رسمن رفتم از ته موهایم را بزنم. این چارلاخ شوید ما نه مویی است که بشود بلند کرد مثل دامون باهاش جولون داد، نه چیزی است که بشود شانه اش کرد و مرتب نگه اش داشت. رفتم امروز که از ته بزنم تا در تند باد حوادث چون کچلی باشم در برابر باد.
رسمن رفتم از ته موهایم را بزنم. این چارلاخ شوید ما نه مویی است که بشود بلند کرد مثل دامون باهاش جولون داد، نه چیزی است که بشود شانه اش کرد و مرتب نگه اش داشت. رفتم امروز که از ته بزنم تا در تند باد حوادث چون کچلی باشم در برابر باد.
مدتی است با سفر نامه شما خو گرفته ام.من کلا عاشق سفر و سفر نامه هستم..ادبیات نوشتاریتان برایم جالب است..گاهی مثنوی شعر نیمایی میشود و گاه چون شعر نیمایی مثنوی میدرخشد….
عارف گرامی از همراهی و مهرت سپاس
این دل نوشته هایی جدای از کار حرفه ای من است که گاهی تا حد غم باری تکرار رنج است و دردهای گریبان گیر مردم ایران.
این جا همان حیاط خلوت روزهای تنهایی و دوری از سرزمین مادری است .