«تقدیر از خواص با بصیرت به ضرب دگنک»

اردوان روزبه / وبلاگ

تذکار

سال ۱۳۸۹ مطلبی نوشتم و در پیش نویس وبلاگم ماند. دوسال از نوشتن آن می گذرد و احساس می کنم دلم می خواهد بعد دوسال در دی ماه ۱۳۹۱ آن را رها کنم. انگار عمر بلندی است از ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۱ از روزهایی که هنوز از خاطرم نمی رود و معبری که باز شد و به نظرم دیگر بسته نخواهد شد. 

***

خبر این بود: «انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران، با انتشار لیستی از ۷۲ خواص با بصیرت تجلیل کرد.» شما با دیدن لید خبر توقع دارید چشم شما به گروهی از افراد بیفتد که با ارایه یک مقاله علمی، ایجاد یک انگیزش بین المللی برای جلوگیری از مرگ و میر کودکان و یا حرکتی ملی که مردم با افتخار از آن ها یاد کرده اند، بیافتد.

بی شک این توقع زیادی نیست که مردمی قهرمان هایشان را شایسته تقدیر بدانند و به صورت مرسوم و معمول در دنیا یک نهاد خیریه و یا دانشگاهی پیش قدم می شود و دست به این انتخاب می زند. به نظر می رسد در این انتخاب به طور اصولی اولین نکته که رعایت می شود مساله ارج و نگرش مثبت جامعه به فرد یا افراد انتخاب شونده است. اساسن به همین دلیل است که کسی در جهان «آدولف هیلتر» را شایسته تقدیر ندانسته و یا کسی به «رادوان کاراجیج» مدال نداده است و یا کسی سعی در معرفی «صدام حسین» به عنوان یک قهرمان یا فرهیخته نداشته است.

شاید در پاسخ بگویید که در زمان هایی این افراد از سوی آکادمی ها و یا مراکزی مورد تشویق و یا تقدیر قرار گرفته اند. بله قرار گرفته اند اما گذر زمان سفارشی بودن و یا نتیجه ایده توتالیتری اش را به اثبات رسانده است. این مقدمه برای اشاره به دو حرکت در این ایام بود. درست در روزهایی که گذشت یعنی اخرین جمعه ای که گذشت به مناسبت نهم دی ماه روزی که حاکمیت در ایران معتقد است چشم فتنه را کور کرده است در مقابل سردر دانشگاه تهران تندیسی به همین مناسبت توسط گروه هایی که معتقد بوده اند چشم را کور کرده اند نصب شد و از سوی دیگر انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران اقدام به انتشار لیستی هفتاد و دو نفره از کسانی کرد که با «بصیرت» بوده اند و شایسته تقدیر.

نکته حائز اهمیت در همین جا است که اگر نقبی به گذشته تاریخ انقلاب اسلامی هم بزنیم و برگردیم به دهه شصت و جنگ ایران و عراق -فارغ از باید ها و نباید هایش- خواهیم دید قهرمانان این کشور هیچ کدام از سوی دستگاهی معرفی نشده بودند. کسانی که در جنگ کشته می شدند بدون برنامه ریزی قبلی پیکرشان تشییع می شد و از دید مردم «شهید» به حساب می آمدند. اما به نظر می رسد با توجه به تغییر تمام روی کرد های  نظام حتا در داخل آن، دیگر حتا مردمی بودن هم اولویتی به حساب نمی آید، دستگاه ها و گروه هایی موظف به ساخت قهرمان و یادمان و تقدیر شده اند. این نشانه ای است در کنار بسیار نشانه های دیگر که شاید روزی آینده گان مرور کنند.

***

 انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران، با انتشار لیستی از ۷۲ خواص با بصیرت تجلیل کرد.

این لیست شامل شخصیت‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، علمی و هنری می‌باشد. در این لیست اسامی آیات عظام و فضلای حوزه علمیه، اساتید دانشگاهی، خانواده معظم شهدا، شخصیت‌های فرهنگی هنری، نویسندگان و پژوهشگران، وبلاگ‌نویسان و… به چشم می‌خورد.

مسئولان انجمن دانش‌آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران همچنین یادآور شده‌اند: در این لیست نام اشخاص حقیقی ذکر شده است و قدردانی از کلیه نهادها، سازمان‌ها، خبرگزاری‌ها و سایت‌ها و تشکل‌های دانشجویی و… که هر یک به سهم خود در بصیرت افزایی در سطح جامعه سهم ایفا کردند در جای خود باقی است.

اسامی این ۷۲ نفر عبارتست از:

۱- آیت ا… نوری همدانی
۲- آیت ا… محمد یزدی
۳- آیت ا… مصباح‌یزدی
۴- آیت ا… مهدوی کنی
۵- آیت ا… علم الهدی
۶- آیت ا… خزعلی
۷- آیت ا… جنتی
۸- حجت الاسلام پناهیان، سخنران
۹- حجت الاسلام حمید رسایی، نماینده
۱۰- حجت الاسلام روح الله حسینیان، نماینده
۱۱- حجت الاسلام سید احمد خاتمی، امام جمعه
۱۲- حجت الاسلام رحیمیان، نماینده رهبری دربنیاد شهید
۱۳- حجت الاسلام حسین سوزنچی، نویسنده
۱۴- حجت الاسلام مهدی طائب، سخنران
۱۵- حجت الاسلام محمدیان نماینده، رهبری در دانشگاه‌ها
۱۶- حیدر رحیم پور ازغدی، روزنامه نگار
۱۷- حسن رحیم پور ازغدی، نویسنده
۱۸- سردار عزیز جعفری، فرمانده سپاه
۱۹- سردار باقرزاده، ترویج آثار دفاع مقدس
۲۰- حسن عباسی، سخنران
۲۱- کوچک زاده، نماینده
۲۲- علیرضا زاکانی، نماینده
۲۳- امیرحسین ترکش دوز، نویسنده
۲۴- حسین کچویان، عضوشورای انقلاب فرهنگی
۲۵- حداد عادل، نماینده
۲۶- زهره الهیان، نماینده
۲۷- حجت الاسلام مرتضی آقاتهرانی، نماینده
۲۸- حسین فدایی، نماینده
۲۹- غلامحسین الهام، مشاور رییس‌جمهوری
۳۰- سعید قاسمی، سخنران
۳۱- عبدالحسین روح الامینی، فعال سیاسی
۳۲- عباس سلیمی‌نمین، نویسنده
۳۳- خانم فروز رجایی‌فر، فعال سیاسی
۳۴- محمدصادق کوشکی، نویسنده
۳۵- حمیدرضا مقدم‌فر، مدیرعامل خبرگزاری فارس
۳۶- محمدجواد لاریجانی، معاون قوه قضایی
۳۷- حشمت الله قنبری، سخنران
۳۸- حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان
۳۹- محمدحسین صفار هرندی، مشاور سپاه
۴۰- سید علیرضا مرندی، نماینده
۴۱- ولی الله همت (برادر شهید همت)
۴۲- سعید حدادیان، مداح
۴۳- شجاعی زند، نویسنده
۴۴- وحید جلیلی، روزنامه نگار
۴۵- مسعود رضایی، نویسنده
۴۶- وحید یامین‌پور، مجری
۴۷- سید نظام الدین موسوی، مدیرمسئول روزنامه جوان
۴۸- حسین قدیانی (وبلاگ قطعه ۲۶)
۴۹- پرویز امینی (نویسنده کتاب جامعه شناسی ۲۲ خرداد)
۵۰- حمیدرضا اسماعیلی (نویسنده کتاب شورش اشرافیت بر جمهوریت)
۵۱- محمدحسن روزی‌طلب، روزنامه‌نگار
۵۲- خانم فاطمه رجبی، نویسنده
۵۳- خانم اصلانی (سازمان بسیج دانشجویی)
۵۴- خانم لاله افتخاری، نماینده
۵۵- ابوالقاسم طالبی، فیلمساز
۵۶- علی محمد مودب
۵۷- علیرضا قزوه، شاعر
۵۸- فرج ا… سلحشور، فیلمساز
۵۹- علی معلم دامغانی، شاعر
۶۰- مرتضی امیری اسفندقه، شاعر
۶۱- سید محمد مرندی، مناظره کننده
۶۲- علیرضا افتخاری، خواننده
۶۳- سرباز روح الله رضوی (دانشگاه علم و صنعت)
۶۴- امید حسینی (وبلاگ آهستان)
۶۵- یاسر جلالی (مستند یزدان تفنگ ندارد)
۶۶- محسن اردستانی (مبارزکلیپ )
۶۷- محمدرضا دهشیری (مستند ایران سبز )
۶۸- میثم محمد حسنی (وبلاگ دوئل)
۶۹- جمشید جم (خواننده سرود یار دبستانی)
۷۰- فرزاد جمشیدی، مجری
۷۱- محمد مهدی، سیار شاعر
۷۲- عاطفه سمایی، فعال زن

«آدم اجاره ای برای درد و دل»

اردوان روزبه / وب لاگ

من در جایی زندگی کردم که عادت مان این بوده است پیش از آن که بخواهیم به جای طرف مان بنشینیم اول نقدش کنیم. دیده اید آدم هایی را که همیشه جمله هایشان با این ها شروع می شود. فلانی چقدر پیر شده، چقدر شکسته شده، بهم ریخته و حرف های دیگر. انگاری همان ثانیه های اول رقابت داریم تا ببینیم چه کسی می تواند زودتر دیگری را به نقد بیمارگونه بکشد.

به نظرم یکی از کارهایی که از این ور آبی ها یاد می گیرد، قضاوت نکردن یا دست کم زود قضاوت نکردن است. اگر چه همه چیز در همه جای جهان نسبی است اما این جا این یکی وزنش بیشتر از آن یکی است. این مقدمه را گفتم که یاد آوری کنم هیچ قضاوتی در مورد خوب و بد شغلی که می خواهم در موردش بنویسم ندارم.

داشتم میان هیولای گوگل دست و پا می زدم تا دنبال یک دسته نوشته باشم، برخوردم به یک لینک که شما راست می برد پشت یک دوربین وب که می توانید در قبال ساعتی دو سه دلار با یک خانم چت کنید. این خانم هم البته نه خیلی برهنه اما کمی جذاب تر لباس پوشیده و نپوشیده می نشیند به حرف های شما گوش می دهد. این تارنمای کذایی بخشی از این چت را داشت به عنوان نمونه نشان می داد و به شما تجویز می کرد یک نسخه آزمایشی را مشترک شوید و حتمن مشتری می شوید.

کار ندارم که آدم هایی که مشترک می شوند چطور می رسند به این بخش ماجرا. اما جالب است. از خانم می پرسند شغل شما چیست؟

– من روزانه با شورت و سوتین می نشینم به درد و دل مردم گوش می دهم.

Screen Shot 2013-01-16 at 5.18.27 AM

شغل عجیبی است نه؟

به نظرم نیاز های اجتماعی موجب به وجود آمدن شغل ها می شود. مانند فاحشه گری که به نظرم پیش از تولد انسان بر اساس نیاز روی زمین جزو شغل های پر طرف دار بوده است یا دلالی و چمی دانم شغل هایی که اصلن نمی توانی تاریخ شروع برایش بیابی. داشتم نگاه می کردم دیدم چت ها چندان هم بر خلاف تصور من «جنسی» نبود. حرف از سن و سال چه می کنی و کجا هستی و چه دوست داری و آن خانم در آن واحد به سه چهار نفر داشت دل و قلوه را رد و بدل می کرد. شغل سختی است نه؟ درست مانند کسی که کسی را دوست ندارد اما هر روز به او می گوید دوستت دارم.

نیاز های بشر دارد عوض می شود. هر روز. انگاری گروهی در انتظارند که بر اساس نیاز های آدمیزاد شغل درست کنند. لابد ده سال پیش این شغل نبوده است. لابد ده سال پیش آدم ها این قدر تنها نبوده اند یا شاید بوده اند و راه دیگری می یافتند. یاد فیلم پاریس تگزاس افتادم.

دین باوران می گویند این ها نشانه انحطاط است. فساد و یا تباهی اما من نمی دانم چرا نمی توانم باور کنم این ها نشانه انحطاط است. این ها نشانه تنهایی بشر است. هر روز بیشتر از دیروز. دینگ دینگ!