امروزم پوکیدم

روزهای جمعه عشق و حال ملته و ارتحال بنده. هر وقت این روز کار رادیویی ام رو تمام می کنم احساس می کنم یکی از اون سنگ کلیه های خوف ناکم ترکم کرده است. 🙂

اما چه کنم که تهش دوست دارمش. 

کافر نبینه، مسلمون نشنوه از این تهیه کنندگی روز جمعه در رادیو …

حالا چشم های مبارک را بعد از 15 و نیم ساعت از مانیتور بر خواهم داشت و بدون اجازه نگهبان دم استخر که همیشه داد می زنه که آقا نپر می خوام بپرم تو آب را ته مانده مغزم که مثل شمع شده وا شده دوباره ببنده تا ببینم چی می شه.

پایم در عشق گرفتار است

باران می بارد و من بارشش را از شکستن نور در روی سطح استخر آبی رنگ با نور های رنگی می بینم. امروز همش این نوشته در سرم می آمد:
به صحرا اندر شدم، باران باریده بود. چنان که پای در گل فرو رود پای در عشق فرو می رفت.

کودکان و پلیس

pic00065

یونیسف ایران / الکساندر نیچه   ©

      کودکان با پوشیدن لباس پلیس، همیاری خود را با پلیس راهنمایی و رانندگی
        در طرح موفق ایمنی در راه ها که در مدارس به اجرا در می آید به نمایش
                                                                 می گذارند.