«تلفن مزاحمارو با ظرافت بکنید تو حلق شون!یا هیچ وقت یه مشهدی رو دست کم نگیر»

چهار بار روی پیام گیر تلفنم پیام گذاشته:
هی سلام من «پتی» از باشگاه کیک بوکسینگ دم سگ دونی‌تون هستم، زنگ زدم چون هی می‌گفتی برای ترم تازه می‌خوای ثبت نام کنی. خواستم بگم امشب بیا باشگاه هم یه شام با ما بخور هم برنامه درسیتو بگیر!
چهار بار؟
به عنوان یک بد مشهدی یه آیه خوندم که: یه دهنی ازت سرویس کنم که تعویض روغنی های میدون شهدا بگن دداش پوکوندیش!
بهش زنگ زدم می‌گم چهار بار برای کلاس زنگ زدی چرا؟
می‌گه خودت چند بار هی آمدی این جا گفتی می خوام کلاس کیک بوکسینگ برم!
می‌گم تو چهار بار زنگ زدی که چی رو ثابت کنی به من؟
پر رو تر می گه من زنگ زدم چون خواسته بودی!
می‌گم من دست ندارم چطوری کیک بوکسینگ می خواستم بیام؟
زرتش در می‌ره پشت تلفن به فس فس می یوفته می‌گه ببین خودت گفتی هاااا
می‌گم چهار بار عمدی زنگ زدی منو تحقیر کنی برای چیزی که حالمو بده می‌کنه. بده به رییست می خوام صحبت کنم باهاش، بهترین کلک بشریت در امریکا اینه و همیشه جواب می‌ده وقتی زر زیاد می زنه بگید می خوام با رییست حرف بزنم و اونم موظفه بده بهش، حالا به چس چس می‌افته.
– خب من فکر کنم شماره تورو اشتباهی چهار بار گرفتم. ببین من اصلن منظوری نداشتم که بخوام برای تو که دست نداری مشکل ایجاد کنم.
دیگه وقتشه!
صدامو یه دو پرده تا جایی که خشتکم پاره نشه می برم بالا:
همه تون این طوری هستید. کافیه بدونید ما آفریقایی آمریکایی هستیم و مشکل جسمی هم داریم.
خب این صحنه‌ای است که اگر دوربین می رفت پایین میز می تونست دقیقن به صورت لایو ریدن یارو تو شلوارشو بگیره!
– آقا من اصلن منظورم این نبود من یه پیشنهاد داشتم می خواستم بهت بدم. اما خوب حواسم نبوده چهار بار پشت هم پیام گذاشتم. اخه دیشب یه خورده ای شلوغ بودم می دونی که!!
میزنه به خیمه های کربلا! خیلی این روزها بهم ریخته ام. ببین خوش به حالت که دست نداری من دست دارم اما هیچ کاری بلد نیستمو تو حتمن خیلی مشغولی!
– نه نیستم!
– خب اره، نیازی هم نداری…
– چرا دارم اما همیشه وقتمو این تلفن الکی های شما می‌گیره.
– ببین یه چی بگم. یه هدیه دارم برای بچه ت، یه اشتراک شش ماه مجانی برای کلاس های ما.
– من بدون دست چطوری بچه داشته باشم؟
این جا دیگه فکر کنم داشته حساب می‌کرده که اصولن کسی با دست بچه دار نمی شه اما به روی خودش نمی‌یاره.
– اوکی دوستی چیزی؟
– من هیچ کس رو ندارم.
دیگه کم کم بوی هنرنمایی شلوارش تو تلفنم هم استشمام می‌شه، راه دررو هم که کلن بسته، افتاده ته کوچه بن بست مشهور که فقط باید به خدا توکل کنه!
– من می تونم ازت برای هر چهار بار تلفنم معذرت بخوام؟
– بله می تونی!
صدای کش دار دلبرانه هم از خودش در می‌کند و قول می ده دیگه نه خودش، نه همکاراش، نه ننه اش نه جد و ابادش به من زنگ نزنند!
هیچ وقت یه مشهدی رو دست کم نگیر!
گوووووووزووووو