روز هشتم يك روز ، حسن كچلي بود كه هر چه از اين ((تونيك)) ها و ((محلول)) ها به سرش زده بودند يك لاخ مو به سرش سبز نشده بود. اين حسن كچل ما كه هر روز لنگ هاشو دراز مي كرد و روي تخت توي حياط خونه ننه شون ولو مي شد با خودش فكر كرد مگه از بقيه صاحب نظران و دياليكتاتورها چي كم داره، فوقش تنها تفاوتش سركچلش است كه آنهم با كاشت مو حل ميشه، لذا دست برد به جيب و موبايل از نيام كشيد و زنگ زد به يكي از رفقا كه: فلاني ما يك مقدار پول داريم كه بعد از شست و شو هنوز رنگش نرفته، بندازيم تو كار ماشين خوبه يا نه؟ طرف هم كه نون و نمك حسن خان كچل را خورده بود گفت: اي حسن جان شما كه خودت بهتر مي دوني كه با توجه به اينكه از سال ديگر بنزين ((هاتوتو)) ديگه كي ماشين مي خره ، تازه اگه بخره خودروسازان خودشون توي اين ليزبازار يك عالم شركت ((ليزينگ)) دارن.پس به جاي بحث شيرين خودرو برو سراغ خريد گوجه فرنگي كه يك شبه ره صدساله رفته اي، اي مرد كچل.مي گويند حسن يك فقره شاخ نقلي از سرش سبز شده بود فرمود كه آخه گوجه فرنگي را چه به ((بيزنس)) مردك! حتي وي با خط ADSL اي كه داشت جستجويي برروي اينترنت كرد و از خبر ورود ناو (( استينيس)) به خليج فارس ديد تا نامه پادشاه عربستان به ما،حتي ديد كه سازمان انرژي اتمي صحبت هاي دانشمند لايق در سياست خارجي را (( جناب بروجردي)) تكذيب كرده كه گفته اند 3 هزار سانترينيوژ را راه مي اندازند، اما در اين بين از گوجه فرنگي خبري نبود.لذا گفت: رفيق نامرد به تو مي گن، ما رو بگو روي طناب كي رخت پهن مي كنيم… كه آن دوست در جواب گفت: اي حسن خان غافلي بابا، تو در كجاي عالم يك شبه گوجه فرنگي مي توني پيدا كني كه قيمتش دو برابر روز قبل شده. بخر بريز سردخونه دو هفته بعد بده تو بازار فقط دور و بر (( نارمك)) ارزون بده همه چي درسته…گويند حسن گفت: به دريا در منافع بيشمار است وليكن راحت در كنار است. لذا پولش را رفت ريخت توي يكي از صندوق هاي قرض الحسنه كه روزشمار، تپل 17 درصد سود مي دهند و قصه ما بسر رسيد، كلاغه هم نمي دونم چي شد. اما نتيجه اخلاقي كه از اين داستان مي گيريم:1- آقاي بروجردي بهتر است مراقب باشند كه يكهو كار دست خودشان ندهند و گاهي از اين وردستي، اون وردستي هم يك سؤالي بكند. بعد بفرمايند.2- هولوكاست روي هم رفته چيز مزخرفي است و وجود نداشته چه در ايران چه در اروپا.3- آب و هواي داووس خيلي خوبه جاي شما خالي چون جون مي ده براي اسكي و مصاحبه .4- حسن كچل بهتر بره مو بكاره تا به كمالاتش اضافه بشه.5- آقاي رئيس جمهوري فرمودند ما از اين بادها نيستيم كه به اين بيدها بلرزيم.6- آمريكا ميگه بعد از اين هر چي نظامي ايراني تو عراق ديديم مي كشيم لذا: فوتينا!7- سناريو خوب براي تهيه فيلم خريداريم.سعي كنيد زياد نتايج اخلاقي از يك ستون مردني، فزرتي مثل روز هشتم نگيريد چون ((اور دوز over doz)) مي كنيد. در پايان لازم است به كساني كه به ستون و كلمه (( چيزش)) اعتراض مي كردند بگويم، ديديد بدون ((چيز)) هم اين ستون كلي نتيجه اخلاقي مي دهد.
ماه: ژانویه 2007
چنگ دل آهنگ دلکش میزند
ناله عشق است و آتش میزند
قصه دل دلکش است و خواندنیست
تا ابد این عشق و این دل ماندنیست
مطالبي که مي خونيد مکالمات تلفني واقعي ضبط شده در مراکز خدمات مشاوره مايکروسافت در انگلستان هست***مرکز مشاوره : چه نوع کامپيوتري داريد؟
مشتري : يک کامپيوتر سفيد … ***مشتري : سلام، من «سلين» هستم. نمي تونم ديسکتم رو دربيارم
مرکز : سعي کردين دکمه رو فشار بدين؟
مشتري : آره، ولي اون واقعاً گير کرده
مرکز : اين خوب نيست، من يک يادداشت آماده مي کنم …
مشتري : نه … صبر کن … من هنوز نذاشتمش تو درايو … هنوز روي ميزمه .. ببخشيد …***مرکز : روي آيکن My Computer در سمت چپ صفحه کليک کن.
مشتري : سمت چپ شما يا سمت چپ من؟***مرکز : روز خوش، چه کمکي از من برمياد؟
مشتري : سلام … من نمي تونم پرينت کنم .
مرکز : ميشه لطفاً روي Start کليک کنيد و …
مشتري : گوش کن رفيق؛ براي من اصطلاحات فني نيار! من بيل گيتس نيستم، لعنتي !***مشتري : سلام، عصرتون بخير، من مارتا هستم، نمي تونم پرينت بگيرم . هر دفعه سعي مي کنم ميگه : «نمي تونم پرينتر رو پيدا کنم» من حتي پرينتر رو بلند کردم و جلوي مانيتور گذاشتم ، اما کامپيوتر هنوز ميگه نمي تونه پيداش کنه …***مشتري : من توي پرينت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم …
مرکز : آيا شما پرينتر رنگي داريد؟
مشتري : نه.***مرکز : الآن روي مانيتورتون چيه خانوم؟
مشتري : يه خرس Teddy که دوست پسرم از سوپرمارکت برام خريده .***مرکز : و الآن F8 رو بزنين .
مشتري : کار نمي کنه .
مرکز : دقيقاً چه کار کردين؟
مشتري : من کليد F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم فتيد، ولي هيچ اتفاقي نمي افته…***مشتري : کيبورد من ديگه کار نمي کنه .
مرکز : مطمئنيد که به کامپيوترتون وصله؟
مشتري : نه، من نمي تونم پشت کامپيوتر برم .
مرکز : کيبوردتون رو برداريد و 10 قدم به عقب بريد .
مشتري : باشه.
مرکز : کيبورد با شما اومد؟
مشتري : بله
مرکز : اين يعني کيبورد وصل نيست. کيبورد ديه اي اونجا نيست؟
مشتري : چرا، يکي ديگه اينجا هست. اوه … اون يکي کار مي کنه !***مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزر V مثل Victor، و عدد 7 هست .
مشتري : اون 7 هم با حروف بزرگه؟***يک مشتري نمي تونه به اينترنت وصل بشه …
مرکز : شما مطمئنيد رمز درست رو به کار برديد؟
مشتري : بله مطمئنم. من ديدم همکارم اين کار رو کرد.
مرکز : ميشه به من بگيد رمز عبور چي بود؟
مشتري : پنج تا ستاره.***مرکز : چه برنامه آنتي ويروسي استفاده مي کنيد؟
مشتري : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتي ويروس نيست .
مشتري : اوه، ببخشيد … Internet Explorer***مشتري : من يک مشکل بزر دارم. يکي از دوستام يک Screensaver روي کامپپيوترم گذاشته، ولي هربار که ماوس رو حرکت ميدم، غيب ميشه !***مرکز : مرکز خدمات شرکت مايکروسافت، مي تونم کمکتون کنم؟
مشتري : عصرتون بخير! من بيش از 4 ساعت براي شما صبر کردم. ميشه لطفاً بيد چقدر طول ميکشه قبل از اينکه بتونين کمکم کنيد؟
مرکز : آآه..؟ ببخشيد، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتري : من داشتم توي Word کار مي کردم و دکمه Help رو کليک کردم بيش از 4 ساعت قبل. ميشه بگيد کي بالاخره کمکم مي کنيد؟ ***مرکز : چه کمکي از من برمياد؟
مشتري : من دارم اولين ايميلم رو مي نويسم .
مرکز : خوب، و چه مشکلي وجود داره؟
مشتري : خوب، من حرف a رو دارم، اما چه طوري دورش دايره بذارم؟
اندر باب ماست خوری با پیاله و تشت
روز هشتم
قربون اون قد و بالات برم الهی مادررر…. الهی هر کی چش نداره ببینه که تو چطوری همه دنیا رو کن فیکون کردی، هم جفت چشاش بترکه و جاشون پهن پر بشه که نمی بینه تو چطوری ماشا اله با این قد و قوارات بلتی یک کاری بکنی که صد تا آدم نمی تونن انجام بدن…(بخش هایی از نامه فدایت شوم یک مادر برای فرزندش که به ما هم هیچ ربطی نداره!)آقا محسن هفته قبل گفت که احتمالش هست اما حاج محمود گفت خیال می کنین، عمرن اگه بتونن ماست بخورن و این وسط تن و بدن مادر بزرگ ما لرزید که :… مادر حالا اگر اینا ماست خوردن بلد بودن ما چه خاکی به سرمون بریزیم …اما خوشبختانه مصاحبه خبری جناب رئیس آبی بود بر آتش دل های نگران، ما تا دیروز گول صحبت های بنگاه املاک سر محل مان را می خوردیم که می گفت آپارتمان شده متری هفتصد کیلو، چون این برادر گفت ما در بخش مسکن فقط پانزده و نیم در صد رشد داشتیم، در واردات هم فقط سه نیم درصد رشد داشتیم و لذا شما فکر می کنید جنس های چینی دارد ترتیبتان را می دهد، در باب گوجه فرنگی هم، میوه فروش سر محل شما مفسد اقتصادی است که با همکاری بعضی غضنفرها می خواهد چهره هایی را زیر سوال و رادیکال و بخش بر دو ببرد که بزودی جرسومه های فسادی مانند میوه فروش سر محل شما و قصابی سر محل ما و سوپر دم میدان نارمک را جمیعن ترتیب خورونی برایشان راه بیندازیم که که حساب کار بقیه دستشان بیاید. گوجه فرنگی گرون می کنی هان؟ می دم آبادت کنن.از طرفی تعداد بر و بچز هر روز در خلیج فارس افزایش می یابد و ما هم می خواهیم والفجر پنج را تست بزنیم، وزارت نیرو هم از فرصت استفاده می کند و به سلامتی و مبارکی انشا اله سد سیوند را از هفته دیگر آبگیری می کند و باز بسلامتی و مبارکی بنای پاسارگارد این نماد دوران ستم شاهی زیر آب می رود، تا پادشاهان باقی مانده در جهان ببینند و عبرت بگیرند که آخر در آکواریوم می شوند عبرت سایرین،البته وزارت نیرو هم گفته با این آبگیری قصد داشته توریست های زیر آبی و غواص های توریست را به این منطقه جذب کند. درست مثل برادر شهردار خودمان که ترتیب میدان پانزده خرداد خودمان را داد و با استناد به یادمان بودن این نماد از دوران ستم شاهی، داد از بیخ برکنند دیواره همسایه را. جناب شهردار که بعد از سه دهه یکباره در یک عملیات خوابنماییزاسیون فهمیدند که این بنا نشان بی هویت بیخود و نامرد دوران ستم شاهی است خواب از چشمشان ربوده شد و گفتند تا بلدوزر ها نخوروشند و این میدان تبدیل به تل خاک نشود من راحت نخواهم گردید. برخی طالع بین ها می گویند این عزیز دل ارزیابی کرده اند و دیده اند وقتی گنده گنده هاش می رود زیر آب و آب از آب تکان نمی خورد این که انگشت کوچیکه سیوند نیست. خوب اگر امکانش بود ما هم آن را در زیر آب می فرستادیم اما چه کنیم که در استان ما کمبود آب است و نمی شود چیزمان را زیر آب کنیم.اگر بخواهیم به کلاغ های مان که از سایر بلاد به ما ایمیل می زنند توجهی بکنیم باید به لبنان که باز صحنه خونین درگیری ها بود و سینیوره که قرار است برود و هنوز نرفته یک اشاره کوچولو بکنیم و بعد هم بگوییم که اتحادیه اروپا اشاره به قطعنامه 1737 کرده و گفته که می خواهد تحریم کند و از طرف دیگر دنیا هم می گویند ما الحمد اله با آمریکای لاتین ارتباطمان تنگ تر از این حرفاست اروپا کیلو چنده؟اما در هفته قبل شنیدیم که دکتر الهام بزودی با نهاد ریاست جمهوری خدا حافظی خواهند کرد و با ندای اگر بار گران بودیم رفتیم صندلی شان را برای برادر زریبافان خواهند گذاشت. البته عده ای می گویند او کاندیدای پست وزارت دادگستری است و عده ای دیگر هم می گویند: تموم این حرفا بهانه است… بهانه های عاشقانه است .. ایشان در راستای واکندن سنگ های خود با سر کار خانم فاطمه رجبی که می گویند پدر مرحومشان قبل از فوت به ایشان نکاتی را گوشزد کرده بودند و ایشان به گوش نگرفتند و باز پیام های مخصوص برای سران مملکت می فرستادند و استعداد از خود » در وکردند » ، مرخصی بدون حقوق گرفته اند تا بتوانند کمی راجع هزاره سوم با ایشان به تعامل بپردازند.اما اینترپول پیگیری پرونده بازداشت برخی از متهمین پرونده انفجار بوئنوس آیرس را موکول به اسفند ماه کرد. که دوستان فرمودند بهتر ! اووو … تا اون موقع کی مرده کی زنده.در پایان اجازه بدهید به نقل یک ماجرای ادبی بپردازیم و کوچولو های عزیز را به خدای بزرگ بسپاریم:گویند روزی چند نفر از کنار آبی رد می شدند و دیدند خیک ماستی در آب می رود. یکی پرید در میان رود خروشان که به طمع خیک حالی ببرد، اما وقتی خیک را گرفت دید خرسی است طویلا، و خرس هم در چنگ خود سوژه را بگرفته بود و وی در آستانه غرق بود. گویند رفقا فریاد می زدتد که ای مرد خیک را رها کن که الان غرق می شوی و آن زید گویند که فریاد بر آورد که :بابا …. ما خیک ول کردیم خیک، خیک ما را ول نمی کند….
مولوی احمد نارویی: ترجیح می دهم راجع به چیزهایی صحبت نکنم
اردوان روزبه
برای شنیدن بخش نخست مصاحبه «اینجا» و بخش دوم را آن «اینجا» را کلیک کنید٬ بخش پایانی را هم از «اینجا» بشنوید.
مولوی احمد نارویی | عکس از اردوان روزبه
آن چه در پی می آید، بخش های عمده ای از مصاحبه ای مفصل با مولوی احمد ناروئی است که با نظر خود وی خلاصه شده است، شما می توانید برای شنیدن مصاحبه کامل، فایل های صوتی آن را گوش دهید.
پيش از گفتگو
مولوی احمد ناروئی یکی از نزدیکان مولوی عبدالحمید رهبر دینی اهل تسنن سیستان و بلوچستان است که شهرت زیادی در بین مردم این خطه دارد. او همواره اهل تسنن را به خویشتنداری دعوت کرده و راه توافق و مذاکره را برای مردم بلوچ کم هزینه تر از هر راهی می داند، این موضع گیری ها گاهی باعث شده که تند رویان او را مورد توبیخ قرار دهند، اما به هر حال وی همواره پیشنهاد دوری از درگیری و حفظ آرامش را به عنوان بهترین روش اعلام کرده است، اگرچه که در نهایت منتقد بسیاری از مسائلی است که بر این استان اعمال می شود.
مولوی احمد از بزرگترین قوم بلوچ یعنی «ناروئی» است، قومی که رضا شاه پهلوی برای حفظ امنیت آن سرزمین از سران آن و سایر قبایل کمک گرفت و اداره بخش عمده ای از این سرزمین را به آنها سپرد. هم اکنون دیگر اقوام با نفوذ منطقه مانند طایفه های ریگی، شهنوازی، شه بخش، براهویی، گردیچ و سایر اقوام هم به نوعی از این مدرس حوزه دارالعلوم که یکی از بزرگترین مراکز تحصیلی «اهل سنت» در ایران است حرف شنوی دارند.
مرجع دينی، مرجع اجتماعی
در روزهایی که مولوی عبدالحمید در مناسک حج حضور دارد، این مولوی امام جمعه موقت اهل تسنن است. درست در پشت مسجد مشهور مکی که به دفعات در آن بمب گذاری شده، حوزه علمیه قراردارد و در میان آن ساختمان سفید رنگی وجود دارد که وسعت آن در برابر بخش های تازه ساز و رفیع مدرسه به نظر کم می آید. راهنمایی می شوم تا به اتاق این مولوی برسم. پشت میزی کوتاه نشسته است و بسیاری از کسانی که برای طرح مشکلات و مسائلشان آنجا آمده اند در انتظارند. در بلوچستان علماء دینی نقش پررنگی در حل و فصل مسائل قومی، اختلافات بر سر زمین و درگیری ها دارند و شاید به همین علت است که می بینم او نیز در کسوت یک مرجع رسمی هیات حل اختلاف در اتاق کارش به شنیدن صحبت های مردم مشغول است.
در دیدار اول منتظر شدم تا بتوانم به دلیل مراجعه ام بپردازم، اما او سرش شلوغ است و پیشنهاد می کند برای مصاحبه بعد از نماز مغرب به همان جا مراجعه کنم. لحظه آخر در چشمانم نگاه می کند و می گوید: «بنا هست هر آنچه می گویم بنویسید؟».
عصر که بر می گردم هوا تاریک شده. بعد از نماز دوم در صحن مدرسه تعداد زیادی طلبه ایستاده اند. در بین آنها طلبه های خارجی هم دیده می شود. دوباره اتاق مولوی و هنوز آدم هایی که می آیند و می روند. زنگ تلفن از تلفن کنده نمی شود. قبل از مصاحبه لازم می شود کمی حرف بزنیم از دلایل انجام مصاحبه باید بگویم، از ضرورت انجام آن و این که در این مصاحبه می توانم به چه مسائلی بپردازم. این صحبت ها خود دو ساعت به طول می انجامد.
ساعت نزدیک ده شب است. اصل مصاحبه به فردا موکول می شود، مولوی قرار است با دو طایفه در مورد یک خصومت قبلی صحبت کند تا موجبات حل اختلاف آنها فراهم شود. در این استان یکی از مهم ترین نقش هایی که برای علماء اهل سنت می توان قایل شد، جایگاه اجتماعی است و این فراتر از حضور علمی آنها است.
معادن غنی بدون بهره برداری
قرار فردا در منزل مولوی احمد گذاشته می شود. او که از شهرستان «خاش» برگشته است، تا ساعتی پیش برای حل یک مناقشه درگیر بوده و به نظرم شاید چندان تمایلی به انجام مصاحبه هم ندارد. اما مصاحبه با چای و شیرینی در منزل این مولوی با نفوذ شروع می شود. باز هم کمی حرف های قبل از مصاحبه و بعد آغاز صحبت، اما کسی در می زند.، پیرمرد ریش سفیدی وارد می شود و از مشکل بستری شدن یکی از نزدیکانش در بیمارستان سوختگی می گوید. تماس با نماینده شهر زاهدان در مجلس شورای اسلامی و چند هماهنگی دیگر.
این بار موبایل را خاموش می کند. در مورد برخی موارد که مطرح می شود ترجیح می دهد صحبت نکند و می گوید باشد برای بعد. بیشتر مایل است در مورد شرایط فعلی استان سیستان و بلوچستان صحبت کند. او اشاره به وسعت استان می کند، به معادن غنی مس و سنگ های قیمتی و استعداد بالقوه و بالفعلی که در این استان نهفته است که از آن بهره کافی برده نمی شود، به خرمای مشهور این استان و مشکلاتی که بر سر راه شرایط بهره برداری از آن وجود دارد گریزی می زند و از این که بچه های این استان از فرصت های برابر برخوردار نیستند گلایه می کند و در نتیجه گیری اش شرایط موجود را موجب گرفتاری های امنیتی، اجتماعی و سیاسی می خواند.
مولوی احمد نارویی | عکس از اردوان روزبه
۱۲ هزار معلم کم داريم
او در ادامه می گوید: «سیستان بلوچستان بزرگترین استان کشور است. از چند جهت با کشورهای همسایه ارتباط دارد و اکثریت جمعیت آن را اهل سنت حنفی تشکیل می دهند. این مردم بعد از این که به مسلمانی خود افتخار می کنند، ایرانی بودن را مایه مباهات می دانند. بارها در مقابله با دشمنان ایران همت گمارده اند که مبارزه با پرتقالی ها و انگلیسی ها در این خاک نشان همین علاقه است. آنها هیچ وقت به دنبال تجزیه طلبی نبوده اند و این موضوع هیچگاه در پندار مردمان سیستان و بلوچستان اعم از شیعه و سنی نبوده و نیست.
سیستان و بلوچستان دارای توانمندی ها و ذخایر معدنی کم نظیری است و مرزهای این استان خود به تنهایی مانند ارزش های معدنی اش کم نظیر است. چابهار که برگ برنده ای است در دست جمهوری اسلامی و مرزهای تجاری و گمرگی مانند مرز میلک، تفتان، پیشین و سروان که هر کدام می تواند برای باروری اقتصاد استان موثر باشد.
ازسوی دیگر زمین های مستعد کشاورزی مانند منطقه دشت یاری و یا سفره های زیر زمینی آب که هر کدام منابع با ارزشی هستند که البته به دلیل عدم برنامه ریزی برای آنها همگی هرز می روند و یا منافعش سرازیر به کشورهای همسایه می شود. بخشی های دیگری از استعداد و پتانسیل این استان است.
به لحاظ توانمندی های نیروهای انسانی هم استعداد های سرشاری در این اینجا نهفته، اما شرایطی که در استان حاکم است نیز جای صحبت دارد. بلوچستان از فقر و بیسوادی رنج می برد، این استان ۱۲۰۰۰ معلم کم دارد، فضا های آموزشی در این جا نامرغوب است و در بسیاری از موارد بچه های لازم التعلیم باید در زیر درختان تحصیل کنند، در حالی که یک معلم چند پایه تحصیلی را توام به آنها تدریس می کند».
اين روستای ايران است يا افغانستان؟
«از سویی در هشت سال گذشته با وجود خشک سالی و بادهای تند، بسیاری از مزارع و درختان خرما از بین رفته است. اگرچه که در همان دوران که بارندگی هم بوده متاسفانه به دلیل نبود برنامه ریزی و امکانات شرایط مناسبی برای حفظ آنها فراهم نشده. خوب است بدانید امروز بهترین خرمای سروان به دلیل نبود امکانات با عنوان خرمای مضافتی بم فروخته می شود. در مرزها هم به دلیل وجود رفتارهای سلیقه ای وضعیت مناسب نیست و چون هر روز با برداشت های شخصی مجوز ورود و خروج کالا صادر می شود وضعیت گمرکات نیز حاد است. در بخش معدن هم به دلیل نبود امکانات، بهره برداری مناسب نمی شود.
نمی توان گفت کاری انجام نشده، شاید هر کسی در حوزه خود کارهایی کرده است اما آن چنان نبوده که بتوانیم کارکردهای زیر ساختی و بنیادین ببینیم و بتوانیم بگوییم با برنامه توانسته ایم محرومیت را از این منطقه دور کنیم، در این جا روستاهایی هست که اگر گذارتان بیفتد باور نمی کنید که این یک روستا در ایران است. نه آبی، نه برقی و نه راهی. آنچه که می توان گفت از محرومیت، فقر و تنگ دستی است».
حرفهای مولوی احمد که به اينجا می رسد می پرسم: اما راهکار حل معضلات چیست؟
اول من معتقدم با توجه به پذیرش مردم باید به آنان در مورد برنامه های دولت آگاهی داده شود. دوم به ترتیب نیازها برنامه ریزی شود. سوم بوجود آوردن صنایع مادر و کارخانجات پایه مانند سیمان خاش که هم تامین کننده نیاز کشور است و منابع درآمدی برای مردم دارد. در بخش کشاورزی هم به همین ترتیب. از طرفی بازارچه های مرزی ساماندهی شود. چهارم سرمایه گذاری بر روی نیروی انسانی و ایجاد بستر مناسب برای ادامه تحصیل دانش آموخته گان محلی، البته در بخش آموزش عالی نیز همین شرایط باید بوجود بیاید. اگر توجه کنید عمده دانشجویان این استان را غیر بومی تشکیل می دهد، شاید گفته شود که این بچه ها درس نمی خوانند اما سوال این جا است: یک دانش آموز که تا پایه پنجم دبستان رادر زیر کپر و چند پایه توام آموخته است چطور می تواند با کسی که در شهرهای بزرگ تحصیل کرده رقابت کند؟ باید فرصتی با توجه به شرایط اش به او داده شود. از سویی در بحث محرومیت زدایی باید برای رونق کشاورزی برنامه ریزی شود. الان در کشور دارد یارانه نان پرداخت می شود، چرا این یارانه را با رقمی پایین تر برای بهبود کیفی تولیدات کشاورزی به کشاورز پرداخت نکنیم؟
بسیاری از روستائیان در زیر بار وام ها به دلیل عدم باز پرداخت که بابت خشکسالی بوجود آمده کمر شکن شده اند. من با دادن پول نقد هم به این افراد مخالفم و احساس می کنم با این کار مانند وام های خود اشتغالی که بدون نظارت بود و عده زیادی بیکار بدهکار بوجود آورد، بر تعداد آنها افزوده خواهد کرد. البته لازم می دانم اشاره ای هم به تسهیلات بانکی داشته باشم. با توجه به اعتقادات فقهی و مذهبی، مردم مشکلاتی بر سر راه استفاده از تسهیلات بانکی دارند و تاکنون بانک ها تلاشی برای رفع آن نکرده اند. علمای اهل سنت آمادگی دارند با همکاری ایرادات فقهی را رفع کنند تا مردم این خطه بتوانند از تسهیلات بانک ها بهره ببرند.
من باید در اینجا به مشکل مهم تری اشاره کنم و آن عدم مشارکت و وجود تبعیض است. ساکنین این دیار هیچگاه از جامعه ایرانی جدا نبوده اند، اما متاسفانه مردم ما علی الخصوص اهل سنت در مدیریت استان حضور کمی دارند و ما معتقدیم نباید مذهب و یا رنگ و نژاد و قومیت موجب آن شود که مردمی سهم در مشارکت اداره کشورشان نداشته باشند. به هر حال من باید این نکته را متذکر بشوم که اگر تمامی خیابان ها و جاده های این دیار با پول فرش شود تا زمانی که مردم احساس عزت و اعزاز نداشته باشند و خشنود نشوند مشکل آنها حل نشده است.
– شما اشاره به تبعیض کردید، ریشه این تبعیض در چیست؟
ببینید نگاهی که در اذهان عمومی وجود دارد این است که در مورد اهل سنت سیاست و نگاه منفی وجود دارد که مانع مشارکت دادن آنها می شود. این نگاه چگونه بوجود می آید؟ در استان سیستان بلوچستانی که اکثریت آن را اهل سنت تشکیل می دهند، درمدیریت اش حضور کمرنگی دارند، از بین ده فرماندار استان فقط دو فرماندار از اهل سنت هستند و یا بعد از بیست و هفت سال فقط یک معاون در استانداری از اهل سنت انتخاب می شود. در کل کشور هم وضع همین است شما در پست های کلیدی کشور نمی بینید که از میان اهل سنت کسی انتخاب شود. در حالی که برخی از ادارات معدود که به مدیریت آنها اداره می شود، در کشور عملکردی نمونه دارد. با این شرایط برای ما هم جای سوال است که چرا از توانمندی های اهل سنت استفاده مناسب نشده.
– وقوع برخی حوادث نظیر حمله به مسافرین در منطقه تاسوکی و ظهور جریان هایی نظیر «جندالله» را در بلوچستان چگونه ارزیابی می کنید؟
ما معتقدیم که حکومت با ملت نسبتی پدرانه دارد و برای حاکمیت باید همه آحاد ملت یکسان باشند. حوادثی از این قبیل علل مختلفی دارد. البته همین جا باید بگویم این نوع اتفاقات ریشه تجزیه طلبی و تقابل هم ندارد. اما زاییده یکسری سیاست ها و رفتارهای نامطلوب، تبعیض و رفتارهای سلیقه ای در استان است. مثلن در همین استان به فردی ایست می دهند و در حال مجروحیت دستگیر می شود و در همان حال دستگیری با شلیک یک گلوله کشته می شود، آنهم در ملاء عام و بدون محاکمه، اما با آن مامور خاطی هیچ برخورد علنی نمی شود، وقایعی از این قبیل باعث حوادثی نظیر تاسوکی می شود.
در گذشته هم مواردی داشته ایم که کسی در منطقه ای شرارت کرده، مامورین تمام منطقه را محاصره کرده اند و از پیر و جوان، زن و کودک را دستگیر کرده و به طرز حقارت آمیزی مورد بازخواست قرار داده اند. این رفتار سلیقه ای و یا غیر قانونی از سویی و از سوی دیگر عدم برخورد و یا عدم برخورد موثر(چون ممکن است محاکمه شده باشند، اما بازتاب نداشته است که نتیجه موثر داشته باشد) خودش می تواند دلیل این مسائل باشد.
در یک نتیجه گیری می توان گفت، تبعیض و برخورد سلیقه ای بهمراه عدم برخورد قاطع موثر و علنی با ریشه های جرم علیالخصوص در مورد افرادی که منتسب به حکومت هستند خود می تواند دلایل به وقوع پیوستن این موارد باشد. شاید این رفتار ها در بین عامه مردم پذیرفته نیست اما به هر حال این یک واقعیت انکار ناپذیر است.
به نظر من ما برای رفع ناامنی باید بررسی هایی در مورد علت وقوع حوادث و جریاناتی از این دست داشته باشیم. راه کار این است: باید مشارکت مردم بالا برود، به این مردم احترام گذاشته شود و اعتماد شود، با فقر به شکل جدی مبارزه شود و سطح سواد مردم بالا برود و تلاش گردد نگاهی که مردم این استان دارند و احساس می کنند به عنوان شهروند درجه دوم و سوم محسوب می شوند با عملکرد ها زدوده شود.
– شما دولت آقای احمدی نژاد را چگونه ارزیابی می کنید؟
در کل ما برخوردها وسیاست های دولت آقای احمدی نژاد را در راستای سیاست های کلان نظام می دانیم و تفاوتی بین دولت ایشان و دولت های گذشته در قالب اهل سنت قائل نیستیم. شاید در صورت مسئله تفاوت های وجود داشته باشد اما در اصل خیر.
– حوادثی در منطقه خاورمیانه بوجود آمده که باعث تداعی مسئله تقابل تشیع و تسنن در منطقه است، آیا شما این تقابل را می پذیرید؟
ما نمونه این عدم توافق را در داخل کشور ارزیابی می کنیم. وجود جامعه اهل سنت یک واقعیت انکار ناپذیر است، نداشتن یک مسجد جامع برای اهل سنت هم در تهران یک واقعیت تلخ تر و انکار ناپذیرتر است. وقتی نتوانیم در درون یک تعامل بوجود بیاوریم و آنچه که می گوییم در اسلام شیعه و سنی تفاوت ندارد، عملن ثابت کنیم به این مشکلات دامن زده ایم. در جاهایی مانند «کنارک» و یا «سرباز» و شهرهایی که در استان به تعداد انگشتان دست شیعه وجود دارد نماز جمعه برای شیعیان برگزار می شود اما در تهران با جمعیت بسیار زیادی که از اهل سنت وجود دارد این امکان فراهم نمی شود و این حق را برای اهل سنت قائل نمی شوند.
در بخش های بیرونی هم سیاست ما چندان درست نبوده. در کشوری مانند عربستان سعودی که مشهور به حکومت سنی افراطی هم هست در برخی موارد مشاهده می کنید که سفرا و کاردارانی که به کشور ایران می فرستند از شیعیان استفاده می کنند در حالی که ما هنوز نپذیرفتیم که در یک کشور سنی مذهب یک سفیر اهل تسنن را بفرستیم.
ما باید درنهایت به سمتی برویم که با در نظر گرفتن شرایط و اجرای سیاست های صحیح مسئله تقابل شیعه و سنی را به تعامل تبدیل کنیم.
– خوب اگر درها را باز کنیم و فضایی را که می گویید ایجاد کنیم تعامل را بوجود آورده ایم؟
در نظر داشته باشید، اگر آنچه در عمل و گفتار ابراز می شود صادقانه و عینی باشد، روشن است که ما تعامل را بوجود آورده ایم.
– این روزها در بخش هایی از خاورمیانه کشتارهای مختلفی بر علیه شیعیان به راه می افتد که فقط به علت سیاست ها و نوع رویکرد یک حکومت مانند جمهوری اسلامی ایران نیست. در این منطقه شما هر روز شاهد افزایش خشونت در برابر شیعیان هستید، این موضوع را چگونه تعبیر می کنید؟
رفتار حکومت ها و گروه ها را نباید به حساب مذهب گذاشت. در پاکستان همان طور که مسجدی از شیعیان بمب گذاری می شود، مسجدی از اهل تسنن هم مورد حمله قرار می گیرد و یا وقتی شیعان مورد حمله و کشتار قرار می گیرند. در بعد از فاجعه کاظمین اهل تسنن هم مورد برخورد واقع می شوند و یا تعداد زیادی از مساجد اهل سنت تخریب می شود. ما اعتقاد داریم هیچ کدام از این رفتار های غلط را نمی توان به حساب مذهب گذاشت. این ها بیشتر با انگیزه های سیاسی است تا مذهبی.
– موضع علماء اهل تسنن در برابر شیعیان چیست؟
ما شیعیان را مسلمان می دانیم و در باب تعامل با سایر فرق و مذاهب نگرشی مثبت داریم. شاید در بین اهل سنت افراطی هایی وجود داشته باشد که نگرشی تند به شیعیان داشته باشند، این را نمی شود انکار کرد. به همین ترتیب که در بین برخی از شیعیان نیز این افراد افراطی وجود دارند که حتی به مقدسات اهل سنت توهین می کنند. لذا نه آن را به حساب شیعه و نه این را به حساب سنی باید گذاشت.
– ما فیلم هایی را می بینیم که در آن کسی را سر بریده می برند در حالی که مثلن صوت و ایاتی مقدس پخش می شود، چه هدفی با این حرکت دنبال می شود؟
خشونت در اسلام امر محکومی است. به خصوص اینکه به خواهیم با این حرکات چهره اسلام را مخدوش کنیم و خشن نشان دهیم. کسانی که این کار را می کنند و این صحنه های انجمادی را بوجود می آورند به اسلام خدمت نمی کنند و بدنبال اهانت به آن هستند. اسلام دین رفعت و رحمت است اگر کسی اسیر ماست، می توانیم بر اساس اصول و با ادله آن را مجازات کنیم، اما نه به این صورت. این حرکات که صوت قرآن پخش بشود و سر ببرند هیچوقت پذیرفته شده نیست. ما رفتار رسول اله را باید الگو قرار دهیم، لذا معتقدم این گونه برنامه ها هر عنوانی داشته باشد رفتارهای مطلوبی نیست و علماء هم در قالب جمعی با این حرکات مخالفند.
– این موضع گیری شما نمی تواند ناشی از حضور اقلیتی اهل سنت در ایران باشد؟
به هیچ وجه. من معتقدم این موضع جهان اهل سنت است و جامعه اهل سنت در اینجا خود را در اقلیت تلقی نمی کند، ما ایرانی هستیم و حقمان را همیشه از جمهوری اسلامی می خواهیم.
– نظر شما راجع به حرکاتی که عربستان سعودی در منطقه دارد چیست؟
ما عربستان را به عنوان یک حکومت می شناسیم نه به عنوان یک حکومت سنی که نگرش دینی دارد. در کل، آنچه در عربستان رخ می دهد رفتاری حکومتی است که ربطی به مذهب ندارد. بنابر سیاست شاید یک روز رنگ مذهبی بدهند و یا قومی اما این ها سیاست است. همین کشور در برخورد با ایران گاهی قطع رابطه کرده است و گاهی ارتباطات تنگاتنگ داشته، لذا به نظر ما سیاست ها است که نگرش های مختلف را در عربستان سعودی بوجود می آورد.
– ولی وهابیت به هر حال برخاسته از اهل سنت و عربستان است.
از نظر ما اهل سنت فقط دارای مذاهب چهار گانه حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی است و بس. واژه » وهابیت » یک واژه سیاسی است تا دینی و مذهبی. شاید در عربستان وهابیت مفهوم دینی پیدا کند، اما در بیرون از آن یک جریان سیاسی به نظر می رسد. در بسیاری از مناطق این واژه حتی با بار سیاسی استفاده می شود، ما این نظرات تند رو را در قالب علمی نمی دانیم. جالب است بدانید در بسیاری از مسائل وهابیون، حنفی ها و شافعی ها را قبول ندارند. تفکر ما اجتهادی است و کسانی که به فقه حمله می کنند در واقع قصد حمله به دین را دارند. وهابیت یک نوع انگ است درست مانند حقوق بشر که به بهانه آن زن و بچه ها را در بمباران ها می کشند و بعد می گویند ببخشید.
– فکر می کنید مسلمان امروز باید در برابر غرب چه موضعی داشته باشند؟
به نظر من مسلمین باید مسایل داخلی را حل کنند و این درگیری های بین فرق و مذاهب را کنار بگذارند و با هم همدل و همسو باشند و دو کار در برابر غرب انجام دهند. یکی ایمان و اعتقادات را خالص کنند و همراه با عمل سطح آن را بالا ببرند و دوم تکنولوژی و علم خود را کیفیت بخشند. در این صورت غرب نه فقط برای مسلمین بلکه برای ارائه به دنیا چیزی نخواهد داشت.
– اما کسانی مانند طالبان ظهور کرده اند که در مسیر این هم سویی قرار نداشتند، فکر نمی کنید دوباره در آینده منطقه بیش از آنکه محل ظهور حرکت همسو باشد مهد ظهور امثال طالبان قرار گیرد؟
تفکر اهل سنت نسبت به مسائل اجتماعی روز باز است، به عنوان مثال ما در کنار دارالعلوم زاهدان، مدرسه دینی عایشه صدیقه رضی اله عنه را برای بانوان داریم با حدود هشتصد دانشجو. ما دربین فرزندان علماء خانم هایی را داریم که پزشک یا مدرس هستند. در مسائل اجتماعی هم رفتارمان مبتی بر گفتگو های روشن است که امید واریم در راستای همسویی و روشنگری باشد. در واقع طالبان برای اجرای منویات خودشان محدودیت هایی داشتند، مانند نبودن مراکز اختصاصی زنان و غیره که قطعن دنیا بایددر ایجاد این نوع مراکز آنان را کمک می کرد. من مطمئنم طالبان به شکلی که در گذشته ظهور کرده اند هیچگاه ظهور نخواهند کرد.
– شما حقوق زن مرد را برابر می دانید؟
حقوق زن مرد از نظر ما برابر است اما خصوصیات آنها برابرنیست. به تعبیری دیگر، در اسلام بین زن و مرد تفاوت هست اما تبعیض نیست.
– شما موسیقی گوش می کنید؟
موسیقی امروز مضطرب است. چیزی که اسلام با آن مبارزه کرده این است که آرامش کسی نباید توام با رنج و گرفتاری برای دیگران باشد. موسیقی های جاری امروز ممنوع است زیرا باعث تحریک و تهیج جوانان می شود.
– یک آرزو برای همه مردم دنیا.
ایمان، عافیت، عزت و ختم
هل من ناصرا ینصرنا
خدايا يادم بده حتی يک بار … فقط يه بار باور کنم که محرم فقط زنجير نيست … فقط روضه نيست … فقط سياه پوشیدن نيست … يه عاشقی تو نينوا چيزی گفت که فقط من يکی هنوز نفهميدم چی گفت …
از تهران گذر می کنم … دماغ های سر بالا … پاچه های کوتاه و اتو استاپ … تهران چند می بری …؟ د ِ تهران چند ساله رفته خبر نداری ….!!
تصمیم گرفتم یلدا بازی کنم اما اوضاع اینطوری کلی خراب می شه، خوب آخه واسه چی آدم آبروی خودش رو ببره، اما چون تپق به حمداله زیاد می زنم حیفم آمد که نگم پس به زودی یلدا بازی همین جا ….
عجب شبی بود …!!!
(خطاب به مالک 6 دانگ این وبلاگ: اگر خواستید می تونید شرح مفصل تری در مورد این تیتر بدید!)
با اجازه …
خواهر نماینده استاندار در امور روزنامه نگاران بدبخت گفتند چرا نمی شود کامنت گذاشت، دیدیم راست می گوید و ما یادمان رفته « تیک » اش را بر داریم لذا از ترس رو به میهن و پشت به دشمن زود آمدیم متکیت شدیم و حالا کامنتیده کنید ما را این چه نگار می رسد…..
کسی هست که باید ازش تشکر کنم، البته الان ور می داره ده تا غلط املایی از این تو در میاره و تهدیدم می کنه که پسورد ام رو عوض می کنه
باده ها خالی خا لی….ساغر و مینا کجاست؟
اندر حکایت ان پی تیون دلشکسته
در حالی که برخی برادران یمنی ( بیت شاهد: پادشاهی بود در یمن … آروغ ها می زد هفتاد و دو من ) هنوز درگیر شب هفت و عید اول و حجله برادر شهیدشان جناب پرزیدنت هستند و سرکار خانم «رغد» با آه جان سوز می فرماید، که یک روزی یک دهنی از دشمنان باباش سرویس خواهد کرد که در خاطر بماند،هواپیمای مسافر بری ترکیه داشت در عراق سقوط می کرد و آمریکا رسمن دهن یک گروهی را در سومالی داشت مورد عنایت قرار می داد و در نتیجه باز هم در کلکسیون خریت های کشور اتازونی یک برگ دیگر افزوده می شد. آگاهان سیاسی و متخصص در امر زایمان در همین راستا طی بیانیه ای رسما اعلام کردند که آمریکا بهتر است همین هایی که زاییده فعلن بزرگ کند تا بعد برود دوباره سراغ بعدی. به همین علت خاص هم در راستای سیاست فعلن بزرگ کرده گی زاییدگان نفهمیدیم وزارت فرهنگ و یا وزارت فن آوری، اعلام کردند که فعلن » وبلاگ ها » از لیست ثبت نامی ها حذف شدند. البته گروه زیادی از دارندگان تارنما از اروپا و شاخ آفریقا تا آمریکا و استرالیا و حتی سیرالئون و جزایر قناری و جنوبگان اقدامات لازم را برای ثبت خود در سایت کاملن امن وزارت فزهنگ و فن زیر بغل بپر رو کنده از روی خرک، انجام داده اند و با ایمیلی که سابجکتش » تو رو خدا ما رو نبند » بود خود را آماده هر نوع همکاری اعلام کردند. در مورد امنیت سایت » ساماندهی دات آی آر » نقل کنند که حفره امنیتی ندارد بلکوم سیاه چال دارد که البته اعلام شده که ما خودمان می دانستیم، می خواستیم بدانیم شما هم می دانید؟ حالا خدا پیغمبری چند میلیارد از صندوق خرج پروژه ساماندهی دات مامانم اینا شده؟ آخه خیلی باحاله مثلن ما شنیدیم که پروژه فیلتر کردن چیز ما رو یک شرکت اونسر دنیایی با قرارداد یک دو با یک عالمه صفر برداشته. گفتم شاید قرار خیر ساماندهی ما به همه مشتاقان خدمت با بو و بی بو نصب در محل، شبانه روزی بدون خرابی و کثیف کاری برسد.اما در یک اقدام کاملن متحورانه و البته فکر کنم دیر، مجلس دولت را ملزم به تجدید نظر در همکاری های ان پی تی موابانه کرد. البته این تجدید نظر خودش یک دیوان شیخ بابا طاهر لخت و پتی است و » تجدید » کردن خودش از آن کردن ها است که می تواند یک تنه مو به تن هزاران نفر سیخانده کند. اما باز جای شکرش باقیست که هنوز هم ما کلی صاحب ان دیشه داریم. بعد بگویید شرط نمایندگی در فلان فوق لیسانس است و باید حتمن گواهی ماموگرافی را هم داشته باشند. ببینید بدون این ها هم می شود درایت از خود درورکرد.بشنوید که اسپانیا رئیس سازمان امنیت اتحادیه اروپایی شده و از این پس کار امنیتی اروپایی ها افتاد به دست ماتادورها و آنها نیز با در نظر گرفتن شاخ گاو و بخش های نازنین بدن سعی خواهند کرد چیزی را با جایی در نیندازند که ثواب دنیا وآخرت در همین باشد و بس و به همین علت است که از گوشه کنار می شنویم که: » بابا جان ما اهل همکاری هستیم و به دنبال کارهای یواشکی نیستیم و نمی خواهیم جایی و چیزی را بهم بمالیم که عاقبت خاک گله کوزه گران خواهد شد این چیز پاره مان ( یقه را بعرزیدم )».هنوز از هفته قبل خبر تازه ای از رئیس میراث فرهنگی و رقص شکم نداریم تا کمی سیبیل دود بدهیم و حرف در بیاوریم لذا تا هفته بعد، این موضوع مسکوت و بپردازیم به جناب توکلی که همیشه در انتخابات ریاست جمهوری از سال 1314 شرکت می کند و با صحبت هایش همه را شوکه می کند، حاج احمد آقا هفته قبل گفت که یک جاسوس خار خار … را در مرکز پژوهش های مجلس یافته اند.این بابا از سال 1377 مشغول کار های بیرون روی » به معنای بیرون دادن اطلاعات » بوده است، برخی آگاهان می گویند گم شدن وصیت نامه مظفر بقایی در مجلس هم می تواند منتسب به وی باشد، البته چند روز پیش هم مدارکی دال بر گم شدن پیچ کارتل ماشین کارپردازی، واشر سرسیلندر نویی که برای یکی از دوستان خریده بودند، دکمه » آن و آف » تلوزیون پلاسما گنده پشت رئیس، پایه صندلی یکی از صاحب نظران و چند مورد دیگر که به دلیل رعایت مسائل امنیتی از ذکر آن خوداری می شود؛ به دست محققین رسیده است که مشغول تخلیه نامبرده می باشند. گویند این بابا از برای منافقین کوردول دست به این عمل شنیع می زده. » اولین سوال در بازجویی : آخه مگه تو از خودت خار مادر نداری بی ناموس ؟ » » بان گی مون » هم صبح روز اول کارش را در سازمان ملل درست روی صندلی دود گرفته کوفی خان عنان مرحوم با ایران شروع کرد و گفت ایران برای من از اولویت هایی است که باید مورد بررسی و عنایت قرار بگیرد (………………..).خان مظفر: دهنمان را می بندیم.
قابل توجه کليه گناه کاران محترم
قابل توجه کليه گناه کاران محترم مقيم بر زمين به يادگار مانده از دوران آدم … حقير به عنوان يک گناه کار تراز اول در پی گفتمان با عوامل نفوذی به اکتشافات مهمی نايل آمدم.
اين اکتشافات که به دلايلی کاملا معلوم که نمی توان بر زبان راند (آخه ديگه گروه های فشارم نيست که بندازيم گردن اونها) محرمانه می باشد اما ما به شما می گيم که می دونیم شما هم فقط به خلق عالم خواهيد گفت.
حديث اين است که بی شک جمله گناه کاران در اولين مرتبط گناه (صوری يا وجودی تفاوتی ندارد) بر اين باورند که خدای پر از عشق و احساس از سر گناه آنان نخواهد گذشت … لذا دل را بر دريا خواهند زد و می گناهند و می گناهند و می گناهند … اما اخبار از بالا رسيده است که … خداوند منان اساسا بسياری از آنها را نه از سر بی توجهی که از انس نمی بيند … لذا به نظر می رسد جمعيت جهنميان در حداقل تعداد خود در چند ميليون سال گذشته قرار دارد.
به همين دليل از کليه گناهکاران عزيز تقاضا دارم … جهت برخورداری از اين تخفيف ويژه سری به دستگاه پر از رفعت خدای واقعی بزنند تا معنای لذت دوست داشتن و دوست داشته شدن را احساس کنند … و ببينند خدا هنوز برای جهنمش دستگاه شکنجه سفارش نداده است.
خبر موثق است:
دوستش بدار … دوستت دارد …
بی تکلف، بی منت … برای من دير نشده بود … می دانم برای هيچکس دير نيست.
دراکولا ميهمان امشب برنامه ما
توی خيابون راه که می روم وحشت تمام وجودمو می گيره پسرا … دخترا … همه مال يه جای ديگه هستن … ديشب بعد از عمری گذارم افتاد به پياده روهای يه خيابون پر آدم … آدم های اجق وجق … احسنت … نسل انقلاب … توليد داخل … وطنی … بدبخت … پاچه کوتاه های متولد ۱۳۶۴ … دامن چاک دار متولد ۱۳۶۷ يقه تا ناف باز متولد ۱۳۵۹ … چه کرديم با اين مادر مرده ها!!! موش های آزمايشگاهی … ارزان قيمت … حالا بريم تو کار مظاهر فساد …! مهم اينکه ظاهرش صلاح باشه … عزيز دل انگيز …!
ديشب خواب می ديدم
خواب می ديدم در کومه ی دور افتاده در کنار آتش نشسته ام و شعری را زمزمه می کنم … اين شعر يک تصنيف قديمی بود … تصنيفی که نمی دانستم از کجا و کی آنرا شنيده ام …
تک درختی بی پناهم … که در سکوت صحرا … فرياد من نشسته در گلويم …
کسانی در اين شب تار می آمدند و می رفتند … آدم هایی از نژاد های مختلف … کسی در تاريکی نزديکم شد و دست در دستم نهاد و خدا حافظی می کرد … و من فکر می کردم که بايد بگويم خدا نگهدار اما نمی دانم چرا می گفتم … خدا نگهدارت
از خواب بيدار شدم … خورشيد از لب کوهها بر آمده بود … با خود انديشيدم … يک روز ديگر … يک جوشش ديگر … هنوز زنده ام … و اين ديگر خواب نيست.
آقا شما ها اصلا می دونين عاشقی چيه؟
اصلا خبر دارين که عشاق رو سر می برن؟
خبر دارين کيلويی نميشه عاشق شد؟
پس تو رو حضرت عباس دهنتونو ببستين!!!
دهانت را می بويند مبادا گفته باشی دوستت دارم
امروز اين شعر رو يه دوستی که از سر جفا جواب احساسشو با مشت و کتک «بقول افغانی ها: لت و کوب!» گرفته بود با خودش زمزمه می کرد … من کبودی روی وجودش رو احساس می کردم … بهترين پاسخ که در طول روزگار نا ميمون بشر حرف آخر بوده … بار ديگر تکرار شد … لت و کوب!