با حضور در شمارش معکوس سال نو مشت محکم را حواله می کنیم

امت همیشه در صحنه بار دیگر به مانند حضور بی مانند خود در مراسم کریسمس که مشتشون یک حواله ای کردند به دهن مهن استکبار، چنان امشب در مراسم آغاز سال نو میلادی هم دیگر را بغل کرده و ماچ مالی خواهند کرد که استکبار بی آبرو شود. 

پ.ن: ما ملت برای غر و قنبیل به دینگو دینگ می دنگیم…

بلخره حسین درخشان پیدا شد

بعد از چندماهی که خبر از همسایه و رفیق و شایعه در مورد حضرت درخشان به این ور و آن ور می رسید. دیروز آقای جمشیدی اعلام که او توسط این قوه دست گیر شده است. در این مدت قوه قضاییه و خانواده اش از اظهار نظر خودداری می کردند. 

پیش از این گفته می شود دستگیری او به دلیل سفر به اسرائیل که در ایران کار غیر قانونی است انجام شده اما آقای جمشیدی سخن گوی قوه گفت: توهین به ائمه اطهار کرده است.

منبع خبر

پ.ن: حالا در آینده باید روشن شود بار کدام یک سنگین تر است اما یکی از آگاهان غیر سیاسی و حاشیه ای می گفت: ببم جان از جنگ زرگری هیچ گاه غافل مشو…

1187167791

بیانیه یونیسف درباره وضعیت غزه

نیویورک، 29 دسامبر 2008- یونیسف عمیقا درباره تأثیر خشونت جاری در غزه بر کودکان نگران است. یونیسف مصرانه از تمام طرفهای درگیر منازعه می خواهد  الزامات حقوقی بین المللی خود را مراعات کنند تا از مراقبت از کودکان و دسترسی ایشان به حمایت ها و پشتیبانی های بشردوستانه ضروری  اطمینان حاصل شود.

بیش از نیمی از جمعیت غزه کودک هستند و کودکان به شدت در هنگام منازعه مسلحانه آسیب پذیرند. دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل اعلام کرده است که کودکان  در بین کشته و زخمی شدگان قربانی حملات هوایی اخیر هستند.در این شرایط بحرانی باید کمکهای بشردوستانه شامل غذا، لوازم و اقلام پزشکی اجازه ورود به غزه را داشته باشند تا به نیازهای فوری کودکان و زنان رسیدگی شود.

 

ببین بشر چه بلایی سر خودش آورده

این روزها باید باز بر احساس گناه آدم افزوده بشه. هر روز باید ببینی که حماس و اسرائیل روی هم را می خواهند کم کنند و گلوله سینه بچه ها را می درد. راستی بشر چه بلایی سر خودش می آورد. دارد با خودش چه می کند؟ 

پاپا نوئل در آستانه سال نوی میلادی به جای آن که در جوراب ها هدیه بگذارد و جینگل بلز را زیر لب بخواند، باید سنگ پرت کند. 

بشر وقتی می زند به سیم آخر به هیچکس و هیچ چیز رحم نمی کند. در گذشته جنگیدن ها هم حال و هوای خودش را داشت. آن هایی که می خواستند هم را بکشند روبروی هم می ایستادند و می زدند. امروز دیگر با هلی کوپتر توپ دار آپاچی چه کسی به فکر جنگ با شمشیر است. بمب آتش زا و خوشه ای را از آن بالا بریز پایین بقیه اش هم بتوچه…

10_871009_l600

دغدغه های یک جامعه

داشتم در بالاترین می گشتم. این ویدئو را دیدم. کمی راستش به خودم گرفتارم کرد. این که یک جامعه را می توان از روی دغدغه هایش شناخت. جامعه ای که تفریح بچه گانه اش، رفتار های آدم های فردا و امروزش است. جه کسی در این میان مقصر است؟

ساموئل هانتینگتون درگذشت

ساموئل هانتینگتون نویسنده و صاحب تئوری برخورد تمدن ها در سن 81 سالگی درگذشت.
ساموئل هانتینگتون نویسنده آمریکایی و کسی که همه جهان او را به عنوان صاحب تئوری برخورد تمدن ها می شناسند روز شنبه در سن 81 سالگی درگذشت.

خبرگزاری فرانسه در خبری فوری از هانتینگتون به عنوان یک دانشمند معروف علوم سیاسی یاد کرده و آورده است که تئوری برخورد تمدن های او سال ها در دانشگاه ها و سایر محافل علوم سیاسی جهان مورد بحث بود.

همچنین دانشگاه هاروارد آمریکا در بیانیه ای که در سایت این دانشگاه منتشر شد، مرگ این دانشمند علوم سیاسی آمریکا را که نظریات جنجالی اش در محافل دانشگاهی شناخته شده است را تایید کرد.

براساس اطلاعیه دانشگاه هاروارد هانتینگتون که در سال 2007 و پس از 58 سال تدریس از دانشگاه هاروارد بازنشسته شده بود روز بیست و چهارم دسامبر، در وینه یارد منطقه ای در ماساچوست چشم از جهان فروبست. هانتینگتون مولف یا ویراستار 17 کتاب در زمینه‌های سیاسی-نظامی بوده است.

ساموئل هانتینگتون در سال 1927 در نیویورک در یک خانواده مهاجر انگلیسی به دنیا آمد. وی در دانشگاه‌های «ییل» و «شیکاگو» تا مرحله فوق لیسانس تحصیل کرد. هانتینگتون دکترای علوم سیاسی خود را از دانشگاه هاروارد گرفت و در همان دانشگاه به تدریس پرداخت. وی از سال 1989 تا هفتاد سالگی ریاست مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه هاروارد را عهده‌دار بود.

اعدامی یک‌بار می‌میرد و منتظر اعدام بار‌ها

گزارشی از روند پرونده اعدام بهنود شجاعی و توقف دوباره آن

اردوان روزبه

ardavan.roozbeh@gmail.com

 

شاید لازم باشد بگویم که من از حدود ده ماه پیش که از صدور حکم اعدام برای بهنود شجاعی مطلع شدم تا امروز نزدیک به ده گفت‌وگو و گزارش از شرایط او تهیه کرده‌ام. هر بار به هر علتی از وکلای او خواستم تا مخاطبان رادیو زمانه را در جریان گردش پرونده او قرار بدهند که صادقانه باید بگویم آن‌چه ممکن بود آن‌ها در گفتنش دریغ نکردند.

بهنود شجاعی متهم است که در سال ۱۳۸۴ و زمانی که ۱۷ ساله بوده، در یک درگیری فردی را به قتل رسانده است. وی طی ماه‌های گذشته چندین‌بار به پای چوبه‌دار برده شده، اما هر‌بار با دستور توقف حکم ازسوی ریاست قوه‌ی قضاییه اعدامش اجرا نشده است.

چیزی که برای من در این نزدیک به ده گزارش اهمیت داشت و شاید دلهره آور، این بود که معمول با شنیدن خبر احتمال اجرای حکم بهنود من تمام وجودم را ترس می‌گرفت. نمی‌دانم شاید حتا تصور این که به جای او بخواهم تا پای چوبه دار بار‌ها بروم و برگردم نه تنها سخت، بلکه تا حد زیادی غیر قابل تصور بود.

نوجوانی بارها است که تا مرگ می‌رود و بر می‌گردد. راستش نمی‌دانم که آیا این خود نوعی مرگ برای او نیست؟. هر بار مردن و زنده شدن.

به هر حال با اطلاع رسانی یکی از وکلای بهنود شجاعی یعنی محمد مصطفایی، مطلع شدم که با تایید شعبه مربوطه و ابلاغ به اجرای احکام در چهارشنبه‌ای که گذشت بهنود شجاعی نوجوانی که در سن هفده‌سالگی در یک نزاع موجب قتل نوجوانی دیگر شده بود، باید اعدام می‌شد. 

فارغ از اشکالات ماهوی وارد بر پرونده، از جمله عدم توجه به نظریه پزشکی قانونی دال بر این‌که ضربه بهنود به صورت منفرد منجر به قتل نوجوانی به نام مهرداد نشده، بحث بر سر این است که با توجه به تماس‌های برخی هنرمندان با خانواده مقتول، آن‌ها حاضر به رضایت شده بودند. 

هنرمندان نیز در پاسخ به این حسن توجه خانواده مقتول، به دنبال قبول رضایت اولیای دم با افتتاح حسابی در تلاش بر آمدند با پرداخت دیه کار آن‌ها را جبران کنند که این حرکت با احظار آنان به قوه قضاییه و برخی تهدید‌ها مسکوت ماند.

چندی بعد نیز خانواده مقتول اظهار رضایت خود را علی رغم شهادت شهود انکار کردند. لذا اجرای حکم به اجرای احکام ابلاغ شد. اما در خبرهای روز سه شنبه به نقل از روزنامه اعتماد آمده بود که حکم اعدام بهنود شجاعی که قرار بود روز چهارشنبه اجرا شود، به دستور دادستانی تهران متوقف شده است.

نمی دانم پایان این پرونده چه خواهد شد…

بگذار باشم

اگر نمی‌توانم همیشه از آن تو باشم

 بگذار گاهی از آن تو باشم.

 اگر نمی‌توانم گاهی از آن تو باشم

 بگذار هر وقت تو خواستی از آن تو باشم…

 اگر نمی‌توانم دوست خوب و پاک تو باشم

 بگذار دوست پست و کثیف تو باشم…

 بالاخره بگذار یک چیزی در زندگی تو باشم… 
(شل سیلوراستاین)

کریسمس ولایه هم دیدن داره

تو این روزها در مرکزهای خرید کوالا هر گوشه ای صدایی در میاد. کریسمس نزدیکه، امشب شب تولد مسیح پیامبره. در کشوری که اکثریت قالب اش رو مسلمان ها تشکیل می دهند. این همه شور و شادی شاید اول به نظر غیر معمول بیاد اما بعد می بینی این یکی از رموز این مردم است. اون ها در کشورشون تعصیلات عمومی برای تمام ایاد مذهبی، مذاهب موجود در کشور دارند. یعنی با همه شون کنار آمدند. 

بعد یارو می پرسه اینا چرا برابر جمعیت خودشون توریست دارن…

مستندی از هایده و تلاش پژمان

پژمان اکبرزاده دستی در موسیقی داره  و می دونم دو سالی می شه که داره بر روی یک مستند در مورد هایده کار می کنه. این مستند بعد از دوسال کار در ماه ژانویه در یکی از سالن های شهر آمستردام به نمایش گذاشته خواهد شد. پژمان به صدایی پرداخته که بعید می دونم این روزها بشه مانندش رو پیدا کرد. این هم یک آنونس از این مستند. خواستید با کار های پژمان آشنا بشید روی گوگل یه سرچ به نام خودش بزنید.

دمب بریده ای استکبار آخرش نفهمیدیم دوسته یا دشمن

به نقل از فارس خودمان:

سردار حق طلب خبر داد، درخواست نيروهاي آمريكايي از سپاه براي آموزش نحوه حفاظت از فرودگاه ها

خبرگزاري فارس: سردار حق طلب گفت: نيروهاي آمريكايي مستقر در يكي از فرودگاه هاي اروپا، درخواستي مبني بر آموزش نيروهاي شان توسط پرسنل سپاه حفاظت فرودگاه ها را داشته‌اند.

به گزارش خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس، سردار احمد حق طلب جانشين فرمانده حفاظت و امنيت سپاه پاسداران در نشست خبري امروز سه‌شنبه خود كه به مناسبت فرارسيدن سالروز فرمان امام (ره) مبني بر تشكيل سپاه حفاظت فرودگاه ها برگزار شد، از درخواست‌ها و تقاضاي كشورهاي مختلف آسيايي، آفريقايي و اروپايي براي آموزش پرسنل آنها توسط پرسنل مجرب سپاه خبر داد و گفت: به علت تجارب و عملكرد بسيار خوب نيروهاي سپاه در بخش حفاظت از فرودگاه ها و استمرار امنيت پرواز هواپيماها، نيروهاي آمريكايي مستقر در يكي از فرودگاه هاي اروپا، درخواستي مبني بر آموزش نيروهاي شان توسط پرسنل سپاه حفاظت فرودگاه ها را داشته‌اند كه ما به تقاضاي كشورهاي آسيايي و آفريقايي جواب مثبت داده‌ايم. 

مجسمه من با مائو

ما ئو خیلی اصرار داشت. هی می گفت کی باز فرصت بشه باهات عکس بگیرم. می دونیم کلن بچه سیریشیه. دیدم الان بگم بعدن باز وبال گردنم میشه. این شد که گفتم بگی «ماء». حالا خوشمزگیش اینه که من تا یه ادایی از خودم در میارم زود می خواد اون ادا رو در بیاره. 

امضاء: مدیر کل اداره خودبزرگ بین های مقیم مرکز!

arn_6261

اشکال خودمه می دونم

فشرده و خشمگینم از صبح که بیدار شدم. همین طور یک ریز دارم با خودم حرف می زنم. خوبه این اصلاح رو از دامون یاد گرفتم: خارش مغز! 

حالا همش می فهمم که دارم با خودم حرف می زنم. نالش؛ رسمن دارم از خودم نالش می کنم. می دونید بی تعارف احساس می کنم دچار یک بیماری روحی شدم که باید راهی برای درمانش پیدا کنم. از صبح که بیدار می شوم دچار اماج گلوله های زهرآگین ذهنم شده است. این که چرا یکی به راحتی آب خوردن در مورد دیگری قضاوت می کند. این که یکی چطور به خودش اجازه می دهد در محل تنفس چهار تا آدم دیگر سیگار بکشد. این که چطور کسی می تواند به دیگری تهمت بزند. این که چطور کسی می تواند از بدی های دیگران چشم نپوشد در حالی که خود مشغول به آن است. 

ده ها دیگر دیگر وجود دارد که اینگاری این روزها شده است خوره روحم. بدم، من می دانم. می دانم که خودم هم دچار همین درگیری ها هستم. اما دوست ندارم این باشم. گویی بخشی از ذهن تاریخی ما شده است. دیگران دیگران دیگران. قضاوت قضاوت قضاوت. توهین توهین توهین. 

بسه دیگه.

 

adapter

مسافر شهر غریب

امروز داشتم توی استخر بعد از یک دور کار پر و پیمون که مغزاین حقیر رو از دماغم بیرون می کشید، تمدد اعصاب می کردم. اما ظاهرن امروز شانس با اعصاب ما نبود. دختر مالایی داشت داد می زد که وقتی در آب شنا می کرده یک مرد ایرانی دستش بهش خورده. حالا این مرد هم دست کم یکی از بی آزار ترین آدم هایی است که من می شناسم. خلاصه این داستان یک طرف اما اونی که بی مزه بود جمله تکراری بود که از زبان این دختر خانم باریک اندام حدود صد کیلویی در آمد:

«چرا شما ایرانی ها گم نمی شین برین خونه تون!»