این یکی دیگر از معجزه های هزار سوم است:
مارادونا هم از ما حمایت کرد و برای دیدار ما لحظه شماری می کند.
با توجه به لسیت ارادتمندان که نوری یه گا و مارادونا و چاوز در آن باشد بزودی منتظر رابرت مردوک و سلطان کوکائین پاناما هم باید بود.
این یکی دیگر از معجزه های هزار سوم است:
مارادونا هم از ما حمایت کرد و برای دیدار ما لحظه شماری می کند.
با توجه به لسیت ارادتمندان که نوری یه گا و مارادونا و چاوز در آن باشد بزودی منتظر رابرت مردوک و سلطان کوکائین پاناما هم باید بود.
اوایل نه، اما حالا بس که اس ام اس های نخ نما شده رو برام از هر طرف می فرستن حالم بهم می ریزه. انگار همه از روی دست هم کپی می کنن و فقط به انگشت مبارک به اندازه یه فروارد فشار می آورند. دوستی تبریک عیدی رو فرستاده بود حتا اسم فرستنده قبلی رو از روش پاک نکرده بود…
نان برای خوردن نیست. ماه ها است زن برای کودکانش گوشت نخریده. پدر بچه ها زندان است. جرم حمل صد گرم تریاک. تکراری شده گوش ها پر است. قاضی روزی صد بار می شود که مردی ناله می زند که از اجبار بوده.
آنسوی دیوارهای دادسرای انقلاب درست چند قدم پایین تر، زنی بزک دوزک کرده صورت لاغر و زردش حتا با رژلب های ارزان قیمت و کرم پودرهای نیم بند که در سرما بر روی صورتش ماسیده و طبله کرده نشان می دهد که زرد تر از این حرف ها است. ترمز می زنند انداز و ورانداز می کند. ماشین ماشین ماشین یکی را سوار می شود.
راننده تاکسی که بر روی ماشین یکی کار می کند تومنی 3 ریال می گیرد. در بستی فقط می برد. اخراجی سپاه است صاحب ماشین یه روزی رئیسش بوده او 8 دستگاه مثل همین دارد.
در خیابان …آپارتمان شماره 11 جایی است که مردی خودش برای همسرش مشتری می آورد. با جا و تریاک و زنش پای هم 50 تومان می گیرد. سوراخ سوراخ شده بسکه تزریق کرده است. می گفت دیگر جایی روی بدنش حتا بر روی بیضه هایش نمانده که تزریق نکرده باشد.
کرایه خانه که رفت بالا حقوق ثبت احوال کفاف نداد. رفت دنبال کار دوم. کپی سی دی. در طرح امنیت اجتماعی اولین کسی بود که دستگیر شد. مادر زنش می گفت داماد بی ناموسی داشته که فیلم سکسی به مردم می فروخته.
گوشه گوشه. صدا صدا. ناله ناله … ترا به خدا … غدیرتان مبارک.
اینم هدیه یه دوست بود…
به صداي بلند و با جمعي کثير صحبت کردن کار آشوبگري است که ميخواهد مردم را به قيام وادارد، و بايد در آن واحد هم ديگران را تحريک کند و هم خود تحريک شود، هم به هيجان بياورد و هم خود به هيجان بيايد. برعکس، براي گره زدن پيوند انسانها با هم ، براي تلقين حس اعتماد به ديگران و اعتماد داشتن به ايشان ، براي تبادل افکار ، نه تبادل کلمات بايد دوبه دو نشست و آهسته صحبت کرد و اغلب مکثهايي به سخن داد تا مجال بهتر فکر کردن به دست بيايد.
نان و شراب – اينياتسيو سيلونه
بعضی از سرنوشت ها همیشه یه جورایی ذهن مو مشغول می کنه مثل سرنوشت خانواده گاندی و یا کندی اما ظاهرن خانواده بوتو هم از این گروه بود. بی نظیر آخرین بازمانده خانواده بوتو بود اینو می دونستید:
بی نظیر بوتو آخرين بازمانده خانواده سیاستمدار بوتو بود. مرتضی برادر او که گمان می رفت رهبری حزب مردم پاکستان را بر عهده بگیرد، پس از برکناری پدرش به افغانستان گريخت. او از آنجا و کشورهای دیگری در خاورمیانه با تاسیس گروه نظامی ذوالفقار، به مبارزه با دولت نظامی پاکستان پرداخت.
مرتضی بوتو در تبعيد بود که در انتخابات به نمايندگی مجلس ایالتی برگزیده شد. وی بلافاصله به پاکستان بازگشت اما در سال 1996 در شرایطس مشکوک کشته شد.
شهنواز برادر ديگر بی نظیر نیز فعال سیاسی بود که پیش از خواهر و برادرش در سال 1985 در آپارتمانش در جنوب فرانسه کشته شد.
ساعاتی پیش بی نظیر بوتو دختر ذوالفقار علی بوتو که سالها پیش از این به دست ژنرال ضیاء الحق اعدام شده بود در یک عملیات انتحاری مصدوم و در ساعت شش امروز بعد از ظهر در بیمارستان شهر راولپندی به دلیل اصابت گلوله به گردنش کشته شد.
به این ترتیب یکی دیگر از خانواده بوتو در جریان درگیری های سیاسی پاکستان به قتل رسید.
بی نظیر بوتو اکتبر سال گذشته از تبعید به کشور بازگشته بود و یک روز پس از بازگشتش به کشور در یک حمله انتحاری دیگر به کاروان خودروهای وی 130 نفر کشته شده بودند.
بی نظیر بوتو، اولین رهبر زن در یک کشور مسلمان بود و دو بار به نخست وزیری پاکستان در سالهای 1988 و 1993 انتخاب شده بود، اما هر بار با مداخله و مخالفت های نظامیان و اسلام گرایان افراطی از کار برکنار شده بود.
وی فرزند ارشد رئیس جمهور و نخست وزیر پیشین پاکستان ذوالفقار علی بوتو، بنیانگزار حزب مردم پاکستان بود که پس از به قدرت رسیدن ژنرال ضیا الحق، در سال 1979 اعدام شد.
بی نظیر بوتو در ماههای گذشته و در جریان مبارزات انتخاباتیاش بارها تهدید به قتل شده بود.
اين همان چيزي است که مردم را گول مي زند : انسان هميشه نقال داستان است . او در احاطه داستانهاي خودش و داستانهاي ديگران زندگي مي کند . هرچه را که برايش رخ مي دهد از خلال اين داستانها مي بيند ؛ و مي کوشد زندگيش را طوري بگذراند که گفتي مشغول نقل کردن آن است . . /ژان پل سارتر
اين مهم نيست که مرگ کي و کجا به سراغتان مي آيد
مهم اين است که شما در آن زمان آنجا نباشيد !
اولين بار که ناسا فضانوردان خود رابه فضا فرستاد متوجه شد خودکارها درجايي که جاذبه صفر نمي نويسند
براي مبارزه با اين مشکل دانشمندان ناسا يک دهه وقت صرف کردنند وبعد از خرج شدن 12ميليارد دلار توانستند خودکاري بسازند که در جاذبه صفر در زير آب و بر تمام تمام سطوح بجز شيشه مي نوشت و جوهرش در منهاي 300 درجه سانتي گراد هم يخ نميزد.
اما روسها در اين ميان راه حل بهتري پيدا کردند :
! از همان ابتدا با مداد مي نوشتند !
روز هشتم
اردوان روزبه ardavan.roozbeh@gmail.com
مثل این که در بم هیچ کس از یادش نباید برود که چهار سال پیش چه خبر شده. خلاصه تن و بدن مردم همیشه باید از دست یکی بلرزه. یک مدت از دست مسوولان که بجای خانه ساحتن استادیوم با دو برابر ظرفیت مردم می سازند. یک بار از دست قیمت هایی که یک شبه به یمن عملیات مهرورزی چنان می کند که یک متر هم نمی توانند سر پناه بسازند و یک بار هم از دست بانک ها که خانه دار نشده قسط شان به سر می آید و دست آخر هم از دست طبعیت، که در سالگرد بم و زلزله اش باز مردم را می لرزاند. خب بمی های عزیز ظاهرن سهم شما از حکایت این بیت شاهد است: آهای مرمر سینه بلرزون بلرزون، هوار هوار ….فعلن بلرزون تا ببینیم بیست و چهار اسفند چی میشه.
این کلمات کلیدی که به ذهنم خطور می کنه یه هو یه چیز دیگه یادم میاد. مثلن مهرورزی که می گم یاد جریان مورد مهر و عنایت قرار گرفتن مدیر سایت تابناک و یا بازتاب پیش از این، توسط شخص سرکار خانم رجبی می افتم. خوبه که آدم خانواده گی بورزه. دکتر یه جور، فاطمه خانم هم یه جور. در هفته ای که گذشت رجبی به این خطر اشاره کرد که یه مشت نظامی قدیمی که اینک مستعفی شده اند سایت خبری راه انداخته اند و با ادبیات کم سواد دارند به دنبال کودتا می روند. خانم فاطمه یکی از حسن های بزرگشان این است که یک چشم را می بندند و از همان چشم به همه منصانه نگاه می کنند. ما چون ایشان می دانیم این موضوع نظامی هایی که کار و بار توپ و تانک را ول کرده اند و دارند به امور مهرورزی می پردازند فقط مربوط به این سوی جوی است و صد البته سردار افشار، سردار ذوالقدر، سردار رئیس و حدود یه خروار سردار که یا فرماندارند و یا استاندار و یا معاون و یا وزیر هیچکدام خطر کودتا محسوب نمی شوند الا همین هایی که ایشان شناسایی کرده اند، چون سرداران وزارت کشوری هنوز هم سردار هستند نه مستعفی. ما باید همیشه از این چشم بینای خودمان ممنون مند باشیم.
موضوع بی ربط: شما سنتان قد نمی دهد، اما یه سوال از بزرگتر ها بکنید ببینید «فاطی کوماندو» را که اوایل انقلاب بود و الان نمی دانم روحش کجا حلول کرده، یادشان می آید یا نه؟
اما به خدا من از روحیه دکتر الهام کیف می کنم. این عزیز دلبند همیشه صحبت هایش در هیات دولت یکی از موضوعات مورد علاقه و شنیدنی برای من است. به قول روانکارها: خنده بر هر دردی دواست. دکتر هنرش این است که همیشه یه جواب در آستین دارد و به همین دلیل من حق می دهم که رئیس جمهوری اگر می توانست باید یه سه چهار پست دیگر هم تولید می کرد و در اختیار این دوست می گذاشت تا فیض ما کامل شود.
در جلسه هیات دولت، خبرنگار از ایشان پرسید که نظرتان در مورد تورم که دارد از تیر چراغ برق بالا می رود چیست گفته: اوهوکی! اگر دولت قبلی بود که می شد صد در صد. ما تازه آمدیم جلوش رو تو همین جا گرفتیم. یا با حالتر جواب یکی دیگه بود که پرسیده بود: ما وارد ماه دی شدیم و دولت قرار بود آذر ماه پیشنهاد بودجه بده و هنوز بودجه ای به مجلس پیشنهاد نکرده، چرا؟ که الهام هم با صبوری تمام توضییح داد: اولن که ما گفتیم آذر اما قول ندادیم. دومم امروز تازه اول دی ماهه که فرقی با آذر نمی کنه، سومن حالا سعی می کنیم تا این یکی دو ماه دیگه کارو تموم کنیم. خوشتون آمد؟ به این می گن پاسخ های منطقی. مو لا درزش نمیره.
البته در این وسط اگر یه هفته گاز سر دشت قطع شده به فدای سرت، فعلن دو دو علی گلابی شده، جلال طالبانی رئیس جمهوری عراق که این روزا هی برای ایران نوشابه هم باز می کرد، یک هو در مورد توافقات مرزی الجزایر 1975 گفته: برو بابا قطعنامه الجزایز مال دوره رژیم طاغوت بوده. شما که امضا نکردین… و البته من فکر می کنم این بعد از سهم سیزده درصدی دریای خزر و شرکت در کنفرانس سران همکاری خلیج فارس که ادعای تنبین ( تنب کوچک + تنب بزرگ ) را می فرمودند، خیلی هم چیز ناتراشی نیست که بدن دست آدم.
خداییش هر دم از این باغ بری می رسونی غضنفر!
به راستی چه راحت از خانه بیرون می شود آنکه بی خانه است…
روز هشتم اردوان روزبه
ببیند من به خدا وقتی می خوام بنویسم با خودم فکر می کنم کی می تونم یه روزی مثل اساتید مسلم این فن بشم. وای نمی دونید وقتی نوشته های جناب کیهان رو که می خونم چه جوری دلم قیلی ویلی میره. با خودم می گم یعنی یه روزی منم می تونم مثل این خداوندگار قلم چنان بنویسم که در یک نوشته هزار کلمه ای تمام آدم های روی زمین را دشمن دیده کرده و از پرندگان روی درخت و کلاغ های روی سیم برق تا احزاب و انجمن های ریز و درشت را دشمن و وابسته به ینگه دنیای مادی گرای بی پدر مادر و مرتد غرق در شهوت کنم. تازه اونم این که تاییدش را هم دستگاه معتبر و مطمئنی مثل مرکز تحقیقات و پژوهش مال خودم اعلام کنم تا چشم اونایی که نمی خوان منو ببینن در آد؟
نه دیگه، نمیتونم. من هیچ وقت نمی تونم این کار باز بشم. حیف.
خب از افاضات این رفیق حسین که بگذریم کلی چیز برای گفتن هست که اگه یک کیلو تخمه آفتابگردون بگیرین و بشینین گوش کنین بازم هست و تخم شما تمامه منظورم تخمتونه. جوونوم به خذمتتان بگه: جناب عسگری این نماینده خنده رو چند روز پیش گفته «ما اگرچه خوشحالیم که رئیس جمهوری خودش به برخی مسائلش اشاره کرده اما این از وظیفه نطارتی ما که کم نمی کنه و به همین دلیل به دور از جنجال و در جلسه غیر علنی آماده هستیم کمی صحبت گوش کنیم». آقای رئیس در گفتگوی روز یک شنبه یک بار دیگر به ما یاد آوری کرد گه گرانی هوایی و شب بخواب صب دوبله ببر، تقصیر دولت های قبلی، گروه های سازمان یافته اخلال گر اقتصادی، رفیق های ناباب و طرفداران محمد رضا شاه است. البته در جواب علی مزروعی گفته که : این جوری که دولت هیچ کاره است. توکلی گفت: زیبنده نبود. «عادل آذر» عضو كمیسیون برنامه و بودجه مجلس هم گفت اعتراف به گرانی ها خودش غنیمت است. تازه سعید لیلاز که روزنامه نگار است گفته، در بین اطلاعات آماری آقای رئیس دستکم بیست مورد اختلاف هست. من که موندم چی شد یهو. البته باید دید اظهار نظر های بعدی زوای پنهان این گفتگوی تلفزیونی رو چقدر روشن می کند.
تازه بعد از این جریان داشتیم خاک لباسمونو می تکوندیم که دیدیم یکی باز در مورد صفراش داره صحبت می کنه. حالا ما نفهمیدیم نمره صفر رو از کارنامه کسی می خوان بردارن یا صفر های جلوی چیز ملی رو یعنی پول ملی رو. اینور دلم اوفینا، اونور دلم اوفینا. غلامرضا مصباحی مقدم، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس روز یک شنبه به خبر گزاری فارس گفته بود که وزارت اقتصاد با حذف صفر های پول ملی موافقت کرده است. اما باز وزارت دارایی گفته این فقط یه گفتگوی شفاهی بود. قدرت خدا! در کجای دنیا اینجوری میشه؟ که خب معلومه در همین جایی که بنده و شما ایستادیم البته تجربه ثابت کرده اول همه سفت می زنن اما دو ماه بعد می بینید همین متن تکذیب عین بخشنامه تایید از کار در میاد. حالا با صفر و بی صفرش رو ول کنیم، با این رقم های ناجوری که سر تورم از دهن همه در میاد فعلن به قاچ زین بپردازیم یه خورده بهتره.
اما این ماجرا ها که تمومی نداره، مثلن هنوز رد صحبت های محسن آرمین در مورد رئیس جاش مونده که دوباره در مورد شرکت در کنفرانس اعضای شورای همکاری خلیج همیشه فارس گفته: «ما معتقدیم ملت ایران به هیچ وجه مستحق تحقیرهای تأسفباری که جریان حاکم با تصمیمات ناسنجیده بر او تحمیل میکند، نیست.» این محسن فکر کنم یه جا هایی یه چیزایی دیده که دیگه زده سر سیم و یا البته این که فانتا خورش ملسه. هفته قبل هم سر هولوکاست و زهرا بنی عامری و زهرا کاظمی هم یه چیزایی گفته بود که عمرن اگه من بخوام دوباره بگم. برید خودتون پیداش کنید.
دیگه جوونوم براتا بگه که وزیر نفتم که در مجلس تو هفته قبل باید در مورد سهمیه بندی بنزین صحبت می کرد یکی از مهم ترین، مهم ترین محاسن سهمیه بندی بنزین رو کاهش تصادفات دونسته. ببینید به این می گن همراهی و هم دلی وزارت خونه های نفتی و بهداشتی. خب احتمالن مثلن دو روز دیگه هم وزارت بهداشت باز در همین راستای همکاری جلوی تولید لوازم جلوگیری از بارداری رو می گیره که مصرف محصولات نفتی کاهش پیدا کنه و بنزین کم نیاد.به به باغت آباد انگوری…
خب من برم فعلن بچه رو گازه. تا بعد
امشب تلویزیون ام بی سی که یک مجموعه تلوزیون عربی است و چند کانال مختلف دارد، هم زمان از دو شبکه ام بی سی یک و ام بی سی دو، فیلم مشهور مصطفا عقاد رو پخش کرد. در شبکه یک الرساله و در شبکه دو Message همانی که ما از کودکی بارها و بارها اونو به نام «محمد رسول الله» می شناسیم و دیدیم.
جالب اینجاست که تقریبن از نظر محتوایی این دو ساخت با یگدیگر کاملن تفاوت می کند و حتا هنرپیشه هایی که در نسخه اول فیلم، مانند آنتونی کوئین و یا ایرنه پاپاس بازی می کنند در نسخه دوم و عربی اون حضور ندارند.از بچه گی یادم میاد هر عید قربان و یا مبعث این فیلم رو می دیدم. اون هم با دوبله شاهکارش و مخصوصن صدای دل نشین فریدون فرهندوز که همیشه در گوشم می پیچید و حتا برای دفعه ان ام هم منو آخرش به گریه می انداخت.
به هر حال کاری با نسخه عربی و غیر عربی این فیلم ندارم اما فکر می کنم امروز بین رسالت محمد با مدعیان آن که به نامش سر می برند و یا این که به بهانه پیاده کردنش نوع وطنی آن را تزریق می کنند، چقدر فاصله است. راستی این روزها دشمنان اسلام به نظر می رسد خیلی هم در بین سپاه امپریالست پرسه نمی زنند. بعضی از خودی ها امپریالیست ترند.
من باز هم بر می گردم…
در کشور امارات متحده شما اگر شناسنامه تان را به شوخی نمی گرفیتد و چهل – پنجاه سال پیش ماموری که در خانه تان می آمد را هم جدی می گرفیتد در واقع آینده خود و هفتاد نسل بعد از خودتان را تضمین می کردید.
در این کشور بادیه نشین امروز سرمایه بزرگ و بی انتها اماراتی بودن است. یک اماراتی کافیست کفیل کسی باشد که می خواهد اینجا کار کند و یا تجارت و یا اقامت و هر مرگ دیگری. سهم شراکت و کفالتش راست هر ماه می آید در خانه اش و حضرت کفیل هم می رود پورشه می خرد و در جاده و خیابان گاز می دهد و زندگانی می کند.
خیلی ها حسرت اماراتی بودن را می کشند. پنجاه سال پیش صحنه های دیدنی در جریان بوده است. البته بعد یادم باشه داستان «بدون» ها را هم برایتان تعریف کنم.
موریانه ها خانه ندارند. آنها بر در دیوار بالا می روند و هر گوشه که می توانند سرک می کشند. بعد تا سوراخی پیدا می کنند می شود خانه شان. با سرعت تکثیر می کنند حتا در صورت لزوم مردان شان زن و زنانشان مرد می شوند. به یک باره پشت دیواری که هیچ اثری از نیستی ندارد میلیون ها می شوند و تمام پیکره دیوار را فرو می ریزند. آنگاه که به جانشان می افتی به سختی زنده می مانند. موریانه ها موجوداتی حساس به گرما و خشکی و هوای تازه هستند و با سرعت می میرند. اما فقط کافیست یکی از آنها باقی بماند. تا بتواند دیواری دیگر را با میلیون ها موریانه دیگر فرو بریزد و این رمز حیات موریانه هاست…
باز هم بر می گردم
I WILL COME BACK !
VERY SOON
سایت نوروز اعلام کرد که یک منبع آگاه به خبرنگار این سایت اطلاع داده که تازهترین ابلاغیه ارسالی دولت به مطبوعات، آنها را از انتشار اخبار و گزارش درباره مرگ مشکوک زهرا بنییعقوب در بازداشتگاه امر به معروف همدان، منع کرده است.سایت نوروز می نویسد: «در ابلاغیه مذکور ادعا شده که مرگ دکتر زهرا به اختلافات خانوادگی مربوط بوده است و برجستهسازی آن از سوی مطبوعات و رسانهها مجاز نیست.»نوروز میافزاید: «این ابلاغيه درحالی صادر میشود که پرسشها و ابهامات زیادی درباره مرگ دکتر زهرا وجود دارد که با وجود طرح آن در مطبوعات و پیگیری وکلای خانواده وی، به آنها پاسخی داده نشده است«.
آرمین: به جای هولوكاست پرونده زهرا بنییعقوب را باز كنید
محسن آرمین، سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب، با انتقاد شدید از محمود احمدینژاد، رییس جمهوری ایران، نسبت به سکوت وی درباره مرگ زهرا بنییعقوب در بازداشتگاه امر به معروف همدان اعتراض کرد.
محسن آرمین در نشست «پس از صد سال مجلس» که به مناسبت روزمجلس، از سوی گروه آموزش شاخه دانشجویان جبهه مشارکت برگزار شد، با مقایسه عملکرد مجلس ششم و مجلس هفتم گفت: «ماجرای دو زهرا –زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب- در تاریخ مجالس ایران حالت سمبولیک پیدا خواهد کرد. مرگ زهرا کاظمی که با پیگیری مجلس ششم مواجه شد و مرگ زهرا بنی یعقوب معصوم که گویی در مجلس هفتم خاک مرده پاشیدهاند و حتی یک نفر هم بلند نمیشود تا بپرسد که چه سر این دختر آمده است.»
سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب افزود: «آقا بلند میشود و هیات تشکیل میدهد تا ببیند در هولوکاست که مربوط به 70 سال پیش است، چه شده؛ اگر راست میگویی چرا در مورد مسئلهای که در حوزه مدیریت خودت اتفاق افتاده، لام تا کام حرف نمیزنی و هیچ حساسیتی نشان نمیدهی؟ آن وقت میخواهی بدانی 70 سال پیش در اروپا چه اتفاقی افتاده است؟ به همین دلیل است که کسی حرفت را باور نمیکند.»
آرمین گفت: «مظلومیت مجلس ششم فقط در حملاتی نیست که مخالفان اصلاحات متوجه آن میکنند، بلکه برخی دوستان نیز با تقسیمبندی اصلاحطلب بیرون قدرت و اصلاحطلب درون قدرت و یا متهم کردن آن به تندروی، به مجلس ششم جفا میکنند.»
وی افزود: امروز متهم هستیم که به دلیل پایبندی به آزادیهای سیاسی مردم تندروی کردهایم و باید کوتاه میآمدیم. سئوال من این است که اگر قرار بود در برابر قتل زهرا کاظمی، دستگیری یک گروه سیاسی به اتهام براندازی، باندهای قدرت پنهان، دستگاههای اطلاعات موازی و…سکوت کنیم، پس قرار بود به عنوان اصلاحطلب چه کار کنیم؟»
عضو کمسیون امنیت ملی مجلس ششم گفت: «هیچ مجلسی به اندازه مجلس ششم بر حقوق ملت و آزادیهای سیاسی پایداری نکرده است.»
به گزارش نوروز، رضا خاتمی دبیرکل سابق جبهه مشارکت ایران و نایب ریییس مجلس ششم نیر در این نشست طی سخنانی با بیان اینکه «اصلاحطلبان هیچگاه به اندازه امروز انسجام و هماهنگی نداشتهاند»، گفت: «امروز شرایط به گونهای است که محافظهکاران میگویند اگر حتی یک لیست هم در انتخابات بدهیم، حداکثر رایی که میتوانیم بیاوریم 40 درصد است کل آراست
نمی دانم چطوری است که اعضای دولت آقای رئیس تا یک خط چیزی ناربط می نویسند زود یادشان می آید که برای تحقیقات و پژوهش دلشان تنگ شده است. در همین راستا بدنبال فرشیدی و لاریجانی برادر ذوالقدر هم با توجه به «اشتیاق به کار تحقیقاتی» از پیکره دولت جدا شد و در صف گروهی دیگر قرار گرفت. چه جالب داره میشه این بازی.
آتیش آتیش چه خوبه حالام تنگه غروبه …چیزی به شب نمونده… به جستن و واجستن… تو حوض نقره جستن…