دهه شصت بود. ملت کاستهای ۹۰ دقیقهای میخریدند که با مهر وزارت بازرگانی مستقیم برای انتشار روضه و نوحه وارد شده بود و سازمان تبلیغات و حوزه هنری به قیمت ارزون میفروختند. همه هم تو صف بودن فوری کاستهای «ماکسل» و «دنون» که کیفیتش بهتر بود رو بگیرن برن زودتر نوحه گوش کنند!
اون روزها اندی و کورس بورس بازار بود. به سه سوت نوحهها پاک میشد و «علی فیلمی» محل ما روش براتون با سیزده تومان «اندی کورس» میزد. دورهای که کاست بلای اندی وجه مشترک همه ملت از ریلکس و غیر انقلابی تا برخی انقلابیون توام با هوای ابری بود.
کاست ها همه روش نوشته بود نوحه «حاج صادق آهنگران» اما توش بلا شیطون خودم داشت میگفت که دشمن جون خودشه و قربون عاشقیاش اونم وسط روزهایی که دیگه ته مونده پول نفت میشد اسلحه قراضه روسی و چینی برای نفسهای آخر پیش از قطعنامه ۵۹۸.
این همه زندگی بود: ترانه دختر صحرای اندی و کورس که بازخوانی بود، و به نظرم محبوب تر از همه خوانندههای قبلی، هر گوشهای یافت میشد. ماشینها با پخش های قراضه که همیشه یه خودکار لازم بود تا وقتی نوار جمع می کرد بکشی رودههاشو از توی پخش ماشین بیرون و هی با لقد دکمه ایجکت اش رو بزنی تا کم کم نوار رو تف کنه بیرون تا پاره نشه پر شده بود از اندی.
همین نوار بود که شبهای شلوغ بمباران و روزهای نگرانی و ترس، جمع شدنها و حتا دید زدن دخترهایی با اپل هایی که اون ها رو مانند گلادیاتور می کرد، باعث میشد گاهی آدمها یه قر ریز و یواشکی دور از سیستم انقلابی اعتقادی بیان.
یه جورایی کاست اندی و کورس وزن بچههایی بود که میخواستن تو مهمونی ها دلبری کنن، تو دور هم جمع شدنها بزرگترا به اونایی که میدونستن باخودشون کاست آوردن می گفتن که بذارن تو ضبط دو کاسته و خانمها با اون لباس های کیسه ای و روسری یه قر کوچکی میآمدن که ترکیبی از شرم و اشتیاق بود.
آره! صدای اندی بود که وسط عربده پاترول های زرد کمیته انقلاب اسلامی و صف کوپن مایحتاج و گوشت و بنزین سهمیهای و مهمونیهای خانوادگی و جمع شدنهای یواشکی عرق سگی خورا، که هفتهای دو سه تا شون از الکل تقلبی کور میشدن، فصل مشترک کمی شادی بود.
اندی وقتی بین ما بود که نه سی دی هنوز آمده بود، نه ماهوارهای و نه اینترنتی، نه تفریحی بود. ته محبت به مردم این بود که تلوزیون فقط شبهای سال نو میلادی «آهنگ برنادت» میذاشت و کارتون «اسکروچ» آخر هنرنماییش بود و نماز دشمن شکن جمعه که باید مثل بز میشستیم نگاه می کردیم که قرار است همه عربده بزنند: مرگ بر آمریکا! و ما فکر کنیم به روحت آمریکا که مارو اینهمه بدبخت کردی که نمیذاری یه آهنگ گوش کنیم.
—
اندی این روزا اسمش تو پیاده روی خیابان مشهور هالیوود کنار هنرمندهای دوست داشتنی دیگر جهان صاحب ستاره شده.
من نمی دونم اونایی که انتخاب میکنن معیارشون چی بوده، اما این رو میدونم «اندی مددیان» روزنه امید دهه شصتیهای ایران بود.
مرسی آقای مددیان که اون روزها برای مردمی خوندی که جز جنگ و اعدام و ترس چیزی تو مملکت شون نداشتند و زندگی شون تو صف و کوپن و قطعه شهدا گذشت…
#اندی #ایران
