سینا توانست از اعدام رهایی یابد

اردوان روزبه ardavan.roozbeh@gmail.com

 سینا پایمرد نوجوانی است که تابحال دو بار تا پای چوبه دار رفته است. او در 15 سالگی مرتکب قتل شده. سینا آخرین باری که پای چوبه دار رفت بعنوان آخرین تقاضای پیش از اعدام از اولیای دم خواست که اجازه دهند نی بزند. این موضوع باعث تاثر اولیای دم شد و پذیرفتند که موقتا از حکم اعدامش صرفنظر کنند. اما برای دیه، 150 میلیون تومان طلب کردند.

این موضوع باعث شد که وکلای محکوم به کمک افراد خیر سعی کنند که این مبلغ را تهیه کنند. اما موقتی بودن لغو اجرای حکم اضطرابی بود که همه، از جمله وکلای این نوجوان داشتند چرا که هر دم امکان شکسته شدن این لغو می‌رفت. به هر حال راه نجات، تامین مبلغ دیه بود. با تلاش خیرین و وکلای این نوجوان بالاخره این مبلغ تامین شد و رسمن خانواده شاکی با حضور در دادگشتری اعلام کردند که از اجرای حکم منصرف شدند.

 نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق مدنی و یکی از وکلای سینا پایمرد در این مورد برایم توضییح داد:

«وکالت سینا را حدود 15 ماه پیش، من به اتفاق همکارم لیلا حقیقت‌خواه بعهده گرفتیم و در این 15 ماه متاسفانه سینا دو بار تا پای چوبه دار برده شد و پس از این‌که خانواده مقتول تقاضای 150 میلیون تومان دیه کردند و بخش قابل توجهی از این هزینه، توسط آقای دکتر گنجی تهیه شد، توانستیم رضایت خانواده مقتول را جلب کنیم. آنچه که در این پرونده حائز اهمیت است این بود که متاسفانه تصمیم‌گیری در مورد حیات یا مرگ کودکان به تصمیمات شخصی واگذار می‌شود و قوانین در این مورد دست اولیای دم را بسیار باز می‌گذارد».

  

چرا باید برای فرد زیر 18 سال، با توجه به اینکه قانون کشور اجازه اعدام در این قضیه نداده است، حکم اعدام صادر شود؟

 متاسفانه علیرغم تعهدات بین‌المللی ایران، که با قبول شرایط به کنوانسیون حقوق کودک و میثاق حقوق مدنی و سیاسی پیوسته و به موجب این دو سند بین‌المللی، صراحتا صدور حکم اعدام برای کسانی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از 18 سال دارند، ممنوع شده است.

در حالی که قوانین داخلی ایران سن مسئولیت کیفری را برای دختران 9 سال و برای پسران 15 سال تعیین می‌کند و به همین دلیل پسرانی که در 15 سال به بالا مرتکب جرمی می‌شوند که مجازات آن اعدام است، قانون، اجازه صدور جکم اعدام را برای این کودکان می‌دهد و سینا به همین دلیل محکوم بود و چون در 16 سالگی مرتکب این جرم شده بود حکم اعدام برایش صادر شد که با همکاری بسیاری از خیرین و آقای دکتر گنجی که این هزینه را تامین کردند و همچنین وکلای پرونده، ما توانستیم جلوی اعدام سینا را بگیریم.

جلوی اعدام سینا گرفته شد ولی در ارتباط با آزادی او کاری انجام نشد، آخرین اخبار در مورد وضعیت سینا را به ما بگویید.

آخرین باری که دستور توقف اجرای حکم داده شده بود (البته این دستور موقتا صادر می‌شود) ما در هراس از اجرای حکم بسر می‌بردیم. سینا همچنان در معرض اجرا آن قرار داشت اما آنچه که امروز در پرونده سینا اتفاق افتاد. اولیای دم کتبا رضایت خودشان را اعلام کردند، با این حساب سینا از قصاص رهایی پیدا کرد اما پرونده سینا برای تعیین مدت حبس باید به دادگاه بدوی برگردد و دادگاه اولیه باید نظرش را مبنی بر این‌که سینا چند سال زندان باید تحمل کند را اعلام کنند. 

  

سینا وقتی دستگیر شد چند ساله بود؟

16 ساله بود.  

چند سال در زندان است؟

 3 سال است که در زندان بسر می‌برد.   

شما فکر می‌کنید با توجه به رضایت اولیای دم سینا باید بیش از این در زندان باشد؟

 من فکر می‌کنم مدت زندان افرادی که زیر 18 سال دارند، باید با جلب نظر روانشناس و روانپزشک تعیین شود. اساسا اعتقاد افرادی که در زمینه حقوق کودک فعالیت می‌کنند این است که به بزهکاری کودکان و همچنین تعیین مجازات آنها باید با نظر متخصصین و روانشناسان کودک رسیدگی و مجازات آنها تعیین شود که متاسفانه این اتفاق نمی‌افتد. ما منتظریم که ببینیم برای سینا چند سال زندان تعیین می‌شود.  

ما بگویید که وضعیت روحی سینا چگونه است؟

 ما همه‌ی آرزویمان این بود که ای کاش سینا دو بار تا پای چوبه دار نمی‌رفت. دو بار رفتن یک جوان تا پای چوبه دار آسیب‌های فراوانی را می‌تواند به روحیه یک جوان تحمیل کند. اما سینا برای بار دوم که پای چوبه دار رفت و اعدام نشد در تماسی که با من داشت، با من صحبت کرد و این نوید را داد که پس از آزادی زندگی سالم و عاری از هرگونه مشکلی را شروع کند. سینا به من گفت که بعد از آزادی می‌خواهد برای ادامه تحصیل، ادامه آموزش موسیقی و همین‌طور شغلی برای امرار معاش، تلاش کند.

من امیدوارم که همه‌ی اینها تحقق پیدا کند.

  

رئیس جمهوری تا 2050. نه!

روز هشتم

 اردوان روزبه ardavan.roozbeh@gmail.com

درست در زمانی که مردم کشور دوست و رفیق ونزوئلا به بسته سرخ جناب سرهنگ چتر‌باز، هوگو چاوز در یک همه پرسی، نه! می‌گفتند. مردم لبنان در یک قدمی یک رئیس جمهور لباس سبز پوش بودند. توجه کرده‌اید: خاورمیانه که هچ، خاور دور و خیلی دور را هم که نگاه کنی بلخره دوستان در رزومه کاریشان یک نظامی‌گری پیدا می‌شود. البته کارشناسان علوم اجتماعی و روانشناسی می‌گویند، انتخاب حرفه افراد به نوعی به ضمیر ناخود آگاهشان بر می‌گردد. لذا مرحوم مولوی که خوشبختانه فعلن ادعای مالکیت اش فقط تنها موضوع مناقشه افغان‌ها و ترک‌ها است و هنوز مدعی عرب و هوتویی و زولویی پیدا نکرده، می‌فرماید: …هر کسی کو دور ماند از اصلش خویش…  این جور نژاد‌ها معمولن ته دلشان قیلی ویلی می‌رود که مردم اگر زیادی دموکرات‌بازی و جمهوری‌بازی در آوردند بروند سراغ لباس سبز‌ها و بگویند اصلن مردم زیادی جر داده‌اند، بسشان است. مثل همین پرویز خان مشرف یا در همسایه بالا که آقای ولادیمیر دم پایی که قبل از پیروزی گفت: مردم خوب و آگاه همیشه در صحنه شوروی سابق، اگر به حزب من یعنی روسیه متحد رای ندهید منتظر جر خوردن باشید.

خب مردم هم که این افسر سابق کا گ ب را خیلی دوست می‌داشتند زود کاری کردند که دو سوم صندلی‌های دوما زیر نشیمن‌گاه دوستان دمپایی در حزب روسیه متحد قرار بگیرد. او در ادامه اشاره کرده: باریکلا! شما با این کار به ثبات کشورمان کمک کردید. البته ما و شما ندارد. شما به ثبات من کمک کردید یعنی به ثبات کشورمان کمک کردید. کودتا؟ باز مثل قاشق نشسته وسط حرفم پرید بچه! این همه در مورد دموکراسی و جمهوری نوشتیم یهو می‌گوید کودتا. برو پدر جان، شما دیگر زیادی پیش‌گویی می‌کنی. حالا چهار تا والی و فرماندار شدند سروان و سرگرد که چی؟ منظورم در روسیه بود البته.

بگذریم. یهو وسط این افاضات بودم که یه ایمیل مرا بهتان گرداند. شانزده سازمان امنیت و اطلاعاتی آمریکا، شانزده تا فکرشو بکن ( توجه کنید که اینجا با دو سه تا سازمان موازی می‌گویند، سازمان‌های امنیتی موازی و فلان، بعد اونجا شانزده سازمان امنیتی و اطلاعاتی شب موقع خواب سر بر یک بالش می‌گذارند و کسی چیزی نمی‌نالد). به هر حال آنها گفته‌اند که فعالیت‌های هسته‌ای ایران از سال 2003 کلن غیر نطامی بوده. آخه من نمی‌دونم تا کی باید هی به بوش لیچار بگم و هی این یکی رو مچل کنم. خب یعنی تا الان دعوا سر لحاف ملا بوده؟ به جان خودم، هیچ کس، سر از کار دو کس در نیاورد که دومی بوش بود.

اما آقا محسن خان آرمین فکر کنم بعد از غسل شجاعت و جنابت یک‌جا، در نشست «پس از صد سال مجلس» که به مناسبت روزمجلس بود، با مقایسه عملکرد مجلس ششم و هفتم گفته: «ماجرای دو زهرا، زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب، در تاریخ مجالس ایران حالت سمبولیک پیدا خواهد کرد. مرگ زهرا کاظمی که با پیگیری مجلس ششم مواجه شد و مرگ زهرا بنی یعقوب معصوم. (دکتری که در همدان خودکشی شد) گویی در مجلس هفتم خاک مرده پاشیده‌اند و حتا یک نفر هم بلند نمی‌شود تا بپرسد که چه سر این دختر آمده است

البته من از این عسل خوری‌ها خودم نمی‌کنم که هیچ، اجدادم هم نمی‌کند این دقیقن نقل جمله محسن خان بود و بس. فردا خودش می‌داند که باید فانتا رو چطور برود بالا. لیکن این عنصر سازمان مجاهدین انقلاب به همین هم بسنده نکرده و انگاری حسابی روی دیگرش بالا آمده است. تو همون مجلس ادامه داده که: «آقا بلند می‌شود و هیات تشکیل می‌دهد تا ببیند در هولوکاست که مربوط به 70 سال پیش است، چه شده؛ اگر راست می‌گویی چرا در مورد مسئله‌ای که در حوزه مدیریت خودت اتفاق افتاده، لام تا کام حرف نمی‌زنی و هیچ حساسیتی نشان نمی‌دهی؟ آن وقت می‌خواهی بدانی 70 سال پیش در اروپا چه اتفاقی افتاده است؟ به همین دلیل است که کسی حرفت را باور نمی‌کند البتن من دقیقن منظور ایشان را نفهمیدم کع این آقا کدام آقا است و روی سخنش با چه کس است. فکر می‌کنم منظورش یا هوگو چاوز بوده یا پوتین (البته گفتم فکر می کنم) و من اساسن در این قبیل تحلیل‌ها کندذهنم.

 حالا اگر دانشجویان دانشگاه بوعلی اعتراض راه انداخته اند به ما چه، خانواده باقی حرف از شکنجه سفید می‌زنند به ما چه، اگر بنزین یواشکی لیتری پونصد تومان شده به ماچه و کلان همه این‌ها به ماچه. ما خود به فکر جیب خود هستیم و این ستون رو هم اگر می نویسم برا این است که هر شماره خدا تومن پول می گیریم و بس. والسلام    

در اردوی غرب حادثه ای در شرف است

دو سوی یک تحلیل

مروری بر گزارش سازمان ان آی ایی در مورد ایران

 اردوان روزبه 

بعد از انتشار متن گزارش شانزده سازمان امنیتی و اطلاعاتی ایالات متحده که موسوم به سازمانی تحت عنوان ( NIE ) است. اگرچه دیدن گزارشی با تایید شانزده دستگاه امنیتی در این کشور کمی تعجب برانگیز بود، اما زمان انتشار و نحوه ارایه آن به مراتب حیرت انگیز تر. این نهاد‌های امنیتی که معمولن با در نظر گرفتن پرسش‌ها با پاسخی مبتنی بر این که احتمال وقوع آن پرسش حتمی است و یا این که احتمال آن متوسط و یا کم است، سعی می‌کند به رهبران آن جامعه خوراک دقیق و بدور از شائبه‌ی سیاسی بدهد و آنها را در تصمیم گیری‌های شان راهنمایی کند.

 متن گزارش چند صفحه‌ای را که می‌خواندم، این سازمان به دفعات با جمله: «احتمال دست یابی ایران به سلاح اتمی حداقل از سال 2015 خواهد بود» و یا «ایران از سال 2003 تقریبن فعالیت هسته‌ای نظامی نداشته است» سعی دارد بگوید که ایران کشوری به آن میزان پر خطر که آقای بوش می‌گفت نیست. بوشی که چندی پیش احتمال وقوع خطر جنگ جهانی سوم را با حضور ایران جدی تر قلمداد می‌کرد.

حال اگرچه این گزارش که روز سه‌شنبه از حالت محرمانه خارج و قابل انتشار شد، یک توفان تازه در جامعه جهانی علی الخصوص کاخ سفید به راه انداخته، لیکن آقای بوش و برخی دولت مردان اسرائیلی تاکید دارند که: «به هر حال ایران می‌خواسته که سلاح را داشته باشد و یا شاید اینک نیز مبتنی بر این فن‌آوری بخواهد که داشته باشد» اما آن چه که مسلم است توفان به هر حال به راه افتاده. جالب‌تر این است که وقتی بوش در مورد احتمال خطر ایران هسته‌ای و قدرتمند و خشن در عرصه سلاح‌های این چنینی صحبت می‌کرد، اساسن سلاحی بر طبق نظر این سازمان‌ها نه وجود داشته و نه بر روی فن‌آوری آن کار می‌شده و آقای بوش نیز این را هم می دانسته.

 نکته دیگر ماجرا در این است که اگر ما نوع حرکت بوش در روند ایجاد خاورمیانه واحد را بنگریم و احتمال این که وی با در نظر گرفتن برخی اهداف عاقبت نگرانه و حتا صریح تر اخروی (با توجه به گرایشات مذهبی وی) و نه دنیوی به دنبال رویایی جنون آمیز است. براستی چرا ما نباید از فرصت شاید این تداخل و یا افشا  و یا هر اتفاق دیگری که در آنسو افتاده بهره ببریم؟ بی تردید ما باید بدانیم که در برخی زمان‌ها  گزک به دست این زنگی مست داده‌ایم، آیا وقت آن نیست که حرکتی مبتنی بر درایت را برای خنثا کردن این تیر‌ها بکار گیریم؟.

اینجا سرنوشت مردمی هفتاد میلیونی رقم میخورد و این آیا مهم تر از خیلی اهداف حزبی و یا ایده‌اآل های فکری و فردی نیست؟

اما چرا این گزارش در این زمان منتشر می شود می تواند دو سوی یک منظر باشد. سوی اول انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده که بسیاری از دموکرات‌ها هم بر سر این تصمیم که بوش و حزبش بیش از اندازه در سیاست های خاورمیانه ای و پروزه‌های افغانستان و عراق بار مالی و عدم توفیق را تحمیل کرده‌اند و اینک انتخابات نیاز به نیروی تازه نفس دارد که یا جریان های دست پخت ایالات متحده در خاورمیانه را به ثمر برساند و یا با مواضع متعادل و کمی هم غیر خشن در‌صدد رفع این بن بست باشد که به نظر می‌رسد با این شرایط تیر دستکم اگر نگوییم به قلب هدف خورده اما به جای مناسبی اصابت کرده است.

سوی دیگر این گزارش به نظر می‌رسد می تواند حوادثی باشد که درماه های گذشته ایران رخ داده. ممکن است اعتلافی یک پارچه به گردانندگی برخی چهره‌های سیاسی مورد وثوق اکثریت جریان های کشور مانند هاشمی رفسنجانی (البته این یک فرض است) در شرف تولد باشد. این پیکره در اجزای مختلف اش به دنبال فرآیند سازی برای آینده است که برخی علایم اش در سفر محمد خاتمی به مشهد قابل رویت بود. از سویی انگار هر کسی در این پیکره مسوولیتی را بر عهده گرفته. اصلاح‌طلب هااشاره می‌کنند که در صورت موفقیت در انتخابات  با صراحت صحبت از مذاکره بی قید با‌ آمریکا خواهند کرد. برخی از اصول گرایان با تشکیل جبهه اصول گرایان اصلاح طلب، اگرچه عنوان نا‌مانوسی را به دنبال می کشند اما پیام خود را می‌دهند. اصلاحات در جبهه اصول گرایی. تمام این جریانات می‌تواند با توجه به احساس خطری که به طرز قریب الوقوع از خارج کشور می‌شود، در شرف تکوین باشد. جریانی نو در توافقی تازه بین اکثریت جناح‌های کشور، چنانچه نماینده ولی فقیه در خراسان در یکی از آخرین صحبت هایش اشاره می‌کرد: اصلاح طلب و اصول گرا همه از یک پیکره هستند.

فرض کنید بخواهید با دقت این گزارش را بخوانید آنوقت احساس می کنید، فارغ از بخش های مختلف این گزارش که تاکید بر عدم پیگیری ساخت اورانیوم نظامی غیر متعارف دارد، وزنه سنگین گزارش به زمان این توقف می‌چربد. سال 2003 میلادی، یعنی دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و اینک با این رجعت دوباره سیاسی خاتمی، نگرش اصلاح طلب‌ها، رویکرد‌های تازه اصول گرایان و در نهایت تشکیل جبهه متحد باید با کمی تامل، معتقد بود تحلیل این شانزده سازمان امنیتی و اطلاعاتی آمریکایی بیش از آنکه به نفع رقبای جمهوری خواهان در آمریکا باشد به نفع جریان نو ظهوری است که در ایران شکل گرفته و یا شاید در شرف گرفتن است.

 اما موضع جریان‌های طرفدار دولت چه خواهد بود؟ این گزارش می‌تواند نشانه‌های پر خطری برای آنان باشد؟ راستی آنها در تدارک چه خواهند بود؟ منتظر می مانیم…