میامی شمالی، فلوریدا – حمید معصومی نژاد رم شایدم قم!
خب عارضم که در این بخش سفر رسیدیم به قسمت های خوش مزه ماجرا. دیشب حدود ساعت ده رفتم والمارت. بقیه سوپرمارکتها یا تعطیل بودن یا خبری برای خریدن نبود. تو والمارت یه چیزایی پیدا میشد اما مایتابه و شورت و جوراب.
قفسهها همه خالی، نان و آب تقریبن موجود نیست. مردم موجی آمدن خریدن و رفتن. رسیده به جایی که ملت دارن شیرینی میخرن.
یاد جمله ماری انتوانت افتادم که ملت در نبود نان به شیرینی رضایت دادن.
آب های گرون قیمت تر که تا شش برابر قیمتش بیشتر بوده هم رفته. ملت سودا دارن می خرن. کنسرو هم نیسست. هر کسی بار زده دار می ره. قیمت شراب از آب ارزون تر در میاد!
خیابان ها تقریبن خلوته، مراکز خرید هیچ رفت و آمدی نیست.
جلوی پمپ بنزین ها اصلن صفی نیست، چون اساسن بنزینی در کار نیست. همه پمپها تعطیل شدند. ملت در و دیوار مغازهّها رو تخته کوبی کردن. امشب قرار است روشن بشه توفان آیا مسیریش از این قسمت فلوریدا به سمت بالا می ره یا می زنه دهن مهن همین منطقه رو هم سرویس می کنه.
من طبق دستور وضعیت فوق العاده کانتی مجبورم پارک ملی رو ترک کنم. سعی کردم چند مایل از دریا بیشتر فاصله بگیرم اما این چند مایل فقط شد هشت مایل! یعنی یه چسه دور تر شد.
کمپ جدید با مسوولیت خودتون اجازه می ده بمونید توش. خونه ام رو می رم میذارم اما احتمالن خودم برم تو یک پناهگاه.
روز پر کاری است باید اب و غذا و اب تانکر رو پرکنم و به کار هم برسم.
دوریان، دوریان!
مرده شورتو ببرن که برنامه های منو بهم زدی.
راستی حالا چی بپوشم؟
##HurricaneDorian #FL