اردوان روزبه / وبلاگستان
وقتی یارو چند وقت پیش از از ارتفاع فلان قدر متری با چتر نجات با کون پرید تو سطل آب با برند «رد بول» شونصد هزار نفر داشتن در باب همت و معرفت و شجاعت و شرافت و ایمان این رفیقمان در جامعه مجازی پارسی زبان به به و چه چه می زدند.
البته که به حق هم بود بلخره مهم این بود یک آدم همت اش را چراغ راهش کرده بود و از اون بالا پریده بود. کم هم این مدل رخداد ها در جامعه مجازی مورد تشویق قرار نمیگیرد که تا اینجای کار خیلی هم خوب و عالی.
اما این را نمیفهمم که چطور است که کاری که یکی این ور آب میکند همه ما به به و چه چه گو هستیم اما وای به روزی که یکی کاری کند که ما با ریختش «حال» نکنیم. مصیبت تازه آنجا شروع میشود.
داستان این است که چند روز پیش ۱۴ جانباز جنگ که چشم داده توش داشته، جفت پا و دست داده توش داشته دور هم جمع شدهاند و تصمیم گرفته اند بر پایه یک باور اعتقادی شان که به قاعده آزاری هم برای هیچ کس ندارد، نمازی را با بروند زیر آب بخوانند.
حالا برید ببینید با چه افتخاری داریم آن ها را مسخره میکنیم. آدم هایی که دست و چشم و پا را دادند و منتی هم سر شما و بنده نذاشتند با عشق به باورشان (باوری که به هیچ وجه بنده هم اصلن اعتقادی به ان ندارم) رفته اند و نمازی را زیر آب خوانده اند.
معرفت هم چیز خوبی است. کمتر بی معرفت بودن خودش یک قدم به سمت احیا انسانیت است.
وقتی آزاری برایت ندارد، وقتی همت یک هم وطن ات است، اگر تشویق نمی کنی زهر خندش نکن.