قیافه اش عوض نشده. از دوسال پیش آب در شکمش انگار تکان نخورده است. کابل را می گویم. چاله ها بیشتر چاه شده است و وزیر اکبر خان «اند» ترافیک و دود و دم و البت ماشین های لندکروزر چند صد هزار دلاری.
جلو یک سوپر مارکت سبک غربی چهار محاظ ایستاده است و می توانی توی آن غذای سگ و گربه هم بیابی. اما بپایید در یکی از چاله های وسط خیابان پر خاک و بچه های تنبان پاره نیفتید که کمر و فنر ماشین توام می شکند.
پارادوکس
پ.ن: یاد شعر فرهاد دریا می افتم: از این جا تا به کابل ای سه گداره. ببین اون که از این جا تا به بیرجند بود که… گرما کار دستم داده است…