما برای والده بچه ها چی می زنیم؟ مگر ملت بیکارن وردارن با این گرونی بنزین اس ام اس برای هم بزنن که بخواد کمیته مبارزه با اس ام اس های ناجور تشکیل بشه. شما گفتین او جمله، دولت کارهای مهم تری داره، از کی بود؟شنیدیم که می زنن، بعد گفتن نمی زنن، استاندار قزوین تکذیب کرد، فرماندار تاکستان گفت این حرف ها چیه از خودتون در می یارین. ورداشتین این ور و اون ور قالتاق بازی در می یارین. سنگ کدومه، این حرفا چیه… البته به ما مربوط نیست که بعضی می گفتن چند هفته قبل قرار بوده یک زن و مردی یه کار هایی بشن و نشدن. اما باز شنیدم خیال ها راحت که اصلن کاری در کار نبوده. فقط نمی دونم چرا اشتباهی هفته قبل سنگی بر سر یارو بخورده و یکم بمورده و من بازم معتقدم شایعه است و ما باید ادامه بدیم بحث شیرین چی رو ؟  آهان. صیغه رو عزیزان دل انگوز دو دستی بچسبید و خوشحال باشید که دو ماه به سهمیه بنزین اضافه شد، خیابون ها باز شد پارکینگ و فکر کنم همین جور ملت هی پیش خور کنند و برود پی کارش. البته یکی از آقایان وزرا که می گویند خیلی احساساتی شده بوده گفته: تولید ماشین بنزین سوز تا دو هفته دیگر تعطیل و به لطف در افشانی ایشان ماشین رفت بالا… والسلام.   

قابل توجه بیماران و پزشک های عزیز دل

دیدم بد نیست شما هم  ببینید:

اين بيماري شما بايد فوري درمان بشه:
يعني من ماه بعد قراره برم مسافرت و معالجه اين بيماري خيلي ساده و سودآوره و بهتره زودتر ترتيبش رو بدم!

خوب بگيد ببينم مشکلتون از کي شروع شد:
يعني من از بيماريتون چيزي نفهميدم و ايده‌اي ندارم و اميدوارم شما خودتون سرنخي به من بدين!

يک وقت ديگه از منشي براي آخرهاي اين هفته بگير:
يعني من امروز با دوستام دوره دارم، بايد برم زودتر بزن به چاک!

هم خبرهاي خوب و هم خبرهاي بد براتون دارم:
يعني خبر خوب اينه که من قراره يه ماشين جديد بخرم و خبر بد اينکه شما بايد پول اونو بدين!

من به اين آزمايشگاه اطمينان دارم بهتره آزمايشهاتون را اونجا انجام بدين:
يعني من 40 درصد از پول آزمايش بيماراني که به اونجا معرفي مي کنم را مي‌گيرم!

دارويي که براتون نوشتم داروي خيلي جديديه:
يعني من دارم يه مقاله علمي مينويسم و ميخواهم از شما مثل موش آزمايشگاهي استفاده کنم!

اگه تا يک هفته ديگه خوب نشديد يه زنگ به من بزنيد:
يعني من نمي دونم بيماريتون چيه شايد خود به خود تا يک هفته ديگه خوب بشه!

بهتره چندتا آزمايش تکميلي هم انجام بدين:
يعني من نفهميدم بيماريتون چيه. شايد بچه‌هاي آزمايشگاه بهتون کمک کنن!
جوک
ابن بيماري الان خيلي شايعه:
يعني اين چندمين مريضيه که اين هفته داشتم بايد حتما امشب برم سراغ کتابهاي پزشکي و درمورد اين بيماري مطالعه کنم!

اگه اين عوارض از بين نرفت هفته ديگه زنگ بزنيد وقت بگيرين:
يعني تا حالا مريضي به اين سمجي نداشتم خدا را شکر که هفته ديگه مسافرتم و مطب نميام!

فکر نمي کنم رفتن پيش فيزيوتراپيست فايده‌اي داشته باشه:
يعني من از فيزيوتراپيستها نفرت دارم نرخ‌هاي ما رو شکستن!

ممکنه يک کمي دردتون بياد:
يعني هفته پيش دو تا مريض از شدت درد زبونشون رو گاز گرفتن!

فکر نمي‌کنيد اين همه استرس روي اعصابتون اثر گذاشته باشه:
يعني من فکر مي کنم شما ديوونه هستين و اميدوارم يک روانشناس پيدا کنم که هزينه‌هاي درمانتون رو باهاش قسمت کنم!