
امروز صب که بلند شدم میدونستم روز کشف تازه است، گفتم به جای این که برم دنبال کشف واکسن این جزقله، کاری متفاوت بکنم، پس رو به سوی آبگوشت آوردم.
ما بین بار زدن و ریسرچ و تهیه وسایل و ادوات گفتم صبونهای هم بزنم که کلی حال به خودم بدم، اما ناگهان چیزش لیز بود در رفت، منظورم ساندویچ مرغش، پس از لیز خوردن یقین کردم امروز دژمن کم آورده و دست به دامان اجنه شده. یقینن این یک بیز خوردن عادی نبود.
جنها مامور شده بودند و دست گرمی چیزمو لیزش دادن افتاد پایین ببین اسلحه شون خوب کار میکنه یا نه.
فی الفور، دستور تشکیل ستاد مبارزه با انواع اجنه شامل جن پینه دوز تا رهبران شان و زعفر و دارو دسته را در بیت صادر کرده و در بین کشوقوسهای تولید محصول جدید به شب نکشیده، کشیدیمش پایین، شلوار جن پینه دوزو؟ نه! کرکره جنهای مامور شده از سوی استکبارو، حتا در ستاد استخبارات مرکزیمون دستور تشکیل میز جن رو دادیم.
از طرف با رفعتی که در ما موج میزنه فرمودیم مرحمت ما شامل جنیان هم بشود، در بیت رییس اداره پاسخ گویی به امور جنها را منصوب و تا ملاقه اول آبگوشت را در ظرف ریخیتم، کار تمام جن های منطقه به خصوص لیز هاش، شل مغز هاش، داغاش، جاسوساش و نفوذیهاشو دادیم.
اینک در کمتر از ۱۲ ساعت به دانشی از جن شناسی در زیر زمین خونمون رسیدیم که به آمریکایی ها ایمیل زدیم که اگر داره میریزه بیاییم جنهاتون تبدیل به خرگوش کنیم، همین الانه ژنرالهای ما آماده اعزام چهارصد هزار نفری هستند.
به هر حال
بفرمایید محصول امروز ما در بین هیاهوی جنای لیز و خیس!
پ ن:
در ضمن دوستانی سوالات شرعی در مورد سرنوشت ساندویچ لیز خورده صبح داشتند که سرنوشتش چی شد؟ ظاهرن شما هیچ آشنایی با قانون هفت ثانیه ندارید نه؟