گفت و گوی اردوان روزبه با رادیو زمانه

این گفت و گو در رادیوزمانه انجام شده است:

اردوان روزبه: احقاق حق، دشمنی نیست
لیدا حسینی‌نژاد
مریم اقدمی
 

بیستم شهریور‌ماه تعدادی از فعالان مدنی آذربایجان در مراسم افطار در منزل یکی از فعالان هویت‌طلب در تهران بازداشت شدند.
بنا بر گزارش کمیته‌ دفاع از زندانیان سیاسی در آذربایجان تا به امروز حدود ۴۰ فعال هویت‌طلب ترک بازداشت و در زندان‌های ایران به سر می‌برند.

اردوان روزبه در همین رابطه با دختر یکی از بازداشت‌شدگان و سعید نعیمی از فعالان سیاسی آذربایجان گفت و گویی انجام داده بود که واکنش‌های زیادی بین خوانندگان این مطلب داشت. به همین دلیل با اردوان روزبه گفت و گو کردیم تا به این کامنت‌ها پاسخ بدهد. 

بعضی از خوانندگان کامنت گذاشته‌اند که زمانه در انعکاس این خبر حرفه‌ای رفتار کرده است. اما عده‌ای هم گفته‌اند که زمانه از راه نادرستی وارد قضیه شده است و حرکت فعالان آذربایجانی را نوعی خیانت به هویت آذربایجانی و ایرانی می‌دانند و معتقدند که این بحث به دشمنی‌ها دامن می‌زند.

بارها گفته شده است که روال ما در زمانه عدم جانب‌داری از مطلب یا موضوع است. اصلی که من هم به آن باور دارم.
وقتی کامنت‌گذار می‌گوید زمانه وارد بحث بدی شده است، به نظر من زمانه را زیر سؤال نمی‌برد. چون ورود به بحث کار غلطی نیست.
این‌که ما موضع داشته باشیم، کار غلطی است. ما هیچ‌وقت موضع نداشته و نداریم.
اما در ‌مورد هویت‌طلب‌های آذربایجانی یک حقیقت وجود دارد و آن هم این است که آن‌ها نسبت به شرایط خودشان معترض‌اند و متأسفانه کسی به آن‌ها پاسخ نمی‌دهد.
شاید مسأله مهم قضیه، این باشد. ممکن است این افراد اشتباه بکنند و ما اظهار نظر نمی‌کنیم که کارشان درست است یا خیر. ولی حقیقتی هم وجود دارد که ما پاسخی از سوی مقامات رسمی نمی‌بینیم.
وقتی در ‌مورد هویت‌طلبان که به نوعی موضوع روز است صحبت می‌شود، ناگهان ۲۰ هویت‌طلب آذربایجانی در یک مهمانی افطاری دستگیر می‌شوند. آیا این پاسخ منطقی است؟
به نظر من این کامنت‌گذار عزیز باید به این مسأله توجه کند که خواسته آذربایجانی‌ها چیست؟ آیا ورود ما به این بحث مشکل دارد یا خیر؟ به نظر من اگر منصف باشیم، ورود به این بحث و یا هر بحث دیگر کار غلطی نیست.

تعداد دیگری از کامنت‌گذاران هم می‌گویند که بخشی از حاکمیت ایران به خاطر آن‌که رأی بیشتری به دست آورد، در حال مانور دادن روی این مسأله، یعنی اصل ۱۵ قانون اساسی است و این موضوع برای‌شان از درجه اهمیت زیادی برخوردار نیست.

این‌که چه کسی در حال استفاده از چه فرصتی است، موضوعی نیست که من در ‌مورد آن صحبت کنم و کسی که دارد استفاده می‌کند، باید جواب بدهد.
ولی این حق مردم است که بدانند هر کس در حال بهره بردن از چه چیزی است و حضور منطقی را از سوی آنان می‌طلبد تا با دقت بیشتری مسایل خودشان را دنبال کنند.
این‌که روی اصل ۱۵ قانون اساسی تأکید می‌شود، ایرادی دارد؟ سؤال این جاست‌: ما می‌گوییم در چهارچوب نظامی که در ایران حاکم است، مردم بر اساس حقوقی که تصویب و تأیید شده است، می‌توانند تقاضای احقاق حق کنند.
اگر تا امروز این قانون مورد توجه قرار نگرفته است و امروز راجع به آن صحبت شود، فکر نمی‌کنم مسأله‌ای باشد که آن را زیر سؤال می‌بریم.باز هم می‌گویم که مردم باید به دنبال اصل قضایا باشند اما این نافی آن نیست که عده‌ای به دنبال احقاق حقوق قانونی خود باشند. چون قانون بر حق همه کس و همه چیز تأکید دارد.

در کامنت دیگری هم این نظر را می‌خوانیم که «صحبت کردن به زبان محلی بهانه‌ای برای جدا شدن از ایران است. فرض کنید ترک‌ها از یک طرف جدا شوند، گیلانی‌ها و بلوچ‌ها و… هم از طرف دیگر، آن وقت کشوری به نام ایران باقی نمی‌ماند.» نظر شما در این مورد چیست؟

موضع زمانه موضع روشنی است و آن هم انتقال خبر به دور از هر گونه موضع‌گیری است.اما نظر من به عنوان نویسنده آن مطلب این است که این برداشت غلط است که هر کسی که خواستار صحبت کردن به زبان خود است، خواستار جدایی است و در آن صورت ایرانی وجود ندارد.ایران مجموعه‌ای از مردم با فرهنگ، آداب، سنت و حتی نژادهای مختلف است. چگونه می‌شود این حرف را بیان کرد؟
در گذشته ایران بزرگ شامل چند کشور بزرگ و اقوام بزرگ بود؛ از ارامنه گرفته تا ترک‌ها در ترکمنستان تا تاجیکستان و افغانستان و ‌… آیا می‌توانستیم بگوییم که همه این‌ها باید با یک زبان صحبت کنند تا ایرانیت مفهوم پیدا کند؟
من شخصاً این را قبول نمی‌کنم و می‌گویم که لُرها حق دارند لُری صحبت کنند؛ ترک‌ها حق ترکی صحبت کردن دارند. ما باید به دنبال مسأله مهم‌تری باشیم‌.به نظر من وحدت جامعه ایرانی مسأله کلام، بیان و این قبیل مسایل نیست. این‌ها حقوق حقه‌ی مردم هر منطقه‌ای است‌.طی روزهای اخیر که من با ۱۲ هویت طلب آذربایجانی صحبت می‌کردم، از هیچ ترکی نشنیدم که به دنبال جدایی‌طلبی باشد.
به اصطلاحی که ترک‌ها به کار می‌برند، توجه کنید: «هویت‌طلبی» و نه «جدایی‌طلبی»
اساساً همه‌ی این افراد معتقدند که در چهارچوب قانون اساسی ایران و طبق مواد ۱۳ و ۱۵ برای خودمان حقوق حقه‌ای را متصوریم که می‌خواهیم از آن حقوق استفاده کنیم.
تصور نکنیم وقتی فردی حق خود را تقاضا می‌کند به دنبال مبارزه‌، مخالفت یا دشمنی است. شاید این نگاه مقداری منظر را عوض کند و نیمه پر لیوان را هم به ما نشان بدهد.

درخواست گروه کثيری از فعالان سياسی، فرهنگی و اجتماعی از رييس قوه قضاييه برای توقف احکام اعدام‌

برای توقف احکام اعدام‌ همه متهمان به خصوص زندانيان سياسی اقدام کنيد

جمعی از فعالان سياسی، فرهنگی و اجتماعی با توجه به تشديد صدور و اجرای احکام اعدام توسط دادگاه‌های سراسر کشوردر نامه‌ای به آيت الله سيد محمود هاشمی شاهرودی رئيس قوه قضاييه از او خواستند تا اقدام عاجل برای توقف احکام اعدام همه متهمان به خصوص زندانيان سياسی به عمل آورد. متن نامه به شرح زير است:

به نام خدا

رياست محترم قوه قضاييه
جناب آقای آيت الله هاشمی شاهرودی
با سلام
احتراماً همچنانکه مستحضر هستيد طی ماه‌های اخير صدور و اجرای احکام اعدام توسط دادگاه‌های سراسر کشور تشديد شده و متأسفانه در مواردی حتی قوانين و آيين‌نامه‌های جاری و بخشنامه‌های جنابعالی نيز در صدور و اجرای اين گونه احکام ناديده گرفته می‌شود. در برخی موارد از جمله پرونده مرحوم يعقوب مهرنهاد ابهامات قابل توجهی وجود دارد که کنترل و نظارت بيشتری را بر صدور و اجرای احکام سنگين، خصوصاً اعدام ضروری می‌کند. خاطر نشان می‌سازد اصرار بر ادامه اين سياست‌های خشن و غير انسانی و تساهل در سلب حق حيات انسان‌ها نه تنها آثار سوء جبران‌ناپذير و لطمات شديدی بر وجدان عمومی و احساس دينی جامعه وارد می‌کند و به تشديد و باز توليد خشونت در جامعه منجر می‌شود بلکه وحدت ملی و انسجام اجتماعی را نيز بيش از گذشته در معرض تهديد و فروپاشی قرار می‌دهد.
جناب آقای شاهرودی
علاوه بر تعداد زياد موارد اجرای حکم اعدام در مورد کسانی که در زمان وقوع جرم در سنين کودکی بوده‌اند و نيز در مورد زندانيان عادی که متناسب با جرم آنان نبوده، تعداد قابل توجهی از زندانيان سياسی نيز هم اکنون زير حکم اعدام به سر می‌برند که هر لحظه خطر اجرای حکم جانشان را تهديد می‌کند؛ اسامی برخی از آنان به قرار زير است:
۱- فرزاد کمانگر
۲- فرهاد وکيلی
۳- علی حيدريان
۴- ارسلان اوليايی
۵- انور حسين‌ پناهی
۶- حبيب‌الله لطيفی
با عنايت به موارد فوق، امضاء کنندگان اين نامه از شما تقاضا دارند اقدام عاجل برای توقف احکام اعدام همه متهمان به خصوص زندانيان سياسی به عمل آورده و در پايان کميته پی‌گيری بازداشت‌های خودسرانه را به عنوان نماينده خود جهت پی‌گيری وضعيت زندانيان مورد بحث معرفی می‌کنند.

با حدود هزار امضا که دیگه وبلاگ من جا نداشت…

به راستی باید منتظر کدام معجزه بود؟

داشتم کاریکاتور نیک آهنگ عزیز را در مورد قطعنامه چهارم در روز آنلاین نگاه می کردم. موضوع ساده است. کسانی که بی شک درد های توده مردم را احساس نمی کنند. (نگید درک می کنند که کلاهمان تو هم می رود. درک درد مردم باید نشانه هایی هم داشته باشد یا نه؟) به راحتی آب خوردن غیر واقع می گویند و به راحتی یک بار در کلمبیا می گویند ما در ایران هموسکشوال نداریم بعد این بار هم می فرمایند در ایران مردم در خانه هایشان می توانند لواط کنند. از طرفی دیگر حتا برای نمونه مدیری که با سیاست های دولت هماهنگ نباشد در دولت باقی نمی ماند و بهمنی که می آید جای مظاهری را در بانک مرکزی می گیرد و به آب خوردن هنوز روی صندلی اش ننشسته به دلیل عدم انتخاب صمصامی هماهنگ به جای قضاوی نا هماهنگ باید به فکر باشد می خواهد سیاست تحول اقتصادی را پیش بگیرد. به راستی باید منتظر مدام معجزه بود؟

بنا هست آمریکا تحریم هایش را افزایش دهد. چه کسی شانه اش خم تر می شود؟

بنا هست اسرائیل پاسخ کشور گشایی های کلامی یک آدم ناشی را بدهد. چه کسی شانه اش زیر بار ترس ها و نگرانی ها خم تر می شود؟

به راستی باید منتظر کدام معجزه بود؟

اندر دیوانگی عربی

یک زن 50 ساله اهل عربستان سعودی به علت این که شوهرش صورت بند او را هنگام خواب از صورتش برداشته، درخواست طلاق کرده است.
این زن علت جلوگیری از برداشتن نقاب توسط همسرش را یك رسم قبیله‌ای عنوان كرده که در یکی از روستاهای عربستان به نام «خمیس موشیت» مرسوم است. گفته می شود شوهر این زن با ابراز پشیمانی و تاسف، ابراز داشته که دیگر هرگز دوباره این کار را انجام نمی‌دهد.
طی دهه اخیر این اولین باری نیست که چنین اتفاقی می افتد و قبلن در چندین مورد چنین اتفاقاتی رخ داده است.
به گزارش العربیه، در موارد دیگری، شوهر یک زن بعد از 10 سال که زنش اجازه دیدن صورتش را نداده بود، خواست که صورتش را ببیند که با مخالفت شدید همسرش مواجه شد.

در نمونه ای دیگر، شوهر یك زن سعودی به او هشدار داد چنانچه نگذارد صورتش را ببیند، با شخص دیگری ازدواج خواهد کرد، اما همسر این مرد در جواب گفت: این امر حتا از جدایی هم مهم تر است.

یک زن دیگر نیز تا 70 سال اجازه نداده بود فرزندان و شوهرش صورت او را ببینند. وی در جواب این سوال که چرا نمی گذاری شوهرت صورتت را ببیند؟ گفت: ازدواج برای عشق است نه صورت.

با تشکر از دوستم امیر برای مطلب.

بیانیه دانشجویان عضو انجمن دانشگاه تهران

بسم رب الشهداء و الصديقين

بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان پردیس ابوریحان دانشگاه تهران

پیرامون حضور احمدی نژاد در دانشگاه تهران

دانشجویان عزیز

 همانطور که مستحضرید دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور کشورمان در حالی برای بار دوم در دانشگاه تهران  برای افتتاح سال تحصیلی حضور می یابد که با داعیه های بشردوستانه در سازمان ملل ،توجه تمامی فعالّان سیاسی داخل را به خود جلب کرده است. آنچه  احمدی نژاد در جریان سفر به نیویورک بعنوان رعایت آزادیهای مدنی و سیاسی در ایران مطرح کرد برای همه ما جای سوال دارد واقعاً از روی چه اصول و وقایعی احمدی نژاد اشاره کرد که در کشور ما مردم آزادانه حق اظهار نظر و انتقاد دارند. آقای احمدی نژاد آیا از برخورد ها و انتقام گیری های تابستان از دانشجویان زنجان ، تبریز ، تربیت معلم ، سهند و دیگر دانشگاه هایی که منتقدانه با وضعیت فعلی دانشگاه ها برخورد کرده بودند آگاه نیستند آیا می توان بی مهری هایی که به دانشجویان فعال سیاسی در دانشگاه ها در 3 سال گذشته و امسال از سوی نهاد های امنیتی و اطلاعاتی روا داشتند را نادیده گرفت؟

آنچه مسلم است آقای رئیس جمهور در حالی این مطلب را ادا می کردند و دم از اخلاق می زدند و قدرتمندان بی اخلاق را سرزنش می کردند که وقایع فوق و سایر موضوعات نقض حقوق بشر و فساد اقتصادی و اجتماعی در ایران بر هیچکدام از سیاستمداران غربی پوشیده نبوده است و تنها می توان گفت که با ایراد این سخنان، وی صداقت مقام ریاست جمهوری را برای کشور ما در نزد جهانیان زیر سوال برد و جایگاه دیپلماتیک ما با این اظهارات زیر سوال رفت . از سوی دیگر آقای رئیس جمهور با وجود وضع نامساعد اقتصادی و اجتماعی داخلی و بحران بیکاری و تورم هنوز سعی در موفق جلوه دادن دولت نهم در فایق آمدن بر مشکلات داخلی دارد وی برای حفظ ژست سیاسی خود در عرصه بین المللی دم از آمادگی برای پر کردن خلاء قدرت در منطقه را می زند.

انجمن اسلامی دانشجویان از احمدی نژاد انتظار داشت که سال گذشته در دانشگاه تهران با داشتن شجاعت اخلاقی ، وقایع موجود و بحران فعالین دانشجویی را که خودِ وی مسبب اصلی آنها است به عهده گیرد و در پیشگاه دانشجویان و در محیط دانشگاه حقیقت را به زبان آورد و یا اینکه بنا به اظهارات خود در دانشگاه کلمبیا، اگر در مقابل فعالان دانشجویی موضع متفاوتی دارد نسبت به آزادی و رفع محدودیتهای آنان هر چه سریعتر اقدام می کرد. ولی با کمال تأسف این انتظارات برآورده نشد و بر خلاف انتظار برخورد با فعالین سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نسبت به سالهای گذشته تشدید شده است. به همین جهت انجمن اسلامی دانشجویان حضور دوباره رئیس جمهور در دانشگاه تهران را برای پاسخگو بودن به سوالات و مشکلات دانشجویان نمی داند بلکه معتقد است وی درپی ارائه تصویری آکادمیک از دولت خود در آستانه مبارزات انتخاباتی پیش روی خویش میباشد.

انجمن اسلامی دانشجویان پردیس ابوریحان مخالفت خود را با حضور رئیس جمهور در بزرگترین دانشگاه کشور اعلام می دارد و از همه دانشجویان می خواهد تا مخالفت خود را با حضور ایشان در این دانشگاه اعلام نمایند.

                                                 انجمن اسلامی دانشجویان   

                                         پردیس ابوریحان- دانشگاه تهران

این جا هم بنا هست برگزار شود، مادر مرده ترین زندانی زن البته

این مطلب به نقل از وب لاگ ابهام است. من به نظرم رسید ما هم می توانیم برگزاری کنیم اما از آنجایی که ما نمی توانیم این جوری لخت و پتی زن ها را ور داریم بیاوریم جلو دوربین می توانیم در زمینه های دیگر برایشان لیگ بگذاریم. فستیوال بی کس و کار ترین زندانی زن. جشنواره نزدیک ترین به چوبه دار. سمینار بررسی بی نان ترین فاحشه زندانی. بازم بگم؟

عین رفیق خودمون

در سال 1264 قمري، نخستين برنامه‌ي دولت ايران براي واكسن زدن به فرمان اميركبير آغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجواناني ايراني را آبله‌كوبي مي‌كردند.
اما چند روز پس از آغاز آبله‌كوبي به امير كبير خبردادند كه مردم از روي ناآگاهي نمي‌خواهند واكسن بزنند. به‌ويژه كه چند تن از فالگيرها و دعانويس‌ها در شهر شايعه كرده بودند كه واكسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مي‌شود هنگامي كه خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيماري آبله جان باخته‌اند، امير بي‌درنگ فرمان داد هر كسي كه حاضر نشود آبله بكوبد بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مي كرد كه با اين فرمان همه مردم آبله مي‌كوبند.

اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و ناداني مردم بيش از آن بود كه فرمان امير را بپذيرند. شماري كه پول كافي داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌كوبي سرباز زدند. شماري ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مي‌شدند يا از شهر بيرون مي‌رفتند روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند كه در همه‌ي شهر تهران و روستاهاي پيرامون آن فقط سي‌صد و سي نفر آبله كوبيده‌اند. در همان روز، پاره دوزي را كه فرزندش از بيماري آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امير به جسد كودك نگريست و آنگاه گفت: ما كه براي نجات بچه‌هايتان آبله‌كوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند كه اگر بچه را آبله بكوبيم جن زده مي‌شود.

امير فرياد كشيد: واي از جهل و ناداني، حال، گذشته از اينكه فرزندت را از دست داده‌اي بايد پنج تومان هم جريمه بدهي. پيرمرد با التماس گفت: باور كنيد كه هيچ ندارم. اميركبير دست در جيب خود كرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حكم برنمي‌گردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز چند دقيقه ديگر، بقالي را آوردند كه فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميركبير ديگر نتوانست تحمل كند. روي صندلي نشست و با حالي زار شروع به گريستن كرد. در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در كمتر زماني اميركبير را در حال گريستن ديده بود. علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند كه دو كودك شيرخوار پاره دوز و بقالي از بيماري آبله مرده‌اند.

ميرزا آقاخان با شگفتي گفت: عجب، من تصور مي‌كردم كه ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است كه او اين چنين هاي‌هاي مي‌گريد. سپس، به امير نزديك شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براي دو بچه‌ي شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست. امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان كه ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشك‌هايش را پاك كرد و گفت: خاموش باش. تا زماني كه ما سرپرستي اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم. ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولي اينان خود در اثر جهل آبله نكوبيده‌اند امير با صداي رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم. اگر ما در هر روستا و كوچه و خياباني مدرسه بسازيم و كتابخانه ايجاد كنيم، دعانويس‌ها بساطشان را جمع مي‌كنند. تمام ايراني‌ها اولاد حقيقي من هستند و من از اين مي‌گريم كه چرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند كه در اثر نكوبيدن آبله بميرند.

تو روزهای بزرگ شدن این گیاه را می بینی

امروز برام روز عجیبی بود. سرم شلوغ و کارهام تو هم تو هم، اما یه حادثه منو با خودش برد. شده گلی رو از تخم در گلدان بکاری، آب بدی و ریزه ریزه بزرگ شدنشو ببینی تا یه روز که یه گل کوچیک داده؟

امروز دوست کوچکم تونست برنامه ای رادیویی بسازه. اون داشت می ساخت و من داشت دستام می لرزید.

بچه ها چه زود مرد می شن و مرد ها چه زود پیر. حس خوبی بود.

وطن یعنی همین دور و اطراف

ور بپره این دوست روزنامه نگار ما که تو جمهوری باشماق آباد پولنزی زندگی نافایده اش رو ادامه می ده. برام ورداشته در باب حال و هوای سرزمینش که در قلب آفریقاست یه شعر فرستاده که می خونید:

وطن یعنی دویدن در پی نان

وطن یعنی کمک کردن به لبنان

وطن یعنی عرب را چاق کردن

وطن یعنی معلم های خود را داغ کردن

وطن یعنی خرید تاید و شامپو

وطن یعنی رئیس جمهور هالو

وطن یعنی صف نون و صف شیر

وطن یعنی همش درگیر درگیر

وطن یعنی همین بنزین، همین نفت

وطن یعنی همین نفتی که توی سفره ها رفت

وطن یعنی که اصلاحات «چینی»

وطن یعنی که روی خوش نبینی

وطن یعنی همین آیینه دق

وطن یعنی خلایق هر چه لایق

 

یکی از دست آورد های دولت نهم

تجمع گروهی از دانشجویان محروم از تحصیل بواسطه احکام کمیته انضباطی و ستاره دارانی که برای همیشه از حضور در دانشگاه محروم شده اند  صبح روز سه شنبه دوم مهر در جلوی درب وزارت علوم برگزار گردید.

دانشجویان که پلاکاردهایی با عناوین » ستاره دارها در فضای شب زده دانشگاه می‌درخشند » «ستاره دانشجو نشان افتخار است » » جرم ما دگر اندیشی است » خواستار رسیدگی به وضعیت خود شدند.

این تجمع که به صورت مسالمت آمیز انجام شد با اعلام کتبی درخواست شرکت کنندگان مبنی بر رسیدگی هرچه سریع‌تر به مشکلات آنان ادامه پیدا کرد و در آن اعلام گردید که این آخرین حرکت ستاره‌دار‌ها و دانشجویان تعلیق از تحصیل نخواهد بود و دفعه‌ی بعد شدت عمل بیشتری نشان خواهند داد با سرود یار دبستانی به تجمع 3 ساعته خود پایان دادند و پیگیری  دوباره خود را برای احقاق حقوق از دست رفته‌ی خود به تجمع بعد در جلوی مجلس موکول کردند.

لازم به ذکر است که شب قبل از برگزاری تجمع شماری از دانشجویان از جمله ضیاءنبوی، مهدیه گلور، صادق شجاعی و فرشید مقدم به صورت تلفنی به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار شده بودند و با امتناع از حضور در دفتر پیگیری مورد تهدید قرار گرفته بودند که در صورت شرکت در تجمع دستگیر خواهند شد.

 

کلن؛ پایتخت دیجیتال دنیا

این گزارش از دوست خوبم محمد حسین نیک پور خبرنگار و عکاس شیرازی از فوتو کینا است:

 
 بزرگترین رویداد در زمینه ی عکاسی و تصویربرداری دیجیتال در شهر کلن گشایش یافت.
 
در نمایشگاه «فتوکینا» که بصورت دوسالانه در آلمان برپا می شود امسال نیز از 23 تا 28 سپتامبر 2008 آخرین فناوری های دیجیتال به نمایش گذاشته خواهد شد و به شیوه هرسال غول های بزرگ سازنده ی دوربین ها و تجهیزات عکاسی و تصویربرداری برترین فناوری های خود را رو خواهند کرد.
در این نمایشگاه تخصصی محصولات تصویری، دوربین های عکاسی و ویدیویی، قطعات و لوازم دوربین ها، فیلم و ذخیره های دیجیتالی رسانه ها، لوازتصویربرداری دیجیتالی، تصویربرداری متحرک، سینمای خانگی، تکنولوژی اسلاید و انواع خدمات تصویری به نمایش گذارده می شود.
در کنار این رویداد بین المللی، نمایشگاه های عکس در سراسر شهر زیبای کلن نیز برگزار می شود.
موضوع اصلی نمایشگاه فتوکینا، ارتباطات تصویری است. فتوکینا نمایشی است باشکوه از اینده مشترک عکاسی، تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات.
نخستین دوره نمایشگاه فتوکینا در سال 1950 در شهر کلن برگزار شد.
مرکز نمایشگاهی شهر کلن که نمایشگاه فتوکینا نیز در آن برگزار می شود 11 سالن بزرگ به مساحت 284 هزار متر مربع دارد و فضای بیرونی و آزاد این سالنها 75هزار متر مربع مساحت دارد.
فریتز گرابر پایه گذار نمایشگاه فتوکینا و نیز انجمن عکاسی آلمان DGPh است. آغاز کار او برای ایجاد نمایشگاه فتوکینا در سال 1949بود و در سال 1950 درحالی نمایشگاه فتوکینا را بنیان گذاشت که شهر کلن 5سال بعد از جنگ جهانی دوم همچنان چهره یک شهر جنگ زده را به خود داشت. پس از آن فتوکینا هر دوسال یک بار برگزار و تبدیل به بزرگترین نمایشگاه تجاری در زمینه تمام صنایع مربوط به عکاسی شد و همواره مورد استقبال مخاطبان و دست اندرکاران این صنعت قرار گرفته است. گرابر تا سال 1980 شخصا مسئولیت اصلی برگزاری نمایشگاه فتوکینا را برعهده داشت و به مدت نیم قرن معروف به آقای فتوکینا بود.
گرابر عکاس، نویسنده، کتابدار، ناشر و کلکسیونر عکس، بخشی از تاریخ عکاسی آلمان است و از سال 1973 در دروس و کتاب های دانشگاهی به نام او اشاره شده است. گرابر افزون بر 300 نمایشگاه بین المللی عکس برپا کرد و اغلب در این نمایشگاه ها استعدادهای جوان و گمنامی را به عالم عکاسی معرفی کرد.
پروفسور فریتز گرابر 31 مارس 2005 در سن 96سالگی در شهر کلن درگذشت.

حضرت زهرا (س) الگوی همه پیامبران ، ائمه و صالحان است

رئیس جمهور درجلسه هیئت دولت:

 

رئیس جمهور با تسلیت فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت زهرای اطهر(س) گفت : حضرت زهرا(س) الگوی همه پیامبران، ائمه و صالحان است.

به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر محمود احمدی نژاد که در آغاز جلسه عصر یکشنبه هیئت دولت سخن می گفت ، با بیان اینکه حضرت زهرا(س) تجلی خدا و اسماء الهی است و خدا خود را از طریق حضرت زهرا(س) به عالم معرفی می‌کند، اظهارداشت: سرنوشت آفرینش به دست حضرت زهرا (س) است و هر اتفاقی که در عالم می افتد همه از ناحیه ایشان است.

رئیس جمهور با تاکید بر اینکه عالم، غمی سنگین‌تر از غم حضرت زهرا(س) را تحمل نکرده است، گفت: اوج شقاوت و پستی از آن کسانی است که به حضرت صدیقه طاهره (س) ظلم روا داشتند زیرا ایشان خلاصه همه هستی است. دکتر احمدی نژاد خاطرنشان کرد: کسانی که به ایشان ظلم کرده اند پیامبر، رسالت، امامت و حتی خدا را قبول ندارند؛ یعنی ظلم به حضرت زهرا(س)، عین ظلم به خداست.

براساس این گزارش، تعدادی از پیشنهادهای دستگاه های اجرایی پس از بحث و بررسی به تصویب هیئت دولت در این جلسه رسید.

منبع خبر

چانه مزن چانه مزن عمرن

یه قل دو قل (3) – طنز مشترک با جواد زهتاب

 

گفتی شاید گفتم حتماً

گفتی حتما ؟ گفتم قطعاً

 

گفتم آذر گفتی اسفند

گفتم آبان گفتی بهمن

 

گفتم بندر گفتی ساری

گفتم کابل گفتی لندن

 

گفتم ویلا گفتی با تو

گفتی ماشین گفتم با من

 

گفتم هدیه گفتی ای ول

گفتم چادر گفتی دامن

 

گفتی هیبت ؟ گفتم رستم

گفتم هیکل ؟ گفتی مانکن

 

گفتی گلزار گفتم افشار

گفتم گلپا گفتی سوسن

 

گفتم جوجه گفتی بره

گفتم سینه گفتی گردن

 

گفتم بن بست ؟ گفتی کوچه

گفتم چشمم گفتی روشن

 

گفتم حجره گفتی منزل

گفتم هستن گفتی باشن !

 

 

گفتم قیمت ؟ گفتی بالا

گفتم نسیه ؟ گفتی نقدا

 

گفتم سفته گفتی نه چک

گفتم ملت گفتی مسکن

 

گفتی عرفاً گفتم شرعاً

گفتی دائم گفتم عمراً !

 

گفتم لجباز گفتی علاف

گفتی الدنگ گفتم لمپن

 

 گفتم یابو گفتی انتر

گفتی نامرد گفتم ایضاً

 

  هی تو گفتی هی من گفتم

تا با پاترول ما رو بردن !