اردوان روزبه – روز هشتم
بسته مشوق بقیه رو نمیدونم اما بسته مشوق من در این ستون انرژی است که هر روز دوستان به من میدن البته با حواله.
فک کن!
درست وقتی آمریکا داشت پنج شرکت ایرانی دیگر را تحریم میکرد. آقای کردان به شدت عرق میریخت و رئیس جمهوری میگفت: خدمت که به یه تیکه کاغذ پاره نیست! از اون طرف هم جناب لاریجانی که بر صندلی نرم حداد تکیه زده بود گفت: برید از کردان تحقیق کنید ببینید این دکترا رو کی داده به علی آقای ما. صد البته ما نفهمیدیم مگه ابشون زمان معاونت صدا و سیما در معیت جناب لاریجانی نبودند؟. دکترا مکترا اون روزا حرفش نبود. اما خداییش این آکسفورد هم نامردی کرد.
یکی نیست بگه میمردی حالا. یک کلمه میگفتی: ها ما دادیم. تموم میشد میرفت پیکارش آب هم از آب تکون نمیخورد، وزیر کشور هم این جوری کارش با بد شگونی شروع نمیشد. (حالا مگه خبریه؟)
البت من معتقدم علی آقای ما هم رفته بدجایی رو انتخاب کرده. خب کار همین دکتر خودمون رو تو بهزیستی میکرد که یهو گفتند مدرکش رو نمیدونم با سهمیه رزمندگان اخوی گرفته و از این دروغ درمها اما خوب چون مرجع آدم حسابی بود؛ یعنی وزارت علوم خودمون بود. سریع جواب داد و الانم الحمداله در زنجان بچههای یتیم را دارند آبگوشت درست میکنند.
آی آکسفورد!
ایی کاراتو نکن. خدمت که به کاغذ پاره نیست. اما تو ایی کارتو نکن بذار مردم به خدمتشون برسن. ببینید حالا اگه من گیر بدم که میگن این یارو معلوم الحاله. اما وقتی جناب روحاله حسینیان از این انتخاب به جا و شایسته وزرا اظهار شگفتی کنند. ما چه کاره بیدیم.
بیت شاهد: آنجا که عقاب پشم اش وز بخوره، از پشه لاغری مثل ستون ما چه خیزد!
اما کابینه دولت فعلی رکورد داره چیزای جالبیه. مثلن نه تا وزیر تا بحال از اتوبان دولت رد شدند و رفتند الان صفا سیتی منگوله یا رکورد تهدید به رئیس جمهوری ما در عراق و ایتالیا با اسپاگتی مسموم و اشعه ایکس و ایگرگ و حتا عدد مفسد فی الارض «پی» شکسته شد. حالا رکورد هاله و ماله و اینها به کنار.
آ راستی یادم رفت، رکورد در ورکردن عشقولانه هم به «اسرائیل» هم شکسته شد. اسفندیار که از وقتی دخترش شده عروس عزیز دلآنگوز ما. ماشااله خوب قوی میره جلو. دفعه قبل که عشقولانه به مردم اسرائیل «بد» در کرد و بعد گفت: کی بود کی بود من نبودم. بر پدر و مادر خبرنگارا صلوات. این بار نمیدونم در پشت چی دید که گفت: گفتم، گفتم خوبم گفتم! ما با مردم اسرائیل دوستیم… اما لاریجانی گفت: «ما با آنها دوست نیستیم». لذا برخود لازم میدانم، پرسم: بابا یکی جواب مارو بده. هستیم بلخره یا نیستیم؟ ما کلی کار داریم ها. اگه تو رو دربایستی موندین بگین، ما رومونو اونور میکنیم شما عشقولانه در کنید.
به هر حال کیهان شریعتخانمداری، حسینیان عزیز و حتا برخی دوستان گفتهاند که میشه یکم توضیح بدی اسی جان؟ (البته میگویند صدای دندان قروچه هم در همین حین در اطراف شنیده میشده) قرار شد رحیم مشایی بیاید در مجلس توضییح دهد. کردان هم که تکلیف مدرک تحصیلی اش روشن شود. دیگه چی؟ آهان بانک مرکزی هم یه همو جور که سکه صد تومانی داره ضرب میکنه، از جلو چیزمون یه دو سه تا صفر ور داره، یعنی پولمون. حالا من نمیدونم یعنی این جوری همه چی قیمتش میاد پاین؟. (با لهجه شیرین اصفهونی این تیکه «پاین» رو بخونین، پلیز).
این هفته اینقدر این داستان دکترای جناب کردان و فالوده خوری اسفندیار با حال بود که دیگه گفتم از نرخ 21.5 % درصدی تورم و فرار مغزها از ترس ساندویچ مغز شدن و خبرای تکراری دانشجویان و این حرف ها نزنم که دیگه: بابا، تموم این حرفا بهانه است… بهانههای عاشقانه است… آ آ همینو بیا حالا اوری بادی.
تا بعد