ک بانوی ظریف مریف آسیای جنوب شرقی که تو جیب جا می شه سی دقیقه ای است داره کنار من به زبان شیرین خودش با کسی پشت تلفن حرف می زنه که خب ناز شستش، اما مشکل وقتی است که یهو و ناهوا انگاری پشت یه امپلی فایر ۱۵۰۰ وات (ار ام اس نه پ ام پ او) مثل گراز خرناس می کشه که ترجمه اش می شه خندیدن. سه متر از جام می پرم بعد می بینم خانم تو جیب جاشو بغلی است.
یه چیزهایی هست که درمانش سفر است. سفر درمان رنج ها است. سفر درمان کم امیدی و درمان هفتاد درد و بلا است. راه دور است؟ سفر پر هزینه است؟ نیاز به برنامه ریزی دارد؟
به نظرم هیچ کدام از این ها را نمیخواهد فقط تصمیم میخواهد.
شنبه احساس مسافر داشتم. دوچرخه شد اسباب سفر و یک یک کوله پشتی آب همین.
قصه سفر…
سیزن دوم «بلک لیست» را تمام کردم، یعنی چُس فیل نخورده و تخم نشکسته اونقدر پشت هم نشستم دیدم تا تمام شد.
سیزن اول، تیم یک ایرانی داشت توش که خیلی هم مشخص نبود ایرانی است به نام «آرام» اما این دفعه نه تنها آرام فامیلش هم معلوم شد که مجتبایی است یک «دابل ایجنت» هم به داستان اضافه میشه که رسمن ایرانی است.
اما جالب در بخش آخر صحنه ای است که یک سناتور آمریکایی دستش در فساد رو می شه و رییس تیم «کوپر» با «لوزی» می رن خفتش کنند. طرف تهدید می کنه که شلوغ کنید بی ابرو می شید و فلان و بهمدان، از جمله این که مثلن ایجنت نوابی رو که در قتل یک دانشمند هسته ای ایران سهیم است رو به ایران بر می گردونیم.
دیگر این که یک قسمت این سری در ارتباط با موضوع هستهای ایران است. برایم جالب است که این بار جدی به ایران پرداخته.
به هر روی گفتم بگم که ما هم در تیم نیروهای ویژه ان اس ای سمر خانم نوابی رو داریم!
نقش این خانم ایرانی رو «موژان مارنو» یک هنرپیشه ایرانی آمریکایی بازی می کنه.