خدایا کفر نمی‌گویم

image001

خدایا کفر نمی‌گویم،

پریشانم،
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!
مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.
خداوندا!
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای ‌تکه نانی
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌
و شب آهسته و خسته
تهی‌ دست و زبان بسته
به سوی ‌خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی
لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف‌تر
عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌
و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!
خداوندا!
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…

تپلی در ساعت چهار

سلام امروز هول و حوالی ساعت یک ربع به چهار یه دختر تپل دنبال پدر و مادر میگشت   ولی خب پیدا نکرد رفت خانه انیتا  اگر بابا مامانش را پیدا کردید

خب فکر هم نمیکنم خیلی براش مهم باشه  خب بالاخره مییان خونه دیگه
لطفا این خبر را در کلیه سایت های خبری بذارید
با تشکر

گفتند منتشر کنید ما که جز همین چاردیواری جایی نداری روی کره خاکی گفتیم چشم!

پ.ن: از جزئیات جریان بی خبرم، سوال نفرمایید.

روابط عمومی مخابرات گردان اعلام کرد

با توجه به خريد مخابرات توسط سپاه تغييرات جديد اين شركت گمنام امام زمان در زير مي آيد :

1. کد تهران بدون صفر یا زهرا و کد ساير شهرستانها با نصب يك هد بند به ابتداي يا زهرا شماره گيري ميشود .

2. قلك تلفنهاي عمومي همان كار صندوق صدقات را انجام داده مستقيماً به حساب محرومان در سوئيس واريز خواهد شد .

3. كليه سيستمهاي شنود حذف و بجاي آن در زمان مکالمه سه تا از برادران بغل دست آدم مي ايستند . در صورت مشاهده تخلف همانجا به آدم تجاوز مي شود .

4. از اين به بعد شبكه تلفن همراه بجاي اينكه بعضي وقتها قطع بشود بعضي وقتها وصل مي شود . علت اختلالات متعاقباً از طريق دادگستري اعلام خواهد شد .

5. ثبت نام تلفن همراه همه روزه از طريق ناحيه مقاومت بسيج لشكر زرهي جماران انجام و واجدين شرايط پس از انگشت نگاري در واحد بيسيمچي امام زمان عضو مي شوند .

6. از اين به بعد گوشي تلفنها بجاي منشي بايد انجمن اسلامي داشته باشد . با منشي هاي بد حجاب تلفن بشدت برخورد شده و پس از بهبود شكستگي پا در 20:30 نشان داده مي شوند .

7. استفاده از گوشیهای دوربین دار پس از اخذ مجوز مربوطه از واحد روایت فتح بلامانع بوده به واجدين شرايط كارت خبرنگاري فارس اهدا ميگردد .

8. صورتحساب مكالمه بجاي پالس بر مبناي ركعت سنجيده شده در مورد خانمها نماز جعفر طيار محاسبه مي شود .

9. از امواج تلفن همزمان جهت ايجاد پارازيت روي ماهواره نيز استفاده ميگردد . لازم است تا دكل مخابرات روي پشت بام نصب گرديده كسي رخت پهن نكند .

10. در مورد اينترنت ، خدمات تا كسب تكليف از گردان پدافند غير عامل به حالت تعليق درآمده علاقمندان براي استفاده از كافي نت ميتوانند به امامزاده مراجعه نموده يا تا آن زمان از كبوتر نامه بر استفاده كنند.

روابط عمومي افزود تا زمان خريد سهام شركت واحد و نان خشكي ها و ساير سهام قابل فروش به سپاه ملت ميتوانند حالش را ببرند . اين بيانيه مي افزايد اينكه ميگويند بعد از جريانات جنبش سبز خرج سپاه زياد شده حرف مفت است با اين وضع تصفيه و اخراج ها خرج سپاه خيلي هم كم شده چه بسا تا يكماه ديگر اصلاً كسي در سپاه نماند كه خرج هم داشته باشد . سپاه نيز در اطلاعيه اي احداث زندان در شركت مخابرات را بشدت تكذيب نموده افزود واگذاري مخابرات از دستاوردهاي سفر نيويورك مي باشد.

http://www.etemaad.ir/Released/88-07-06/151.htm#160522

من مرد تنهای شبم

ابراهیم رها

بعد از روز قدس عده یی از اصولگرایان ناگهان طرفدار گفت وگو شده اند و خلاصه حرف شان این است که چه کاریه این همه مردم هی میان وسط خیابون، بیایید با هم گفت وگو کنیم حل شه بره. ما ضمن ابراز اینکه؛ عجب، خواستیم عرض کنیم اگر پس فردا آقای خاتمی که سفیر کبیر «گفت وگو» هستند به این دوستان گفتند «حرف مارو دزدیدن/ دارن باهاش پز میدن» کسی گلایه نکند. اما از بحث های گلایه آمیز که بگذریم می رسیم به بحث شیرین دولت بعد از نهم، هیچ به روند کاری احمدی نژاد در این چندساله دقت کرده اید؟ اول اصلاح طلبان حذف شدند. بعد آدم هایی مثل امیر خادم و عماد افروغ و… بعد از آن کسانی مثل دانش جعفری (اساساً کابینه دولت نهم با کاروانسرا خیلی تفاوت های محسوسی در باب رفت و آمد نداشت. در مباحث دیگر البته تفاوت های زیادی داشت از جمله اینکه اتفاقاً کاروانسرا جای مفیدی است.) بعد از آن حتی آدم هایی مثل صفارهرندی (فکرش را بکن،) و محسنی اژه یی هم حذف شدند. شکر خدا همین طور که پیش برود و در آینده نزدیک این اتفاقات قابل پیش بینی است؛

– محمود احمدی نژاد اعلام کرد علی لاریجانی نه تنها اصولگرا نیست بلکه موهایش هم مثل آدم هایی که من در نیویورک دیدم بور است،

– سخنگوی دولت گفت اشخاصی مثل مطهری، باهنر و توکلی نه تنها با مبانی دینی مشکل دارند که حتی به عکس احمدی نژاد هم چپ نگاه کرده اند.

– رئیس دولت بعد از نهم در یک سخنرانی ابراز داشت تنها اصولگرایانی که می بینم من و الهام و جواد هستیم (منظور از الهام، غلامحسین الهام و منظور از جواد، شمقدری بود گویا).

– محمود احمدی نژاد گفت من تنها دولتمرد درست تاریخ هستم و در واقع من مرد تنهای شبم.

راستی در خبرها آمده که شمقدری به معاونت سینمایی وزارت ارشاد برگزیده شد. جوایز جشنواره فیلم فجر امسال اینها خواهند بود؛

– سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه به فاطمه رجبی برای فیلمنامه «معجزه هزاره سوم»

– سیمرغ بلورین جلوه های ویژه به صادق محصولی برای اثر ماندگار انتخابات خرداد 88

– سیمرغ بلورین نقش اول مرد به اسفندیار رحیم مشایی برای حضور در فیلم های دولت نهم و دولت بعد از نهم

– سیمرغ بلورین بهترین فیلم به معنی واقعی کلمه به فیلم «کمیته مجلس برای بررسی وضعیت بازداشت شدگان»

– تقدیر از بهترین تکیه کلام ضمن تقدیر از محمود احمدی نژاد برای جمله «سر مخالفان را به طاق می کوبم» به محمود احمدی نژاد اهدا شد برای عبارت «خس و خاشاک».

این یکی اسمش رو فقط یدک می کشه حاجی حالیمونه

پیش از این پستی را گذاشته بودم که دل مشغولی ام بود. نمی دانم چرا همیشه روز سی و یکم شهریور روزی است که بی اختیار یاد آدم هایی می افتم که دیگر خط و نشانی از آن ها نیست. عنوان پست بود: خاطرتان هست روزی جنگ آغاز شد.

در جواب این پست دوستی که سال ها است یکدیگر را ندیده بودیم و به به یمن انترنت دوباره چندی است در تماس هستیم برایم جوابی نوشت. روزگاری پیش مرد جنگ بود و حالا نمی دانم، اما می دانم که در خون و رگ و ریشه اش معرفت هست. او نوشته بود:

با تشکر که امروز را بخاطر داشتی  و یادآوری کردی

ما فراموش کرده بودیم  اما شما یادتان بود

اما یه کمی  بی انصافیه که صورت باتوم خورده را به  کسی که اول با اسیر مدارا میکنه

وصل کنی

اقا اردوان همون موقع ام بین اون بچه هاهم   صنف های جور واجور بود

همون موقع هم  همه را با یک چوب میروندن

حالا که داشتن خاطرات اون موقع هم  شده سوءسابقه

حالا 7 میلیارد پول میدن و به اون بچه ها میخندند

اما بدون هنوز کسائی هستند وقتی جنازه ندا را میبینند تا چند روز حالشون خرابه

هنوز کسائی هستند که وقتی چفیه را روی شانه چاورز میبینند چفیه هاشون قایم می کنند

هنوز خیلی کسا هستند وقتی می بینند هر کی نون رو به نرخ روز می خوره

فرقی نمکنه سنگک باشه لواش باشه ویا باگت

حالشون گرفته می شه

عزیز برادر

توی دعوا ها که نه لحافتش معلومه و نه ملاش

هرچی به هرچی وصل نکنید

چون حرمت بعضی چیزها را باید تا دم مرگ نگه داشت

مثلا یکیش حرمت سفره و نمکه

راستی عید گذشته مبارک

«ب»

—-

دوست داشتم فقط برای دوستم بنویسم: دستت درست رفیق. ما پایه همین حرفات هستیم. خواستم بدونی و بدونند بسیجی امروز، فقط اسمش بسیجیه. تلنگر بزنم که یادمون باشه بعضی وقتا آدم ها با همین چیزایی که نوشتی حساب کارشون سواست. مرد مردون مرد،دست رو ناموسش بلند نمی کنه. نه رو ناموس خودش که اجنبی اش هم بلند نمی کنه، چه برسه به باتوم. من حالیمه، می دونم تو هم حالیته داش «ب». برقرار باشی…

مهم ترین حرف های تاریخ بشریت زده شد

هولوکاستی در کار نیست

اگر راست می گید خودتون یه کشور برای یهودیا درست کنید

ما خودمان قلب دموکراسی هستیم

انرژی هستی حق مسلم ماست

ملت مظلوم فلسطین کلن جگر من هستند

همه ما منتظر ظهور هستیم

اوباما ایمان بیاور تا رستگار شوی

ما حرف نداریم

بچه شش ساله ما اتم پله می کند

همه اش خوب است اما کلن در جمع فامیل وقتی تخمه می خورند و از تیر آهن شروع می کنند و به حل فصل مناقشات جهانی به همراه عمه و خاله و دایی با آروغ دوغ تلمی تمام می کنند…

چی؟

ببخشید خوانندگان محترم الان به من اعلام کردند این سخنرانی شخص پرزیدنت در سازمان ملل بود.

بله داشتم عرض می کردم این صحبت های بسیار مهمی است که فقط در سازمان ملل باید توسط منجی عالم بشریت ادا بشه که خوب برای

هزار ونهصد هفتادمین بار هم گفته شد دیگر…

ایکاش باد صدایم را می برد

نامه بهنود شجاعی زندانی که مهلت یک ماه او پایان یافته و بازهم در انتظار مرگ بسر می برد.

بنام خداوند بخشنده مهربان
ایکاش باد صدایم را می برد
ایکاش گنجشکانی که از بالای دیوار بلند زندان رد می شوند حرفهایم را می شنیدند و بر ایوان خانه شما می نشستند و برایتان بازگو می کردند.
بچه ای بودم تا چشم باز کردم مادرم رفت و فرشته نجاتم مرا تنها گذاشت.
هیچگاه فکر نمی کردم بی مادری اینقدر سخت باشد.
بیش از سه سال است که در کنج زندان نشسته ام و تمام خاطرات زندگی ام در یک روز خلاصه شده .
سه سال است در یک روز زندگی می کنم. سه سال دائم مسیری را که آن روز رفتم می روم و هر چه تلاش می کنم که برگردم نمی شود.
در خودم فرو می روم،در خودم فریاد می زنم ،بخدا نمی خواستم چنین شود،ای خدا چرا چرا اینطور شد.
چرا تا آخرین لحظه عمرم شرمسار کسانی هستم که هنوز نتوانستم با آنها سخن بگویم و بیان کنم که این بهنود آن موقع نفهمید چه شد. ولی امروز با تمام وجود از آنچه شده پشیمان است و هر روز سر بر خاک می ساید و هر روز از خدا تقاضای بخشش می کند.
من در طی این سالها بارها و بارها در یک روز زندگی کردم و آنهم بدترین روز زندگی ام.
بارها و بارها مرده ام ولی باز نفس کشیدم و باز در انتظار مردن دوباره.
بخدا هیچکس نمی داند سنگینی این بار چیست؟
همانگونه که هیچکس نمی داند داغ فرزند چیست؟
من شرمنده ای ابدی هستم که انسانی را، جوانی را، عزیزی را ،و ….. آه چه بگویم.
ایکاش نمی رفتم،ایکاش …
دو بار مرا برای اجرای قصاص به سلول انفرادی بردند ، شبهای تلخ و سرد و سنگینی بود
نمی دانم چه بگویم هزاران بار مردم. می خواستم گریه کنم، اشکی نبود. می خواستم ناله کنم، صدایی دروجودم باقی نبود.
می خواستم در تنهایی مادرم را در آغوش بکشم و اشک بریزم ولی جز دیوار سفید و آهن سرد هیچ چیز نبود.
به آخر عمری رسیدم که هیچ چیز جز تلخی از آن ندیده بودم و در پایانش جز بار شرمندگی و پشیمانی چیز دیگری برایم باقی نمانده بود.
زندانبان کلید را گرداند و گفت بر خیز وقت رفتن است.
صدای کلید قلبم را لرزاند بیاد درد جانکاه شما افتادم،زمانی که فرزندتان را دیدید.
مرا به محوطه زندان بردند تمام زندگیم در همین دقایق جلو چشمم گذشت و یاد فرزند شما افتادم که او هم چون من آرزوهای فراوانی داشت.
زمانی که در پای چوبه دار به من گفتند،یک ماه فرصت داری تا رضایت بگیری با دیدن برادر آن مرحوم احسان عرق سرد خجالت بر پیشانیم نشست. مرا به زندان برگرداندند.
در سلولم بغضم ترکید. خدایا خدایا چگونه به آنها بگویم شرمنده ام، شرمسارم
شب با مادرم نجوا می کردم، مادر کجا رفتی؟چرا زود مرا تنها گذاشتی؟
اگر تو بودی چه ها نمیشد،ایکاش بودی،ایکاش به در خانه آنها می رفتی، ایکاش از آنان می خواستی در حق من بزرگی کنند، ایکاش از آنان می خواستی که این افتاده بر زمین ندامت و پشیمانی را در دست بگیرند و ایکاش …. ایکاش مادر،مادرم،اگر تو در کنارم بودی ،هرگز این اتفاق برایم رخ نمی داد.
مادر در آن دیاری که هستی به دیدار احسان برو،تو در آنجا برایش مادری کن،من شرمنده اویم و می دانم درد بی مادری چیست.
خداوند مهر و محبت خود را در پدران و مادران ودیعه گذاشت و محبت والدین محبت خدایست .می دانم شما با مهر ترین و با مهربان ترین ها هستید و مهری که به فرزند عزیز از دست رفته خود دارید در دیگری بار بر من گشوده است.
شاید این آخرین نامه من باشد و نمی دانم که به دست مهربان شما خواهد رسید یانه؟
اما تقاضا می کنم بدانید بهنود که سه سال است در تمام لحظات زندگی خود آرزو می کند تا شما را ببیند و به پایتان بیفتد و بگوید، بخدا آنچه گذاشت در فهمم نبود، بخدا نفهمیدم چه شد؟ بخدا شرمنده ام.
شما هرچه بگوئید هر چه بخواهید حق دارید.
ایکاش گرمی مهر و نور محبت شما ذره ای بر من یخ کرده بتابد، ایکاش مرا ببخشید.
شرمنده روی شما
بهنود شجاعی

خاطرتان هست روزی جنگ آغاز شد

خاطرتان هست روزی جنگ آغاز شد

خاطرتان هست روزی بسیجی که بود

مدرسه عشق یادتان هست

باکری، همت، خرازی

یادتان هست اگر کسی می خواست غذا بخورد  اسیرش اول از خودش سیر می شد؟

یادتان هست این مردم چون شیشه بودند و هر چه می شکستند تیز تر می شدند

شهید بهشتی یادتان هست

نه

نه

به خدا که دیگر هیچ کدام یادتان نیست

راستی گفتم بسیجی، جای باتوم روی صورتت که روز قدس رفته بودی بیرون خوب شده؟

پ.ن: امروز سال گرد آغاز حمله عراق به ایران است، ارزش ها متغیرند اما من هنوز درکم به تحلیل همه تغییر ها نمی رسد…

فقط یک نظریه هواشناسی است

سال 1973 ریاضیدانی به اسم ادوارد لارنتز در یک کنفرانس هواشناسی نظریه ای رو مطرح کرد که به سرعت به عنوان یکی از جنجالی ترین مباحث علمی قرن جای خودش رو باز کرد. لارنتز با یک سوال سخنرانی خودش رو شروع کرد:

آیا حرکت بالهای یک پروانه در شانگهای میتونه باعث ایجاد طوفان در نیویورک بشه؟

حتما تابحال اسم نظریه آشوب به گوشتون خورده. نظریه ای که بیشتر از هواشناسی در جامعه شناسی مطرح شد و حالا با گذشت 3 دهه از مطرح شدنش به عنوان یک پارامتر مهم در مدلسازی رفتارهای اجتماعی مورد بحث و بررسی قرار می گیره.

طبق نظریه آشوب سرانجام هر سیستمی به آشوب ختم میشه و یکی از نشانه های بروز آشوب در سیستم رسیدن به مرحله ای هست که اصطلاحا لبه آشوب نامیده میشه. لبه آشوب مرز انفکاک سیستم از اجزای تشکیل دهنده اش هست. به این معنی که اجزای تشکیل دهنده سیستم با گذشت زمان کم کم از ساختار دینامیک سیستم جدا شده و سیستم روی اجزای جدیدی سوار میشه. از سوی دیگر هم اجزای قدیمی سیستم که حالا جایی توی سیستم جدید ندارن باعث اختلال در عملکرد سیستم میشن این روند زمانی سیر صعودی پیدا میکنه که این اجزای آشوبگر کم کم تشکیل یک بدنه مستقل از سیستم اصلی رو میدن, در این وضعیت مشکل برای سیستم دوچندان میشه چون باید به مقابله و نفی مجموعه ای بپردازه که خودش رو بوجود آوردن….درواقع سیستم اینجا خودش, خودش رو انکار

میکنه!

قدس آزاد شده ها… بیشینین فیلم سینمایی تونو ببینین

اطلاعیه مهم صدا وسیما

قدس آزاد شد.اسراییل نابود شد.

اوباما مسلمان شد.اروپا کامل فتح شد.

پرز سقط شد.کانادا دارلاسلام شد.

مسیح ظهور کرد.بساط عدل یک شب گسترده شد.

سفره جور وظلم یک ساعته برچیده شد از این رو

جمعه خواهشن نیان بیرون با بیشینین فیلم سینمایی تون رو ببینین یا برین شمال عشق وصفا

موج تباریک هنوز از کشورهای وزین جهان به آقای رئیس جمهوری ادامه دارد

خبرگزاري فارس: روساي جمهور و سران كشورهاي زنگبار، لسوتو، برونئي دارالسلام و موريتاني در پيامهايي جداگانه انتخاب مجدد احمدي نژاد را تبريك گفتند.

به گزارش خبرگزاري دفارس به نقل از دفتر امور رسانه‌هاي رياست جمهوري، روساي جمهور و سران كشورهاي زنگبار، لسوتو، برونئي دارالسلام و موريتاني در پيام‌هاي كتبي و همچنين گفتگوهاي تلفني جداگانه، با اشاره به حضور چشمگير و افتخار آفرين ملت ايران در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، انتخاب مجدد احمدي نژاد با راي قاطع ملت ايران را تبريك گفتند.

* پيام تبريك پادشاه لسوتو به مناسبت انتخاب مجدد احمدي نژاد
پادشاه لسوتو در پيامي انتخاب مجدد احمدي نژاد به عنوان رييس جمهوري اسلامي ايران را تبريك گفت.
پادشاه لسوتو در اين پيام براي رييس جمهوري اسلامي ايران موفقيت و سربلندي در عرصه هاي گوناگون آرزو كرد.

*پيام تبريك رييس جمهور زنگبار به مناسبت آغاز فعاليت دولت دهم به رياست احمدي نژاد
رئيس جمهور زنگبار در پيامي آغاز فعاليت دولت دهم به رياست احمدي نژاد را تبريك گفت.
رئيس جمهور زنگبار در اين پيام ابراز اميدواري كرد روابط دوستانه ايران و زنگبار بيش از پيش گسترش و افزايش يابد.

*رئيس جمهور برونئي دارالسلام انتخاب مجدد احمدي نژاد را تبريك گفت
رئيس جمهور برونئي دارالسلام با تبريك انتخاب مجدد احمدي نژاد، خواستار افزايش و توسعه روابط و همكاري هاي ايران و برونئي دارالسلام شد.
رئيس جمهور برونئي دارالسلام در پيام تبريك خود به رئيس جمهوري اسلامي ايران، براي دولت و ملت ايران از خداوند متعال پيروزي و موفقيت مسالت كرد.

*پيام تبريك رئيس جمهور موريتاني به مناسبت دور دوم رياست جمهوري احمدي نژاد
رئيس جمهور موريتاني با تبريك انتخاب مجدد احمدي نژاد با راي قاطع ملت ايران بر گسترش مناسبات وهمكاري هاي ايران و موريتاني تاكيد كرد.
رئيس جمهور موريتاني در پيام تبريك خود به رئيس جمهوري اسلامي ايران براي دولت و ملت ايران از خداوند متعال پيروزي و موفقيت مسالت كرد.
انتهاي پيام/م


خیلی هم به در باغ سبز مالزی دل نباید خوش داشت…

شما از این جا بلیت رو بگیرید راست برید فرودگاه. فردا صبح هم زیر برجای دوقلوی کوالالامپور که عکس یادگاری میگیرین یاد ما هم باشیم. شیطونا کلوپ می‌رین به جای ما هم بزنین! این درست عین جمله‌ای کارمند آژانس مسافرتی بود که رفته بودم ازش بلیت بگیرم، او این حرف ها را به یک پسر جوان بیست‌و‌یکی دوساله و همراهش می‌زد. جوانک سوال می‌کرد: «ویزا را چه کنیم؟» که کارمند آژانس به شوخی و کمی لوده‌گی می‌گفت: «خودمون براتون حلش کردیم. تو فرودگاه از شما ویزا نمی‌خوان.» این خلاصه داستان است. آمدن به مالزی ویزا نمی‌خواهد و در حین ورود شما به فرودگاه معظم «کی ال آی ا» یک مهر بر روی پاسپورت شما می‌زنند و بعد می‌گویند: سلامت دتانگ!

بقیه اش را از اینجا بخوانید…

اندر باب زندان و اعتراف

شنیدم در زمان خسرو پرویز / گرفتند آدمی را توی تبریز

به جرم نقض قانون اساسی / و بعض گفتمان های سیاسی

ولی آن مرد دور اندیش، از پیش / قراری را نهاده با زن خویش

که از زندان اگر آمد زمانی / به نام من پیامی یا نشانی

اگر خودکار آبی بود متنش / بدان باشد درست و بی غل و غش

اگر با رنگ قرمز بود خودکار / بدان باشد تمام از روی اجبار

تمامش از فشار بازجویی ست / سراپایش دروغ و یاوه گویی ست

گذشت و روزی آمد نامه از مرد / گرفت آن نامه را بانوی پر درد

گشود و دید با هالو مآبی / نوشته شوهرش با خط آبی:

عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟ / بگو بی بنده احوالت چطور است؟

اگر از ما بپرسی، خوب بشنو / ملالی نیست غیر از دوری تو

من این جا راحتم،  کیفور کیفور / بساط عیش و عشرت جور وا جور

در این جا سینما و باشگاه است / غذا، آجیل، میوه رو به راه است

کتک با چوب یا شلاق  و باطوم / تماما شایعاتی هست موهوم

هر آن کس گوید این جا چوب دار است / بدان این هم دروغی شاخدار است

در این جا استرس جایی ندارد / درفش و داغ معنایی ندارد

کجا تفتیش های اعتقادی ست؟ / کجا سلول های انفرادی ست؟

همه این جا رفیق و دوست هستیم / چو گردو داخل یک پوست هستیم

در این جا بازجو اصلا نداریم / شکنجه ، اعتراف، عمرا نداریم

به جای آن اتاق فکر داریم / روش های بدیع و بکر داریم

عزیزم، حال من خوب است این جا / گذشت عمر، مطلوب است این جا

کسی را هیچ کاری با کسی نیست / نشانی از غم و دلواپسی نیست

همه چیزش تمامن بیست این جا / فقط خود کار قرمز نیست این جا

سید محمد عالی پیام

نزنیدش… بابا دزده، از اینا نیست…

بایکی از دوستان قدیمی صحبت می کردم، ماجرای جالبی را از حوادث اخیر تعریف کرد. می گفت چند روز پیش (گمان کنم همان 18 تیر بود) توی خیابان جمهوری مشغول بازی موش و گربه با برادران عزیز بسیجی بودیم. از قضا دزد بی نوایی توی آن شلوغی هوس ضبط دزدی می کند. تقاطع جمهوری و جمال زاده شیشه ماشینی را می شکند و ضبط ماشین را بر می دارد و شروع به فرار کردن می کند.

صاحب ماشین هم انگار ماجرا را می بیند و دنبال طرف می کند. یکی از بسیجی های مخلص هم حس وظیفه شناسیش گل می کند و شروع می کند به حمایت از مال باخته دنبال دزد دویدن که شاید بگیردش. از بدشانسی دزد یک گروه بیست سی نفره از این بسیجی های جان بر کف یک مقداری آن طرف تر ایستاده بودند و این صحنه تعقیب و گریز و نزدیک شدن آن بسیجی وظیفه شناس که چماقش را توی هوا می چرخانده را که می بینند، گمان می کنند که این دزد بی نوا زبانم لال به نتایج انتخابات اعتراض کرده.

خلاصه، دزد بدبخت را می گیرند و بیست سی نفری شروع می کنند کتک زدن بی نوا. اون بسیجی وظیفه شناسه که داشته دنبال دزده می اومده وقتی این صحنه رو می بینه دلش به حال آقا دزده می سوزه. داد میزنه: نزنیدش… نزنیدش… این بیگناهه…

از اینانیست …

دزده…

به ذهنم رسید ایده خوبی هست. توی اعتراضات یه کیف پولی، پنل ضبطی چیزی بذاریم تو جیبمون اگر گرفتنمون بگیم به خدا اومده بودیم دزدی! بیگناهیم…