نمیدونم شما هم مثل من هستید یا نه، اما من تا یه ماشین میخرم اول باید به اجدادش وصلت کنم. دفترچههای راهنماشو بخونم، همه کلید و دکمههارو بزنم. خلاصه باید از کاربراتورش برم تو، البته ماشینها سالهاست دیگه کاربراتور ندارن، از اگزوزش بیام بیرون و شیر سماور و این حرفا.داشتم در وضعیت سیخ سقلمه زدن به ماشین تازه بودم که به یک بازی با مزه بر خوردم. در ماشین های فورد یه سیستم وجود داره که بهش میگن «My Key» در واقع مای کی یه جور تنظیمات است که شما روی ماشین تون ست میکنین تا وقتی ماشین رو بچه تخس تون برداشت نره دنبال لات بازی. من که هیجان زده از جریان این تنظیمات بودم هر چی رو میتونستم خودم به دست خودم محدود کردم.
سرعت ماشین بالاتر از شصت مایل نره، صدای پخش ماشین از سطح ۱۴ زیاد تر نشه، تمام مسیرهایی رو که یک روز رفتم ضبط کنه، به محض افزایش سرعت از ۴۰ مایل شروع کنه مثل بچه نق نق کنه تا سرم رو بخوره، ویراژ بدم بهم هشدار بده و این مسخره بازی ها دلیلش هم خیلی ساده بود به نظرم چیز پیچیدهای نبود برداشتنش و ارزش داشت ببینم این سیستم که ننه باباها میتونن ماشین دست بزغالههای پر شور بدن چطوری کار میکنه. ست شد و ماشین دو بار سوال کرد که تو یقین داری که می خوای یه کلید بذاری روی معامله ات؟ زدم اره ه ه بااااخب، ست شد و بعد رفتم تو بزرگراه تا گاز دادم شروع کرد به بوق زدن، آمدم خط سرعت رد کنم دیدم سرعت ماشین از ۶۰ تا بالا نمیره ملت پشت سر دارن سلسله جنبان ما میشن. گفتم یه خورده عربده های آقای مارک نافلر گوش کنم حالم بهتر بشه دیدم کلن یه چیزی مثل صدای چس ناله از توی پخش مییاد. به قول یارو ارمنیه گفت: این چیز مارو بده ناخاستیم!-دیدم کلن آپشن کلید من! مثل یک وحی الهی محو شده. هر چی گشتم دیدم اپشن اش کلن حذف شد. بدبختی شروع شد. هر کار میکردم به همون وضعیت جهالت و ضلالت برگردم نشد که نشد!شب نشستم وسط درس و مشق و کار، یوتیوب دیدن و خوندن در مورد این «کلید من». تازه فهمیدم خودم با دست خودم چیز کردم به روزگارم. یکی نوشته بود باید باطری ماشین رو قطع کنی، یکی دیگه زده باید با یه دست خاموش کنی با یه دست قفل رو نگه داری، یکی دیگه زده بود باید هم زمان از پنجره بپری بیرون با عملیات ژانگولر بپی تو و توام دکمه رو بزنی تا کلید خنثی بشه. نشدنشد نشدیکی هم گفته بود که بدبختی رو با رفتن به نمایندگی فورد و ریست کردن کامیپوتر ماشین و پرداخت ۴۰۰ دلار از روی زندگی اش کم کرده.با خودم فکر کردم این کلید منه یا کلید فاکینگ قفل بخت منه؟-هر کار کردم این قفل از رو بخت و اقبال من بلند نشد که نشد یعنی مثل یه شتر چمبره زد رو ماشین منو خود من شدم این قفل زده های بدبخت که ترشیده میشن و کلید بخت شون افتاده دست جادوگر شهر اوز. یه شب نشستم با خودم فکر کردم غیر ممکنه این راه حل نداشته باشه. بعد فکر کردم خوب خنگول! تو برای این که بچه ات رو نذاری تند بره خوب با کلید دوم باید بری وا بشه چون کلید اول که به طبع دست اون توله سگه. صب زود خروس خون با کلید دوم رفتم تو ماشین بدون ژانگولر و قشنگ اپشن کلید سگ توله من! دوباره روی صفحه شخمی آمد. یک بار زدم کنسل و بدون هیچ پرسش و پاسخی شدم مثل بردهای آزاد که در فیلم «جنگو» در کنار می سی سی پی یارو آزادش کرد رفت.-اما عزیزان من، ما از این داستان چند نتیجه مهم شیری و اخلاقی هم می گیریم:- آدم بدون این که بفهمه عمده قفلهای ناجور رو خودش به زندگی خودش میزنه حالیش نیست بعد میگه کون کارخونه فورد کجه!- وقتی قفل میزنه هم به جای فکر کردن هی زور می زنه یه چی رو فشار بده یارو دست بر داره. اونم بدتر یه چی دیگه تورو فشار میده در حالی که این وسطها خیلی ها تخم مرغ دلشون! همین طوری به دست روزگار ترکیده.- آدمیزاد به جای امیدواری و یافتن راه حل میافته آدم پی جن گیری.- در نهایت درمان دست خود آدمه به جای یوتیوب و این کاف سین شعرا بشین یه خورده از مغزت استفاده کن. -این بود درسی که من از سیستم «کلید من» در فورد گرفتیم. تا گفتاری دیگر بدرود. بچه اون پایین چیه تو داری فشار میدی؟ ولش کن له اش کردی…
